به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل ایکنا، طباطبایی با نگاه فلسفی خود به اندیشه سیاسی ایرانی، بهویژه در دوره اسلامی، با ترجمه آثار برجستهای چون «تاریخ فلسفه اسلامی» هانری کربن و «فلسفه ایرانی»، به مطالعه و بازنگری در مفاهیم و رویکردهای سیاسی ایران پرداخت. به باور بستانی، تأثیر طباطبایی از کربن، بهویژه در زمینه متافیزیک ایرانی، امری اجتنابناپذیر بوده است؛ اما طباطبایی بهسرعت از این مرحله عبور کرده و به تحلیلی عمیقتر از تاریخ اندیشه ایرانی و وضعیت سیاسی معاصر پرداخت.
وی در ادامه گفت: این مسئله اتفاقی نیست که طباطبایی بعد از مواجهه و ترجمه آثار کربن در مورد متافیزیک ایرانی، از او متأثر شده و شروع به نگارش و الگوبرداری از کربن میکند، اما مرحوم طباطبایی از این مقطع به سرعت گذشت و به مشروطه و نظریه ایرانشهری متوجه شد. طباطبایی بر این باور بود که انجام این هدف کاری ضرورتا فلسفی است و قابل تقلیل به تاریخ و دادههای تاریخی نیست
یکی از ویژگیهای بارز نظریه ایرانشهر طباطبایی، تداوم مفاهیم ایرانشهری در دوره اسلامی است. طباطبایی با بررسی این تداوم، بهویژه در رابطه با تأثیرات دینی و مذهبی، سعی دارد نشان دهد که اندیشه سیاسی ایرانی، برخلاف آنچه در نگاه اول بهنظر میآید، از منطق و پیوستگی درونی خاص خود برخوردار است. بستانی معتقد است که این تأکید بر وحدت مضمونی در اندیشه سیاسی ایران، در عین حال که بهطور شفاف و جدی به مفاهیم مختلف میپردازد، فضای جدیدی برای فهم هویت و جایگاه ایران در تحولات جهانی فراهم میآورد.
در این راستا، بستانی به یکی از نقاط مهم نقد نسبت به طباطبایی اشاره کرد: عدم پرداخت مستقیم به مفاهیم و مسائل عملی در سیاست. طباطبایی عمدتاً بر تاریخ اندیشه تمرکز کرده و کمتر به مباحث عملی و جزئیات حکومتی پرداخته است. این رویکرد، بهویژه در مواجهه با نقدهایی که میگویند تفکیک اندیشه ایرانی از جهان اسلام نادرست است، نقطه ضعف عمدهای به شمار میآید. طباطبایی معتقد بود که برای فهم کامل اندیشه سیاسی ایرانی، لازم است که ابتدا تاریخ اندیشهها مورد بررسی قرار گیرد تا مفاهیم سیاسی قابل درک شوند.
بستانی پروژه فکری مرحوم طباطبایی را اقدامی دانست که برای اولین بار صورت گرفته و پژوهشگری از ماهیت اندیشه سیاسی مختص ایرانیان پرسشی فلسفی داشته و این هدف را با الگوها و اصولهای فلسفه سیاسی پیگیری کرده نه با الگوها و اصول تاریخ نگاری؛ برخلاف جریان اکثر سبکشناسان که غالبا مورخ بودند و طبیعتا هنگامی که اقدام به نگاشتن اندیشه سیاسی در اسلام میکنند، بر اساس زمینه پیدایش و بسترهای اندیشهها مینویسند. از نظر او نکته مهم در اندیشه طباطبایی ایضاح منطق حاکم بر تحول و انسجام درونی اندیشه سیاسی در تاریخ ایران است که حاصل این پژوهش میتواند زمینهای باشد برای تأسیس فلسفه سیاسی جدیدی که ناظر به موقعیت دوران جدید خواهد بود.
استاد دانشگاه خوارزمی سپس به عناصر کلیدی در رویکرد طباطبایی اشاره کرد و گفت: از برجستگی اندیشه طباطبایی میتوان به ترسیم منحنی تاریخ فلسفه سیاسی ایرانی و تأکید بر تداوم مایههای ایرانشهری در دوره اسلامی که نشاندهنده پیوستگی و استقلال این اندیشه است اشاره کرد. همچنین در آثار طباطبایی، نوعی وحدت مضمونی و خطوط نامرئی در تاریخ اندیشه سیاسی ایران دیده میشود که نشاندهنده یک منطق درونی مستقل است.
بستانی با بیان اینکه هر پروژه فکری یک منطق کشف و ظهور دارد و مسائلی را برجسته کرده و همچنین چیزی را در کانون قرار میدهد و چیزهایی را در اختفا و حاشیه قرار میدهد گفت: این مسئله را ایراد نمیدانم بلکه محدودیتی است که ساحت اندیشه میتواند داشته باشد.
طباطبایی همچنین بهویژه بر مفاهیم الهیاتی و مذهبی در اندیشه سیاسی ایران تأکید دارد. این تأکید، بهویژه در مقایسه با رویکردهای رایج در مطالعات سیاسی، بهطور ویژهای مهم است، زیرا بسیاری از مباحث سیاسی ایرانی در ارتباط با الهیات سیاسی و سنتهای دینی آن قرار دارند. طباطبایی با توجه به این بستر دینی، سعی دارد مسیر جدیدی برای تحلیل اندیشه سیاسی ایرانی در دوران معاصر باز کند.
در ادامه بستانی به چالشهای نظری طباطبایی و نقدهایی که به تقسیم ایرانشهری از جهان اسلام وارد است، اشاره کرد و تأکید کرد که فهم دقیق از اندیشه ایرانشهری میتواند به درک بهتر هویت ملی و نقش ایران در تاریخ جهانی کمک کند. این نقد و بررسیها در نهایت به این پرسش ختم میشود که آیا فلسفه سیاسی ایرانشهری میتواند راهحلی برای مسائل سیاسی معاصر ایران و جهان اسلام ارائه دهد یا خیر؟
وی در پایان به نقدهای وارد بر طباطبایی اشاره کرد، به ویژه منتقدانی که معتقدند تفکیک منطق ایرانی از جهان اسلام و مفاهیم کلی آن، خطای روش شناختی است و این اندیشهها را در قالبهای کلی و تاریخی نمیگنجانند. همچنین، او بر این باور است که در شناخت اندیشه سیاسی ایرانی، باید به عناصر الهی و مذهبی آن توجه ویژه داشت، چرا که بسیاری از مباحث این حوزه در ارتباط با الهیات سیاسی و سنتهای دینی قرار دارد.
بستانی با بیان اینکه مفهوم «وحدت در کثرت» در اندیشه مرحوم طباطبایی توانسته است تداوم، پیوستگی فرهنگی و تاریخی در ایران را نشان دهد، بدون اینکه جوهر واحد فرهنگی و هویتی آن کاهش یابد، گفت: اهمیت درک عمیق و چند لایه از تاریخ و اندیشه ایرانی ضرورت دارد و این امر میتواند به فهم بهتر هویت ملی و نقش ایران در تاریخ جهانی کمک کند
۲۱۶۲۱۶