به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، سریال «بامداد خمار» از پلتفرم شیدا، به کارگردانی نرگس آبیار، اقتباسی از رمان معروف «بامداد خمار» نوشته فتانه حاجسیدجوادی است، که در دهه هفتاد منتشر شده و به یکی از پرفروشترین عاشقانههای ایرانی تبدیل شده بود.
در قلب داستان «بامداد خمار»، عشق نافرجامی قرار دارد؛ دختری مرفه به نام محبوبه و جوانی نجار به نام رحیم در تهران قدیم، به رغم تفاوت طبقاتی و موانع سنتی، گرفتار عشق میشوند. این عاشقانه که از همان ابتدا با فضای اجتماع، خانواده، مذهب و مقاومت سنتی روبروست قرار است جلوهای از کشمکش میان عشق و مصلحت باشد؛ موضوعی که برای بسیاری از مخاطبان ایرانی شناختهشده و مؤثر است.
فضای تاریخی اثر، لباسها، موقعیت خانوادهها و بستر جامعه کمک میکند که روایت حس نوستالژیک و در عین حال انتقادی پیدا کند؛ اینکه «عشق» در بستر ساختارهای اجتماعی چقدر سخت است.
نرگس آبیار که پیش از این با آثاری چون شیار ۱۴۳ و شبی که ماه کامل شد شناخته شده و اولین تجربه اقباسی خود را با سریال «سووشون» تجربه کرد اینبار هم با «بامداد خمار» پا به نمایش خانگی گذاشته است.
«بامداد خمار» با حضور بازیگران مطرحی چون ترلان پروانه، نوید پورفرج، علی مصفا، رضا کیانیان و … همراه است. این ترکیب باعث شده که از ابتدا توجه رسانهها جلب شود و مخاطب انتظار سطح نسبتاً بالایی از بازیگری داشته باشد.
یکی از نقاط منفی در سریال سووشون نوع فیلمبرداری آن بود. فیلمبرداری روی دست که به هیچ عنوان این سبک از فیلمبرداری برای آثار تاریخی مورد پسند نیست و سووشون تصویربرداری سرگیجه آوری را برای تصویر کشیدن سکانس ها انتخاب کرده بود و با خواندن نام پویان کفیلی به عنوان تصویربردار بامداد خمار که تصویربرداری سووشون را نیز بر عهده داشت چنین برداشت می شود که باید با تصویربرداری سرگیجه آوری نیز در بامداد خمار روبرو باشیم اما در واقع چنین نیست و ساخته جدید نرگس آبیار دوربین آرام تری نسبت به اثر پیشین وی دارد اما این آرام بودن دوربین مشخصا در مراحل پساتولید و با ابزارهایی مانند استابلایزر ایجاد شده و اگر کمی به گوشه های تصویر دقت کنید مشخص است که فیلمبردار این پروژه همانند اثر قبلی از شیوه تصویربرداری روی دست استفاده کرده و از تجربه بد گذشته درس گرفته اند.
از نکاتی که در سریال بامداد خمار قابل توجه است این است که برای طراحی صحنه فکر شده و طراحی لباس همخوانی دقیقی با طراحی صحنه دارد و به خوبی توانسته حس و حال زمان گذشته را با رنگ و لعابی منطقی به مخاطب منتقل کند.
نوید پورفرج بازیگری است که با توجه به بازی های قبلی که از وی به یاد داریم مشخص است توانایی بالایی دارد و سینمای ایران آنچنان که باید از این ظرفیت استفاده نکرده است و اما در مورد بازی ترلان پروانه کمی زود است که قضاوت کنیم اما آنچه از بازی های پیشین وی به یاد داریم عدم تجربه بازی در فیلم های تاریخی و همچنین صورت سنگی و عدم توانایی در استفاده از صورت و نگاه شاید در ابتدای امر چنین تلقی کند که انتخاب خوبی برای بازی در نقش یک دختر شر و شور و با پیشینه تاریخی را نداشته باشد.
از جمله نقدهایی که میتوان در مورد قسمت اول بامداد خمار گفت باورناپذیری شخصیت ها است و مخاطب در قسمت اول با شخصیت ها ارتباط برقرار نمی کند و باید منتظر ماند و دید آیا این نقیصه در قسمت های بعدی رفع می شود یا خیر و از سوی دیگر بیننده این سریال به عنوان سوم شخص هنوز نمی تواند به ریتم قصه همراه شود.
بامداد خمار فارق از آنچه تاکنون نوشته شد توانسته با ایجاد فضاسازی دوره قاجار و استفاده از المان های ایرانی مانند تصویربرداری از اتاق هایی با شیشه های رنگی و فرش های ایرانی و همچنین لباس های سنتی حس و حالی ایرانی خلق کند اما در سکانس رونمایی از بازی نوید پورفرج و برای ایجاد حس عاشقانه کمی زیاده روی شده و گویی سکانسی هالیوودی خلق شده که یک شاگرد نجار زیر نوری که از دریچه سقف به کارگاه نجاری تابیده و با بازوانی ورزشی در حال رنده کردن چوب است و این سکانس با سکانس های پیشین فاصله دارد.
در دو اثر جدید نرگس آبیار میتوان امیدوار بود که بامداد خمار مورد اقبال بیشتری واقع شود اول اینکه نقاط ضعف گذشته خود مانند سبک فیلمبرداری را ندارد و دوم اینکه رمان بامداد خمار از سووشن عامه پسندتر است پس طبیعتا مخاطب راحت تر می تواند با آن ارتباط برقرار کند.
«بامداد خمار» با وجود اقتباس از رمانی پرطرفدار، کارگردانی نامآشنا و موضوعی عاشقانه-اجتماعی که میتواند هم سرگرمساز باشد و هم تأملبرانگیز اما در قسمت اول نتوانست آنچنان که باید بیننده را شیفته خودش کند تا برای دیدن قسمت دوم لحظه شماری کند. نرگس آبیار بخاطر استفاده از رمانی محبوب و پرفروش باید مراقب باشد که سطح توقعات بالای مخاطب را برآورده کند؛ چرا که نام، شاید مقدمه باشد، اما کیفیت نهایی است که تعیینکننده ماندگاری خواهد بود استفاده صرف از یک رمان خوش آوازه نمی تواند موفقیت فیلم را تضمین کند.
کیانوش رضایی- منتقد سینما*
انتهای پیام/