شناسهٔ خبر: 75473605 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آفتاب | لینک خبر

چرا واکنش جامعه به خبر بازداشت پژمان جمشیدی چنین است؟

بعد از گذشت دو روز از انتشار خبر بازداشت پژمان جمشیدی به اتهام تجاوز مواجهه کاربران فضای مجازی (شهروندان) به این اتفاق همان همیشگی است! یک فضای دو قطبی آشنا که اساسا با همان معیار‌های ثابت همیشگی در مواجهه به چنین اخباری دیده می‌‎شود.

صاحب‌خبر -
آفتاب‌‌نیوز :

اما در این میان همچنان موارد قابل توجهی وجود دارد که بیشتر از آنجایی که به پژمان جمشیدی مربوط باشد هشداری برای جامعه است.

ماجرای انتشار خبر بازداشت پژمان جمشیدی که از همان ابتدا با ذکر نام او همراه بود آغاز رویه عجیبی است که شاید در هیچ نظام اخلاقی قابل چشم‌پوشی نباشد. اتهامی به فردی زده شده، اما هنوز بدون بررسی این اتهام (مشخص شدن صحت و نادرستی آن) نام متهم و روایت جزء به جزء جرم احتمالی نقل شده است! بدتر اینکه بر اساس این فرضیه، رسانه‌های رسمی (حتی خیلی خیلی رسمی) به گفت‌و‌گو و یادداشت گرفتن از کارشناسان دست زده‌اند.

در میانه این تحلیل‌های فرضی هم حتی اتهامات دیگر بسیاری به متهم زده شده است، در صورتی که بدیهی‌ترین گزاره در این میان این نکته است که بدانیم «متهم، مجرم نیست».

وقتی نباید بی‌طرف بود

یک کلیشه ذهنی نادرست رایج دیگر در میانه ماجرا این است که حتما باید «قضاوتی» داشته باشیم! اجبار کاربران به هواخواهی از یکسوی ماجرا هم برداشت نادرست رایجی است که می‌توان از حجم بالای اظهارنظر‌ها به این اتهام دریافت. در این میان برخی پا را فراتر گذاشته و به نوعی «بی‌طرفی» را ««بی‌شرفی» می‌خوانند!

همه اینها در حالی است که استناد این کاربران نسبت به خبر تنها بر پایه شنیده‌هاست! در حالی که در میانه این اتفاق تنها یک روایت غیر رسمی» از سوی یک روزنامه منتشر شده است و جزئیات رسمی درباره آن وجود ندارد. مجرم دانستن پژمان جمشیدی با استناد به این روایت همان قدر بی‌اخلاقی است که شاکی این پرونده را هم فردی بدانیم که قصد «اخاذی» دارد.

سونامی روایت‌های فامیلی!

خط جالب دیگر با گذشت یک روز از انتشار خبر پیدا شدن روایت‌های بی‌شماری منتسب به آشنایان و همسایگان و دوستان دختر شاکی و البته پژمان جمشیدی است! چیزی که شاید «نوبرانه» رفتار کاربران در مواجهه با چنین خبری باشد.

در یک فقره که اتفاقا بسیار هم بازنشر شده «همسایه ساختمان رو به رویی» پژمان جمشیدی روایتی بازگو کرده از محسنات اخلاقی پژمان و البته آزار‌هایی که دختر شاکی ماجرا در کوچه و خیابان محل زندگی او داشته است. در مقابل این روایت البته که استوری یکی از دوستان ادعایی دختر پرونده این ماجرا هم خوب دست به دست شده که حکایت از آزارگری پژمان داشته است! مضحک و البته تلخ ماجرا اینکه قضاوت جامعه ایرانی حالا مستند به چنین سنجه‌های عجیبی است.

هواداران استادیومی یک پرونده

جریان واکنش‌های کاربران جزئیات جالب توجه دیگری هم دارد، یکسوی ماجرا (همچون استادیوم‌های فوتبالی دهه ۶۰) به هواخواهی از پژمان او را از این اتهامات تبرئه می‌کنند و سوی دیگر ماجرا (استادیوم) هم شاکی پرونده را «قربانی ناشناس و بدون حمایت» می‌خوانند. بازهم سر زدن به ادله‌ها، نظام استدلالی جالب توجهی را پیش روی ما می‌گذارد.

هر سمت ماجرا هم با ادبیاتی تحقیرآمیز سعی در به رخ کشیدن دانش خود و تحقیر جهل طرف مقابل دارند. به عنوان مثال در یک مجموعه «کوت» زیر یک پست توئیتری می‌توان به واکنش‌های عجیبی پی برد. توئیت مورد نظر معتقد است پژمان جمشیدی گزینه‌های بسیاری داشته و این داستان با توجه به این موضوع دور از واقعیت است، عده‌ای این استدلال را مسخره کرده‌اند و به ناآگاهی نویسنده تاخته‌اند که این ماجرا ربطی به شهرت ندارد و هرکسی با وجود گزینه‌های بسیار هم می‌تواند دست به چنین کاری بزند.

فارغ از نادرستی هر دو سوی این بحث آنچه برای ما به عنوان یک ناظر (یا خواننده این مجموعه واکنش) روشن است ناآگاهی محض یک جامعه نسبت به اتهاماتی مربوط به تعرض یا تجاوز است. رد این ناآگاهی را البته که باید در عدم رسانه‌ای کردن موضوعاتی این چنینی در دهه‌های گذشته بگییم. اینکه دولت‌ها همواره در همه این سالها، رسانه‌ها را از بحث‌هایی پیرامون چنین موضوعاتی بر حذر دانسته‌اند. همین رویه البته که همچنان ادامه دارد، چرا که نوشتن از بسیاری از موضوعات یا حتی بحث و واکاوی درباره آنها (از جمله آسیب‌هایی همچون زنان خیابانی، افزایش مصرف الکل و ...) همچنان با احتیاط بسیار در رسانه‌های رسمی نقل می‌شود.

منبع: خبر فوری