شناسهٔ خبر: 75515815 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

فتحی شقاقی؛ مؤسس جنبش جهاد اسلامی فلسطین و نماد مقاومت علیه اشغالگری صهیونیستی

فتحی شقاقی بنیان‌گذار و دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین، از برجسته‌ترین چهره‌های مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی بود. او با الهام از انقلاب اسلامی ایران و اندیشه‌های سید قطب، مبارزه مسلحانه را تنها مسیر رهایی فلسطین می‌دانست و با زندگی، اندیشه و شهادت خود، الگویی از مقاومت و وحدت امت اسلامی ارائه داد. شهادت او در سال ۱۹۹۵م توسط موساد، واکنش‌های گسترده‌ای در جهان اسلام برانگیخت و میراث فکری و عملی او همچنان مسیر مبارزه فلسطینیان را روشن نگه داشته است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزای آنا، فتحی ابراهیم عبدالعزیز شقاقی در ۴ ژانویه ۱۹۵۱م در اردوگاه پناهندگان رفح، در خانواده‌ای فقیر و مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش کارگر و امام جماعت روستای زرنوقه بود و مادرش در سال‌های کودکی شقاقی از دنیا رفت. زندگی در اردوگاه رفح، همراه با فقر و محرومیت، و مشاهده تبعات یوم النکبه و شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷م، او را به سوی مسیر مبارزه و اندیشه سیاسی سوق داد.

تحصیل در دانشگاه بیرزیت در رشته ریاضیات و سپس ادامه تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه الزقازیق مصر، به شقاقی دیدی علمی و تحلیلی بخشید. اما شکست‌های سیاسی و نظامی اعراب در برابر اسرائیل، نقطه عطف فکری او بود. او با مطالعه آثار سید قطب و شناخت عمیق از وضعیت جهان اسلام، ضرورت مبارزه مسلحانه و وحدت امت اسلامی را در مقابل اشغالگری صهیونیستی درک کرد.

در این گزارش، سعی شده زندگی، مبارزات، اندیشه‌ها و شهادت فتحی شقاقی به صورت جامع و تحلیلی بررسی شود تا تصویری روشن از نقش او در مقاومت فلسطین و جهان اسلام ارائه گردد.

تحصیلات و آغاز تحول فکری

فتحی شقاقی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس آنروا در اردوگاه رفح، وارد دانشگاه بیرزیت شد و در رشته ریاضیات تحصیل کرد. فعالیت‌های سیاسی او در این دوران با گرایش‌های چپ و ناصریسم آغاز شد و همراه با دوستانش تشکلی سیاسی در چارچوب اندیشه‌های جمال عبدالناصر ایجاد کرد، اما مشکلات و موانع موجود باعث شد این تشکل به‌سرعت منحل شود.

شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷م، نقطه عطفی در زندگی شقاقی بود. او این شکست را تحمل‌ناپذیر می‌دانست و دریافت که مبارزه صرفاً سیاسی و دیپلماتیک نمی‌تواند ملت فلسطین را از اشغالگری صهیونیست‌ها رهایی دهد. در همان زمان، مطالعه کتاب «نشانه‌های راه» از شهید سید قطب و آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، مسیر اندیشه و مبارزه او را شکل داد. او باور داشت که «اسلام، فلسطین و جهاد» سه رکن اصلی مبارزه‌اند و بدون آنها هیچ امیدی برای آزادی وجود ندارد.

تحصیل پزشکی در مصر و شکل‌گیری اندیشه اسلامی

در سال ۱۹۷۴م، شقاقی برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه الزقازیق مصر رفت. این تجربه، علاوه بر ارتقای علمی، او را با جریان‌های فکری مختلف اسلامی و سیاسی آشنا کرد. حضور در دانشگاه و تعامل با دانشجویان فلسطینی باعث شد شقاقی اهمیت شکل‌دهی یک جنبش اسلامی مبتنی بر جهاد و مقاومت مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی را درک کند.

در مصر بود که او جنبش جهاد اسلامی فلسطین را با همراهی دانشجویان فلسطینی بنیان گذاشت. بازگشت او به غزه در سال ۱۹۸۱ و تلاش برای تحکیم این جنبش در داخل نوار غزه، نقطه عطف عملی مبارزات او محسوب می‌شود. شقاقی در این دوران با تدوین مقالات، انتشار کتاب‌ها و تأکید بر وحدت امت اسلامی، مرز‌های اندیشه مقاومت را فراتر از فلسطین گسترش داد.

 مبارزات سیاسی و نظامی

فتحی شقاقی در طول دوران فعالیت خود بار‌ها توسط رژیم صهیونیستی بازداشت شد. نخستین بازداشت او در سال ۱۹۸۳م و به مدت ۱۱ ماه بود و بار دوم در سال ۱۹۸۶م به اتهام تحریک ملت فلسطین علیه اشغالگری و انتقال سلاح به نوار غزه، به چهار سال زندان محکوم شد. با این حال، شقاقی از درون زندان نیز به فعالیت‌های خود ادامه داد و رژیم اسرائیل، پیش از پایان دوران محکومیت، او را در سال ۱۹۸۸م به لبنان تبعید کرد.

با آغاز انتفاضه اول فلسطینیان در سال ۱۹۸۷، نیرو‌های جنبش جهاد اسلامی تحت رهبری شقاقی وارد مقابله مستقیم با نظامیان اسرائیلی شدند. او نقش مهمی در شکل‌گیری و سازماندهی این انتفاضه ایفا کرد و تأکید داشت که مقاومت مسلحانه باید محور اصلی مبارزه باشد و هیچ راه‌حل سیاسی یا سازشکارانه‌ای با رژیم صهیونیستی پذیرفتنی نیست.

شخصیت شقاقی، به دلیل شجاعت، صداقت و دیدگاه‌های عمیق فکری، موجب شد که او به عنوان دشمنی آگاه در نظر صهیونیست‌ها شناخته شود؛ دشمنی که تنها با حذف فیزیکی او می‌توانست تهدیدش را از میان بردارد.

وحدت امت؛ از صفوف مسلمانان تا مشارکت مسیحیان فلسطینی

یکی از وجوه برجسته اندیشه فتحی شقاقی، تأکید پیگیر او بر ضرورتِ وحدت امت اسلامی و در عین حال فراخوان به مشارکتِ همه فلسطینیان—چه مسلمان و چه مسیحی—در مبارزه برای آزادی بود. شقاقی که از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر خیزش‌های منطقه آگاه و الهام‌گرفته بود، وحدت شیعه و سنی را نه صرفاً یک شعار سیاسی، بلکه یک ضرورت استراتژیک می‌دید. او می‌گفت تفرقه‌های مذهبی و فرقه‌ای همانند زخم‌های کهنه‌ای است که دشمنان ملت فلسطین و اسلام برای بهره‌برداری از آن دامن می‌زنند؛ بنابراین باید این دیوار‌ها را خراب کرد تا جبهه‌ای یکپارچه در برابر اشغال شکل گیرد.

نکته مهم در نگاه شقاقی، بازتعریفِ مفهومِ «مبارزه ملی» بود؛ او تأکید می‌کرد مبارزه برای آزادی فلسطین نباید به اقلیت‌های دینی یا تندروی‌های مذهبی محدود بماند. از دید او، مسیحیان فلسطینی- که قرن‌ها در کنار برادران مسلمان خود در این سرزمین زندگی کرده‌اند- نه تنها غریبه نیستند، بلکه باید در صفوف مبارزه برای بازپس‌گیری وطن و دفاع از مقدسات مشارکت کنند. این رویکرد در منظر بسیاری از تحلیل‌گران، یک حرکت هوشمندانه سیاسی و اخلاقی بود که می‌توانست سنگر‌های اجتماعی داخلی را تقویت کند و همزمان دامنه ائتلاف‌ها را فراتر از مرز‌های مذهبی ببرد.

شقاقی در متون و سخنرانی‌هایش بار‌ها بر این نکته تأکید کرد که «لا اکراه فی الدّین» باید سرلوحه عمل قرار گیرد: کسانی که می‌خواهند با جهاد و مقاومت در کنار ما مبارزه کنند، آزادی عقیده و ایمانِ خود را خواهند داشت. این رویکرد نه تنها جذب نیرو‌های محلی را تسهیل می‌کرد، بلکه پیام روشنی به جهان می‌داد: جهاد اسلامی چیزی فراتر از خوانشی تنگ‌نظرانه از دین است؛ آن را میتوان به مثابه یک پروژه سیاسی-اجتماعی-اخلاقی دید که در پی سازماندهی همه توانِ جامعه برای مقابله با اشغال است.

 روابط با جمهوری اسلامی و نقش در بیداری عربی-اسلامی

فتحی شقاقی را نمی‌توان بدون اشاره به تأثیر انقلاب اسلامی ایران و روابط او با جمهوری اسلامی فهمید. او به‌سرعت پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، انقلاب ایران را به‌مثابه یک الگو و نمونه بیداری اسلامی در برابر سلطه غرب و ائتلاف‌های منطقه‌ای دید که می‌تواند الهام‌بخش جنبش‌های مقاومت در تمام جهان عرب و اسلام باشد. کتابِ او دربارهٔ خمینی — «خمینی، راه‌حل اسلامی و جایگزین» — را باید در این چارچوب فهم کرد: متنی که می‌کوشد انقلاب ایران را به زبان عربی ترجمه کند و پیامِ آن را به مخاطبان عرب‌زبان منتقل سازد.

این همذات‌پنداری با انقلاب اسلامی دو بعد داشت: یک بعد ایدئولوژیک و نمادین — یعنی هم‌راستا شدن با گفتمان مقاومت ضدّ امپریالیستی — و بعد دیگر عملیاتی و راهبردی — یعنی تلاش برای ایجاد کانال‌های ارتباط، هماهنگی و حمایت میان گروه‌های مقاومت منطقه‌ای. شقاقی نقش فعالی در ایجاد و تقویت پیوند‌ها با گروه‌ها و دولت‌های نزدیک به ایران داشت و تلاش می‌کرد ایده‌های متحدسازیِ عملی را در سطح منطقه ترویج دهد. این تلاش‌ها خصوصاً در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی هم‌راستا با تحولات منطقه‌ای بود؛ زمانی که رقابت تأثیرگذاری میان بازیگران منطقه‌ای شدت گرفت و ائتلاف‌های جدیدی شکل گرفت.

در این زمینه باید به نکته‌ای کلیدی اشاره شود: نزدیکی شقاقی به ایران و تعاملش با شبکه‌هایی مانند حزب‌الله لبنان، هم قوتی برای جنبش جهاد اسلامی فراهم کرد و هم نقطه‌ای برای هدف‌گیری او توسط دشمنان. از منظر رژیم‌های عربی نزدیک به غرب و تل‌آویو، چنین پیوند‌هایی به‌سرعت به عنوان تهدیدی وجودی پنداشته شد. در عین حال، از منظر بخشی از بدنه مقاومت و توده‌های جوانی که از شکست‌های سیاسی رنج برده بودند، این ارتباط‌ها امیدآفرین و مشروع جلوه می‌کرد.

 چهرهٔ عملیاتی و سازوکار‌های سازماندهی

فتحی شقاقی آشکارا یک تئوریسین نبود که صرفاً در قلمرو نظر بماند؛ او به همان اندازه که نظریه‌پرداز بود، رهبر و فرمانده‌ای عملی نیز بود. تجربه او در سازماندهی هسته‌های اولیه دانشجویی در مصر، سپس گسترش هسته‌ها در غزه و کرانه باختری، و شکل‌دهی کادر‌های نظامی و ایدئولوژیک، نشان می‌دهد او در ساختاردهی یک جنبش مقاومتی کاربلد و آینده‌نگر بود. این جنبش، با تأکید بر آموزش کادر‌ها و ارتقای توانِ عملیاتی، توانست در دوران انتفاضهٔ اول نقش قابل توجهی ایفا کند.

اتیسم تشکیلاتیِ جهاد اسلامی در دورهٔ شقاقی چند عنصر کلیدی داشت: اول، توجه به آموزشِ نیرو‌های جوان و تعمیقِ فکری آنان؛ دوم، هم‌افزایی میان شبکه‌های محلی و دیاسپورای فلسطینی؛ سوم، اتخاذ استراتژی‌های عملیاتی که هم توانِ ضربه‌زنی را افزایش دهد و هم از لحاظ نمادین پیامِ بازدارندگی را منتقل کند. عملیات‌هایی مانند «بید لِید» (۱۹۹۵)، که به رغم پیچیدگی‌های پرشمار پیش از آن رخ داد، نمونه‌ای از اجرای مؤثرِ عملیات‌های ساختارمند و طراحی‌شده در چارچوب استراتژی جهاد اسلامی بود.

نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد، تجربهٔ شقاقی در برخورد با فضای تنگِ سیاسی-امنیتیِ داخل فلسطین و نیز عرصهٔ بین‌المللی بود. او با درک محدودیت‌ها و فرصت‌ها، تلاش می‌کرد خطوط تماس و پدافند ایدئولوژیک را تقویت کند: شبکه‌های اطلاعاتی، کانال‌های تأمین لجستیک، و مناسبات منطقه‌ای که امکان تداوم عملیاتی را فراهم سازد. این واقعیت که رژیم اسراییل او را بار‌ها بازداشت و نهایتاً تبعید کرد، خود گواهی بر مؤثر بودنِ کارکرد او در عرصهٔ عملیاتی بود.


بازداشت، تبعید و سرکوب؛ تجربه‌ای که ماهیت رهبری را تعریف کرد

فتحی شقاقی در برابر ماشینِ امنیتی رژیم صهیونیستی، به‌صورت مکرر هدف بازداشت و سرکوب قرار گرفت. بازداشتِ ۱۹۸۳ و محکومیتِ ۱۹۸۶ و سپس تبعیدِ اجباری به لبنان در ۱۹۸۸، دوره‌هایی بودند که هم از او چهره‌ای رنج‌کشیده ساخت و هم رهبریِ او را سخت‌تر و مقاوم‌تر کرد. تبعید به لبنان اگرچه او را از خاک فلسطین دور کرد، ولی به‌طور همزمان امکان تعامل بیشتر با گروه‌های منطقه‌ای و فعالیت در بستری فراکشوری را فراهم آورد.

تبعید این پیام را نیز به همراه داشت که رهبری مقاومت گاه ناگزیر به جابه‌جایی و تطبیق تاکتیکی است؛ یعنی حفظ سازوکار‌های تشکیلاتی و ادامه مأموریت، حتی اگر مرکز عملیات جغرافیایی تغییر کند. شقاقی در لبنان روابطی با جریان‌های مقاومتی و فکری برقرار کرد که بعد‌ها به گسترش شبکهٔ او کمک نمود. این تجربه نشان می‌دهد که مقاومت مدرن، بیش از آنکه یک پدیدهٔ محلی صرف باشد، با ظرفیت‌های فراملیتی و شبکه‌ای همخوانی دارد.

شخصیت و تصویر مردمی؛ کاریزما، علم و پیام اخلاقی

فتحی شقاقی نه تنها از لحاظ سازمانی و ایدئولوژیک مؤثر بود، بلکه چهره‌ای کاریزماتیک و در عین حال متفکر بود. او توانست همزمان دو نقش دشوار را ایفا کند: رهبر میدان و متفکرِ مرشد. متون، مقالات و سخنرانی‌های او از یک سو نشان‌دهنده دقت فکری و تسلط بر مباحث ایدئولوژیک بود و از سوی دیگر زبان ساده، شورانگیز و متقاعدکننده‌اش او را به یک مرشد اجتماعی تبدیل کرد.

این ترکیب سخت به‌دست می‌آید: کسی که پزشک بوده، اهل علم و تحلیل، و همزمان درک میدانی از واقعیت‌های مبارزه داشته باشد. این ویژگی‌ها به او کمک کرد تا بین طبقهٔ روشنفکری و بدنهٔ مردمی پل بزند؛ کاری که بسیاری از رهبران مقاومت قادر به انجام آن نیستند. نتیجتاً تصویری که از او در میان بخش‌های مختلف جامعه شکل گرفت، تصویری از رهبرِ انقلابیِ متفکری بود که عمل و اندیشه را در خدمت یک هدف واحد آزادی فلسطین قرار می‌دهد.

سال‌های پایانی زندگی فتحی شقاقی با شدت یافتن عملیات‌ها و سفر‌های منطقه‌ای او برای جلب حمایت و تقویت شبکه‌های مقاومت همراه بود. با این حال، فعالیت‌های گسترده و تأثیرگذاری او موجب شد که هدفی اصلی برای دستگاه امنیتی اسرائیل شود. در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ (۴ آبان ۱۳۷۴)، فتحی شقاقی در والتا، پایتخت مالت، توسط عوامل موساد ترور شد. گفته شده است که نخست‌وزیر وقت اسرائیل، اسحاق رابین، شخصاً دستور این ترور را صادر کرده بود. عملیات ترور، طراحی شده و دقیق، با هدف حذف رهبر موثر جنبش جهاد اسلامی فلسطین انجام شد و با شهادت او، جنبش نه تنها یکی از رهبران اصلی خود را از دست داد بلکه با چالشی بزرگ در هدایت و سازماندهی روبه‌رو شد.

شهادت شقاقی موجی از واکنش‌های جهانی و منطقه‌ای را در پی داشت. در ایران، آیت‌الله خامنه‌ای پیام تسلیتی صادر کرد و شقاقی را «مجاهد مؤمن، شجاع، متفکر و مخلص» توصیف کرد که «فجر مبارزات اسلامی مردم فلسطین را پدید آورد». نهاد‌ها و شخصیت‌های مختلف جهان اسلام نیز شهادت او را محکوم کردند و آن را نشانه‌ای از ادامه سیاست‌های سرکوبگرانه رژیم اسرائیل دانستند. در اردوگاه الیرموک دمشق، محل دفن او تبدیل به نمادی از مقاومت و ایستادگی شد و سال‌ها پس از شهادت، همچنان مورد بازدید و ادای احترام فعالان و خانواده‌های فلسطینی قرار دارد.

به گزارش آنا، فتحی شقاقی نمونه‌ای بارز از رهبران مقاومتی بود که هم در عرصه تئوری و هم در عرصه عمل فعال بود. او نشان داد که مبارزه مسلحانه در چارچوب ایدئولوژیک مشخص، بدون همگرایی با جریان‌های مردمی و شبکه‌های منطقه‌ای، پایدار نخواهد بود. تأکید او بر اصول «اسلام، فلسطین و جهاد» مسیر روشن و قاطعی برای جنبش جهاد اسلامی فلسطین فراهم کرد، مسیری که از هرگونه سازش سیاسی مستقیم با اسرائیل پرهیز داشت و به جای آن بر خوداتکایی، آموزش و ایجاد توان عملیاتی تمرکز می‌کرد.

نگاه شقاقی به وحدت امت، هم شامل مسلمانان و هم مسیحیان فلسطینی می‌شد و این نشان می‌دهد که مقاومت، از نظر او، تنها یک مسئله نظامی نبود بلکه پروژه‌ای اجتماعی و سیاسی با ظرفیت‌های فراملیتی و جمعی بود. ارتباط او با جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان، باعث تقویت توان لجستیکی و ایدئولوژیک جنبش شد و همزمان رژیم‌های منطقه‌ای نزدیک به غرب را نگران نمود. این شبکه‌های منطقه‌ای، که شقاقی در طول تبعید و سفر‌های متعدد ایجاد کرده بود، باعث شد که جنبش جهاد اسلامی توان پایداری در مقابل سرکوب و فشار‌های سیاسی داشته باشد.

از منظر راهبردی، حذف شقاقی توسط اسرائیل، ضربه‌ای تاکتیکی بود، اما نتوانست اهداف کلان جنبش را متوقف کند. او پیش از شهادت، ساختار تشکیلاتی و هسته‌های عملیاتی را چنان طراحی کرده بود که جانشینان و اعضای اصلی بتوانند به سرعت خلأ رهبری را پر کنند و استمرار عملیات را تضمین کنند. این واقعیت نشان می‌دهد که مقاومت مدرن، برای بقا و تأثیرگذاری، نیازمند رهبران با نگاه بلندمدت، تئوریسین و مجری همزمان است.

فتحی شقاقی، بنیان‌گذار و دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین، نمونه‌ای کامل از رهبر مقاومتی بود که هم ایدئولوژی و هم عمل را با هم ترکیب کرد. او با تجربه‌های شخصی و تحولات منطقه‌ای، توانست جنبشی پایدار ایجاد کند که نه تنها مسلحانه بلکه فرهنگی و اجتماعی نیز تأثیرگذار باشد. سه اصل او — اسلام، فلسطین و جهاد — همچنان راهنمای استراتژیک این جنبش است و فعالیت‌ها و پیام‌های او، حتی پس از شهادت، در میان جوانان فلسطینی و فعالان مقاومت تأثیرگذار باقی مانده است.

تأکید او بر وحدت مسلمانان و مشارکت مسیحیان، ایجاد شبکه‌های منطقه‌ای، تعامل با جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله، و حفظ استقلال عملیاتی جنبش، باعث شد که جهاد اسلامی به یکی از ستون‌های اصلی مقاومت فلسطین بدل شود. شهادت او، اگرچه ضایعه‌ای بزرگ بود، اما همان‌گونه که خودش پیش‌بینی کرده بود، موجب تحکیم روحیه مبارزاتی و استمرار نهضت اسلامی فلسطین شد.

فتحی شقاقی، با علم و اخلاق، اندیشه و عمل، به نمادی ماندگار در تاریخ مقاومت فلسطین تبدیل شد؛ رهبر مجاهدی که زندگی کوتاهش، میراثی بلند برای نسل‌های بعدی مبارزان فلسطینی و فعالان آزادی‌بخش جهان اسلام برجای گذاشت.

انتهای پیام/