خبرگزاری آنا- علی رحمانی: در میان ملل اروپای غربی، فرانسویها با ملغمهای از نژاد فرانکو- گالیک به دو خصلت ماجراجویی و بلندپروازی مشهورند؛ ویژگیهایی که شاید بتوان گفت بیش از هر چیز در زندگی سیاسی-اجتماعی این ملت در عرصه داخلی و بینالمللی خودنمایی میکند؛ به نحوی که تاریخ سیاسی کشور فرانسه (به خصوص از قرن هفدهم میلادی تاکنون) در عرصه بینالملل سرشار از توطئهها و تلاشهای غالبا نافرجام برای مطرح شدن به عنوان یک قدرت اروپایی است که عمدتا در رقابت پنهان با آلمان و انگلستان صورت میگیرد. ناگفته نماند که به مدد همین روحیه ماجراجویانه، دولت پاریس طی سالیان متمادی توانست یکی از بزرگترین و پیچیدهترین سازمانهای جاسوسی را سامان دهد و به قدرتی نظامی-امنیتی در عرصه اروپا تبدیل شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور گفتمان اسلام انقلابی در خاورمیانه، کشور فرانسه با وجود گرفتن ژست ظاهری حمایت از انقلاب مردمی ایران، به دوگانگی روی آورد. در ادامه به برخی از اقدامات پاریس در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی میپردازیم.
پاریس آشیانهای امن برای گروههای ضدانقلاب
با توجه به روحیه برتریطلبانه و ماجراجویانه فرانسوی که پیشتر به آن اشاره شد؛ مسندنشینان کاخ الیزه همواره یک سیاست همیشگی و تغییرناپذیر را در قبال کشورهای در حال توسعه فراروی اقدامات خود قرار دادهاند که عبارت است از حمایت از بهاصطلاح اپوزیسیون هر کشور بعد از تغییرات عمده و عظیم سیاسی-اجتماعی نظیر انقلاب و اصلاحات سیاسی. از این منظر، با وجود این که پاریس تقریباً از آغازین روزهای پیروزی انقلاب به دنبال برقراری روابط دیپلماتیک با ایران انقلابی بود؛ از سوی دیگر، فضای سیاسی لازم برای میزبانی از محافل ضدایرانی را با پناه دادن به شخصیتهای مطرح اپوزیسیون نظیر شاپور بختیار، ابوالحسن بنی صدر و فرح پهلوی فراهم آورد.
به علاوه، فرانسه با وجود افت و خیزهای فراوان و پرسر و صدا در رابطه خود با گروهک تروریستی منافقین، همواره یکی از برجستهترین حامیان این گروهک پوشالی در سطح اروپا محسوب میشود. فارغ از روابط عاشقانه الیزه با لشکر شکستخورده جریان نفاق، نهادهای اطلاعاتی فرانسه با تمرکز ویژه بر اقلیت و جنبشهای قومی- اجتماعی، به شکافهای اجتماعی موجود در جامعه ایرانی و تحریک گروههای قومی تجزیهطلب نظیر سازمان تروریستی کومله، دموکرات، گروهک پاک و... علاقمندند که نمونه آن را در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ش و موج بازداشت تعدادی از جاسوسان و رابطین اطلاعاتی فرانسه در ایران شاهد بودیم.
عمدهترین دستآویز فرانسه برای اتخاذ چنین سیاستهایی لزوم حمایت از حقوق اقلیتها در ایران با اتکاء به وجهه و سابقه خود در مجامع حقوق بشری و بینالمللی است.
نسخه فرانسوی نفوذ؛ خنجری در قلب منطقه
در سالهای طولانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چالش دیگر ایران با اقدامات دو پهلو و معنادار فرانسه، تلاش گاه و بیگاه سردمداران پاریس برای مقابله با موج نفوذ فزاینده گفتمان رهاییبخش انقلاب اسلامی در قلوب رنجدیده ملتهای مظلوم منطقه است؛ تلاشی که به دلیل تجربه عمیق استعماری فرانسه در متن و بطن تحولات منطقه هرچند بیشتر جنبه پنهان دارد؛ اما به دلیل متمرکز شدن روی سوریه و لبنان به عنوان ۲ کشوری که طی دهههای اخیر ستون خیمه مقاومت علیه صهیونیسم بودهاند؛ همچون خنجری زهرآگین در قلب جنبشهای مقاوم و آزاده منطقه فرو رفته و در برخی تحلیلها، نقش فرانسه در تشدید شکافهای داخلی و تضعیف جریانهای همسو با ایران مطرح شده است.
انرژی هستهای ابزار بازی سیاسی الیزه
نکته دیگری که با توجه به تحولات سیاسی اخیر در موضوع پرونده هستهای ایران و نقش غیرقابل انکار پاریس در فعالسازی مکانیسم اسنپبک توجه و تأمل بیشتری را از سوی اهالی رسانه میطلبد، تلاش همهجانبه فرانسه برای استفاده از ابزار انرژی اتمی در تمام ابعاد آن برای تبدیل شدن به یک قدرت مطرح در عرصه منطقهای و جهانی است. صدور فناوری انرژی اتمی به رژیم صهیونیستی و دولت بعث عراق ازجمله مصادیق تناقضآمیز استفاده فرانسه از این فاکتور قدرت در دوران مدرن است؛ امری که با موضع دوگانه و آمیخته با تزویر مکرون در قبال پرونده هستهای ایران همخوانی چندانی ندارد.
اما این ریاکاری، با توجه به دنبالهروی روزافزون سکاندار الیزه از سیاستهای ترامپ و آمریکا در قبال ایران، مسئله چندان دور از انتظاری محسوب نمیشود؛ زیرا فرانسه کنونی با فاصله گرفتن معنادار و آشکار از آرمانهای دوگل در جمهوری پنجم فرانسه (بازگرداندن ثبات سیاسی، استقلال ملی و عظمت تاریخی)، خود را به مجری گوش به فرمان سیاستهای واشنگتن تبدیل کرده و با ادامه دادن این سیر نزولی در سیاست خارجی، بیشتر به ژاندارم اروپای غربی شباهت دارد تا یک کشور قوی و مستقل در حوزه سیاست خارجی.
انتهای پیام/