سرویس دیدگاه مشرق - از حکیم فرزانه و مبرز باتجربهای که به خوبی با تاریخ استعمار در جهان آشنایی دارد و با گوشت و پوست و استخوان خود، طعم تلخ استعمار آمریکا و شوروی در دوران منحوس پهلوی را چشیده، بر نمیآید که در مقابل استبداد آمریکایی عصر حاضر صرفا به رجزخوانی و شعار و مزاح بسنده کند.
ایشان در بخشی از سخنرانی خود در دیدار با قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی جهانی راجعبه یاوهگویی های ترامپ فرمودند: "او افتخار میکند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افرادی امثال طهرانچی و عباسی و اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمیتوانید ترور کنید. [او] افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم، خب خیلی خب، به همین خیال باش!
بزرگترین خطای راهبردی و یا شاید هم اهمال در فهم باطن این جمله میتواند این باشد که رهبر انقلاب همچون سخنوری زبده از الفاظ و اصطلاحات نغز برای حلاوت بیان استفاده میکند درحالیکه مبتنی بر نوع زاویه نگاه ایشان به مسائل روز و شیوه تحلیل خاصی که از تاریخ دارند از دو وجه _یا حتی شاید از چند وجه که فهم الکن نگارنده دو وجه را احصاء کرده_ بشود این جمله استراتژیک را بررسی کرد.
اولین وجه بررسی عبارت «به همین خیال باش» را میشود از منظر نگرش توحیدی مورد مداقه قرار داد؛ آنجا که تقریباً در تمام طول تاریخ در تقابل جبهه حق و باطل، جبهه حق از نظر عدد وفاداران و حامیان، و هم از نظر امکانات، لجستیک و پشتیبانی انسانی، همواره در اقلیت بوده اما با وجود اینکه فاتحان جنگ نگارندگان تاریخ بودند پیروزی نهایی این اقلیت بر اکثریت باطل را نتوانستند کتمان کنند.
از ماجرای کشتی نوح و صبر نهصدساله ایشان و تمسخر دشمنان، تا آتشی که بر ابراهیم سرد شد و بتهایی که به دست او هژمونیشان درهم شکسته شد، تا آن محنتهای بیشماری که در صدر اسلام و در اوج جهالت مردم حجاز رسول اکرم صلواتالله بر جان کشیدند و حتی در طول تاریخ ۲۵۰ ساله امامت فرزندان پیامبر، آنچه بر این بزرگواران رفت، در ظاهر جز بلا و مصیبت نبود. جز غصب حکومت و جنایت جنگی و حصر و خفقان و تبعید و حکومت نظامی نبود اما با آنکه نه در عصر حیات ائمه و نه بعد از آن راویان، اصل صداقت را در روایت تاریخ رعایت نکردند باز هم به گواه و اقرار آزادگان و بصیرتمندان و روشنفکران، ایشان فاتحان تاریخ عصر خود بودند. آن رشادتی که از این بزرگان به یادگار ماند در حافظه تاریخ برای همیشه ثبت مانده و مایه هدایت و تربیت ابناء بشر شده و چه پیروزی از این بالاتر؟
«به همین خیال باش» آن پاسخ محکمی بود که نوح چندصدسال به آنان که تمسخرش میکردند داد درحالیکه هیچ گمان نمیرفت روزی آن باران و طوفانی که برایش کشتی میسازد در شورهزار و خشکسالی ببارد.
به همین خیال باش را ابراهیم آن زمان که درون آتش افکنده شد زیر زبان زمزمه میکرد.
محمد صلواتالله آن روزها که در شعب ابیطالب هیچکس فکرش را نمیکرد اسلام جهانگیر بشود با خود مدام تکرار میکرد. حسینابن علی علیهالسلام آن دقایقی را که تنها و بییاور زیر چکاچک شمشیرها و باران نیزهها آخرین نفسهایش را میکشید با خود میگفت: «میخواهید نور ما را خاموش کنید؟ هرگز نخواهید توانست؛ از این مصیبت آنچنان آتشی در جانها خواهد افتاد که تا قیامت خاموش ناشدنی». به همین خیال باش را میتوان از کنه آن جمله ملکوتی امام (ره) استنباط کرد که "بکشید مارا، ملت ما بیدارتر میشود فهمید. و در تمام طول تاریخ آنان که دل به عنایت خداوند خوش داشتند و چشم از غیر فروبسته بودند به وضوح دریافتند که گرچه در طی این طریق، لطمات فراوان است لکن فوز نهایی از آن ماست.
پس در وجه اول و به گواه تاریخ به درستی میتوان دریافت که آن جمله کلیدی حضرت آیتالله خامنهای نه صرفا یک رجزخوانیست بلکه خلاصهی توحید است، شعار موحدان است و در وهله آخر مبتنی بر بشارتهای قرآنی، تحقق این شعار، سنت خداوند است.
اما از وجه دوم و کمی مادیگرایانه تر میشود به بررسی علمی این جمله پرداخت. پوپر، بیکن، کوهن و سایر اندیشمندان غربی معتقدند محصول علم، قدرت است. گرچه آنان باور دارند علم بر پایه آزمون پذیری و ردّپذیری ساخته شده؛ یعنی نظریهها دائما در معرض نقض اند و از خطاها یادگیری میکنند اما حرکت پیشرفتش عمودی نیست بلکه مانند چرخ دورانی است. یک نظریه در مسیر تطورش، خود را اصلاح و کاملتر میکند و به اصطلاح خوداصلاحگر است. بنابراین میشود نتیجه گرفت که از نظر اندیشمندان غربی علم نامیراست و مولودش قدرت است.
حضرت آیتالله خامنهای نیز بارها به آقایی علم اشاره کردند و فرمودند اگر کشورهای غربی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و حتی کشورهای کوچکتر توانستند دنیا را تصرف کنند بخاطر علم بوده. آنان ارزش و قدر علم را دانستهاند و برای کسبش کشورگشایی کردند، غارت کردند، جنایت کردند.
خب حالا این علم_ یعنی علم هستهای که بصورت ویژه منظور رهبرانقلاب بوده_ و یا حتی هر علم دیگری، اگر در دسترس ملتی باشد به استقراء اندیشمندان غربی و استدلال تاریخ، آیا ازبین رفتنیست؟
آیا حالا که نه بیکن نه پوپو و نه هیچکدام از اسلافشان زنده نیستند دستاوردهایشان ازبین رفته؟ این خاصیت علم است. خودش، خودش را اصلاح میکند بدون اینکه معطل انسانها بماند. یک انسانی قدری از علم را کشف میکند و انسان دیگری بقیه آن را.
حالا بیایید دوباره آن جمله رهبرمعظم انقلاب را مرور کنیم؛ «او افتخار میکند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افراد امثال طهرانچی و عباسی و اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمیتوانید ترور کنید. افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم، خب خیلی خب، به همین خیال باش»
آیا گسترش و بکارگیری دانش معطل دانشمندان ماست؟ پوپر میگوید نه. بیکن میگوید نه. فوکو میگوید نه. همه میگویند دانش منبعی از قدرت و اقتدار است. وقتی علم بوجود آمد انسانی که حامل آن است، زنده باشد یا نباشد آن علم از بین نمیرود و معطل عمر محدود انسانی نمیشود. علم حتی اگر در اختیار ساختارهای نهادی هم باشد آنها یک درب و پنجره و اتاق و آزمایشگاه صرف نیستند. اینها را حتی اگر بمباران هم کنند باز قابل ساخت و ساز اند. علم وقتی کشف و شناخته میشود مانند هوا در دسترس است.
البته باید متوجه تفاوت نگاه غربیها به علم که آن را اسباب تسلط بر جهان و رسیدن به آسایش و رهایی از اسارت طبیعت میدانند با نگاه توحیدی به علم که آن را نوری برای روشن ساختن مسیر رشد و تکامل میداند بود. در تفکر توحیدی علم نور است «العلم نورٌ یقذفُهُ الله فی قلب ما یشاء». اما علم مدرن اومانیستی حاصل فاعلیت و تغییر انسانهاست. اگرچه خداوند خلقت را مسخر انسان کرده اما به او اجازه تغییر نداده. سلطان بودن علم در نگاه توحیدی به معنی بهرهگیری از مسخرات الهی در راستای هدف خلقت است و این اصل اساسی است که ارزش علم را دوچندان و ثبات و نامیرایی اش را تضمین میکند.
نتیجه گیری از بررسی این دو وجه اثبات میکند حضرت آیت الله خامنه ای، آن عبارت کلیدی را نه به عنوان یک جمله معمولی بلکه بعنوان یک شعار توحیدی، یک آرمان بلند و یک هدف قابل دسترس به استخدام گرفتند که بطور هوشمندانه، هم نغز بود و هم مایه ادخال سرور در قلوب اهل ایمان.
* عطیه نجاری - فعال رسانه ای