شناسهٔ خبر: 75483790 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کارگردان فیلم کوتاه «آغوش شکسته درخت توت» در گفت‌وگو با ایبنا:

تنوع در صنعت نشر ایران دست فیلمسازان را برای انتخاب داستان‌های مختلف باز می‌گذارد

نوید آغاز در این دوره با فیلم «آغوش شکسته درخت توت» در بخش فیلم‌های اقتباسی حضور داشت و به صورت همزمان سه داستان از تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا بخش سینما و کتاب جشنواره فیلم کوتاه تهران فرصت خوبی برای آشنایی فیلمسازان جوان با اقتباس است. امسال در این بخش شاهد فیلم‌های خوبی بودیم که از کتاب‌ها اقتباس شده بودند. نوید آغاز در این دوره با فیلم «آغوش شکسته درخت توت» در بخش فیلم‌های اقتباسی حضور داشت و به صورت همزمان سه داستان از تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند. آغاز در گفت‌وگو با ایبنا از اقتباس‌هایی که انجام داده و از علاقه جوانان فیلمساز به این حوزه می‌گوید.

فیلم شما اقتباسی از چند داستان است. از منابع اقتباسی‌تان برایمان بگویید و چرا چند داستان را برای این کار انتخاب کردید؟

داستانی که ما به آن پرداخته‌ایم کاملاً تخیلی است ولی ارجاعاتی به سه شخصیت واقعی دارد که از سه کتاب الهام گرفته شده است. من طرح داستانی را نوشته بودم و ارجاعات اقتباسی را همکار فیلمنامه‌نویس‌مان انجام داد. برای این فیلم از کتاب «دختری از ایران» ستاره فرمانفرمائیان، کتاب «بردی از یادم» زاون قوکاسیان که به زندگی لورتا همسر عبدالحسین نوشین می‌پردازد و کتاب «داد بیداد» از ویدا حاجبی تبریزی اقتباس کردیم.

فیلم سه داستان را همزمان روایت می‌کند؛ یکی در اواخر دوره قاجار و زمان مشروطه است. دیگری در دوره پهلوی اول همان زمانی که عبدالحسین نوشین در تئاتر سعدی کار می‌کرد و نمایش‌هایی را به روی صحنه می‌برد، روایت می‌شود و سومی هم مربوط به اواخر دهه ۵۰ است.

فیلم به صورت اپیزودیک است؟

فیلم اپیزودیک نیست و چون داستان‌مان تودرتو است ما دائم در حال رفت و برگشت زمانی هستیم. ما خصوصیات مشترکی از این سه شخصیت می‌بینیم و انگار آنها در موقعیت‌های مشابهی قرار گرفته‌اند. هر سه وضعیتی دارند و انگار فرار کرده‌اند و به خانه‌ای پناه آورده‌اند و فصل مشترک‌شان خانه است. انگار در حالت معاصر در این خانه احضار شده‌اند. محوریت اصلی فیلم این سه شخصیت زن هستند. هر سه شخصیت دغدغه‌هایی درباره بازیگری دارند. یکی بازیگر بوده و کنار گذاشته، یکی بازیگر هست و ممنوع از فعالیت است و دیگری آرزوی بازیگر شدن دارد. این موقعیت‌ها کاملاً خیالی است.

چطور به این ایده رسیدید که سراغ این شخصیت‌ها بروید؟

ایده اصلی فیلم از یک قطعه موسیقی آمد که مربوط به دوره رمانتیک است. خانه در فیلم خانه‌ای است که در آن به دنیا آمده‌ام و خیلی خاطره از آن دارم. قطعه موسیقی و خانه باعث شدند تا من تصویرهای ذهنی از آدم‌هایی که در این خانه رفت‌وآمد داشته‌اند داشته باشم و این قصه شکل بگیرد. با گشت‌وگذارمان در کتاب‌ها و تاریخ دیدیم آدم‌های واقعی می‌توانند به این داستان اضافه شوند و روایت فیلم را شکل دهند.

تنوع در صنعت نشر ایران دست فیلمسازان را برای انتخاب داستان‌های مختلف باز می‌گذارد

از قبل درباره این شخصیت‌ها مطالعه داشتید یا در حین نوشتن فیلمنامه به این شخصیت‌ها رسیدید؟

من چنین شخصیت‌هایی را در ذهنم داشتم و وقتی آن را برای حنیف براری، نویسنده فیلمنامه تعریف کردم چون او مطالعات زیادی دارد سعی کرد این شخصیت‌ها را در واقعیت پیدا کند. این سه شخصیت در مطالعاتی زیاد فیلمنامه‌نویس پیدا شد و دیدیم مشابهت زیادی با تصویر ذهنی من دارد. ما ارجاعات تاریخی و اجتماعی زیادی به گذشته ایران می‌دهیم. کسی که تاریخ خوانده باشد و این شخصیت‌ها را بشناسد خیلی دقیق‌تر این ارجاعات ما را متوجه می‌شود. این فیلم پایان‌نامه ارشدم بود و من دو هفته پیش از آن دفاع کردم. من روی سینمای بهرام بیضایی از نگاه نئوفرمالیستی کار می‌کردم و خیلی از اشارات در پایان‌نامه نظری‌ام در این فیلم اتفاق افتاده است.

رفتن به سمت کتاب و اقتباس از کتاب‌ها چه تجربه و دستاوردی برای شما داشت؟

تجربه خوبی که از این فیلم پیدا کردم باعث شد تا برای فیلم بعدی‌ام هم به سمت اقتباس بروم. خودم در این سالها بیشتر تئاتر کار کرده‌ام و «آغوش شکسته درخت توت» تجربه اول فیلمسازی‌ام است و این فیلم وضعیت اقتباسی عجیبی داشت و ما تازه بعد از نوشتن فیلمنامه ارجاعات را وارد داستان کردیم. در فیلم بعدی‌ام روی نمایشنامه‌ای کار می‌کنم و خیلی برایم چالش‌برانگیزتر است. از این نظر که مستقیم چقدر می‌شود مستقیم از متن اصلی برداشت کرد و چقدر خلاقیت باعث می‌شود تغییر در متن داده شود تا هویت جدیدی پیدا کند. تصویری کردن یک داستان ادبی خیلی مرز سختی دارد. معمولاً در سینمای ایران وقتی اسم اقتباس می‌آید همه مقایسه می‌کنند که الان کجا شبیه کتاب است و چه بخش‌هایی تفاوت دارد.

پس برای فیلم بعدی‌تان هم روی همین مسیر حرکت می‌کنید؟

چون تجربه بعدی‌ام اقتباس مستقیم است باز هم در همین فضا حرکت خواهم کرد. قبلاً اقتباس تا این حد برایم جدی نبود ولی بعد از «آغوش شکسته درخت توت» خیلی برای جدی شده و چالش‌برانگیز شده است و فکر می‌کنم در ادامه هم همین مسیر را ادامه دهم. من چند سال گذشته خیلی به این بخش توجه نمی‌کردم و امسال به خاطر حضور خودم در بخش اقتباسی خیلی نسبت به بحث اقتباس حساس شده‌ام. ایده‌های نویی که از کتاب‌ها می‌آیند و خیلی از کسانی که مطالعه ندارند با تماشای فیلم‌ها سراغ کتاب‌ها می‌روند و آن را می‌خوانند. این خیلی برایم جالب است. دیدن فیلم اقتباسی برای مخاطب انگیزه‌ای می‌شود که کنجکاو شود سراغ منبع اصلی داستان و آن کتاب برود. در دانشگاه زیاد دیده‌ام که دانشجویان دنبال ایده‌های تازه می‌گشتند و داستان‌های کوتاه ایرانی و خارجی به آنها کمک کرده‌اند. این چند سال صنعت نشر نمایشنامه‌های کوتاه و داستان‌های کوتاه خوبی منتشر کرده و دست فیلمسازان برای انتخاب باز است. خودم وقتی «سه قطره خون» صادق هدایت را خواندم برایم خیلی جالب و سخت آمد و با خودم گفتم ساختن فیلمی از این داستان امکان ناپذیر است. ولی یکی از آرزوهایم است تا روزی چند تا از داستان‌های این کتاب را اقتباس کنم.

برچسب‌ها: