«بحرانهای سازمانی در جامعه پیچیده امروز به طور فزاینده ای متداول و گسترده شده اند. بحرانها دیگر به عنوان رویدادی غیر معمول یا حاشیه ای دیده نمیشوند بلکه به عنوان بخشی جداییناپذیر و اجتنابناپذیر از حیات یک سازمان درک میشوند. در نتیجه علاقه به مدیریت بحران و ارتباطات بحران در چند دهه اخیر در میان پژوهشگران و متخصصان به طور یکسان افزایش یافته است.
آنچه بیشتر مورد توجه پژوهشگران و متخصصان قرار گرفته، نحوه پاسخ به بحران و چگونگی ارتباط برقرار کردن با خارج سازمان در فشردهترین مرحله بحران بوده است. با این حال این کتاب دیدگاه متضادی را اتخاذ کرده و بر ارتباطات از منظر داخلی بین مدیران و همکارانی که در مرکز بحران قرار دارند تمرکز میکند پاسخ یک سازمان به بحران و ارتباطات آن با گروههای خارجی تا حد زیادی نتیجه فرآیندهای ارتباطی داخلی است که غیبت آن در تحقیقات پیشین، تعجب برانگیز است.»
این مطلب آغازگر مقدمهای است که مَتس هاید و شارلوت سیمونسون نویسندگان کتاب «ارتباطات بحران داخلی؛ آگاهی از بحران، رهبری و همکاری» برای اثر خود نوشتهاند؛ کتابی که از اولین آثار آکادمیک در سطح بینالمللی محسوب میشود که بر جنبههای داخلی ارتباطات بحران بهویژه در میان مدیران و همکارانی که در مرکز بحران قرار دارند، تاکید میکند.
نویسندگان، نقطه شروع طرح تحقیقاتی خود را آگاهی از «مرز مبهم میان تغییرات سازمانی و بحرانهای سازمانی» اعلام و تاکید میکنند: بسیاری از کارکنان این ادغام را به عنوان یک موقعیت بحران را تجربه کردند و مدت ها پس از ادغام نیز همچنان آن را به عنوان بحران احساس می کردند. در حوزه تحقیقاتی، ارتباطات بحران و ارتباطات تغییر به طور موازی و به عنوان دو زمینه تحقیقاتی متفاوت توسعه یافته اند بدون این که ارتباط زیادی بین آنها برقرار شود؛ هر چند که این دو حوزه شباهت های زیادی با یکدیگر دارند. هم تغییرات و هم بحران ها باعث ایجاد سطح بالایی از سردرگمی و ناامنی در بین کارکنان می شود و برای خلق معنا و درک لازم برای مدیریت این موقعیت ها ارتباطات اضافی ضروری است.
هاید و سیمونسون در فصل نخست کتاب و در مرور نقش بازیگران مختلف در ارتباطات بحران داخلی تاکید میکنند: بدون شک، مهمترین افرادی که در تعیین موفقیت یک سازمان در مدیریت بحران و ارتباطات بحران نقشی اساسی دارند، همکاران آن سازمان هستند که در مراحل قبل، حین و پس از بحران اهمیت دارند. آنها کسانی هستند که میتوانند علائمِ ضعیف تغییرات در داخل و خارج سازمان را شناسایی کرده، آنها را تفسیر کنند و واکنش نشان دهند و به این ترتیب از وقوع بحران جلوگیری کرده یا تأثیرات آن را کاهش دهند (ص ۲۴).
در بخشی از فصل پنجم کتاب بر اهمیت انتقادپذیر بودن رهبران سازمانی تاکید شده و آمده است: در یک سازمان موفق، بسیار مهم است که اطلاعات متفاوت و مخالف، به مدیران و رهبران برسد. در سازمانهای با قابلیت اطمینان بالا، اعضای سازمان تشویق میشوند صدای خود را به گوش دیگران برسانند و اشتباهات و شکستها را گوشزد کنند. این وضعیت با سازمانهای عادی که معمولاً عدمتحملِ اشتباهات و شکستها در آنها غالب است، بسیار متفاوت میباشد.
«متأسفانه تحقیقات نشان میدهد بسیاری از رهبران آشکارا تمایل دارند همکارانی را که اطلاعات واگرا یا منفی ارائه میدهند، بهعنوان افراد کمصلاحیتتر جلوه دهند. درنتیجه، این همکاران از حمایت و تشویقی که سایر همکاران دریافت میکنند، محروم میشوند»(ص ۱۳۷).
مسعود میرزایی استاد روزنامهنگاری و علوم ارتباطات و حسین زینالی اسکندانی کارشناس ارشد روابط عمومی که کتاب حاضر را به فارسی ترجمه کرده اند در یادداشتی بر این اثر درباره ضرورت تولید و ترجمه چنین آثاری برای مخاطبان ایرانی مینویسند: متاسفانه در ایران موضوع ارتباطات بحران بهطور عام و ارتباطات بحران داخلی بهطور خاص، آنگونه که بایسته است در محافل آکادمیک و در حوزههای عملیاتی و اجرایی مورد توجه جدی قرار نگرفته است و به همین دلیل شاهد هستیم هنگام بروز بحرانهای جدی، سازمانها با چالشهای متعددی مواجه میشوند که عمدتاً بهدلیل ضعفهای ساختاری و فرهنگی در سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی است.
«ارتباطات بحران داخلی؛ آگاهی از بحران، رهبری و همکاری» در هشت فصل به موضوعاتی همچون بحرانها و ارتباطات، مراحل مختلف بحران، نقش رهبران سازمانی و همکارانشان در مدیریت بحران، بداههپردازی و مدیریت رویدادهای غیرمنتظره، پیشبینی بحران، تابآوری سازمانی و درس گرفتن از بحرانها، میپردازد.
«ارتباطات بحران داخلی؛ آگاهی از بحران، رهبری و همکاری» را انتشارات جوینده در ۲۳۰ صفحه منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.