شناسهٔ خبر: 75470502 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

ایرنا دلایل کاهش تاثیر نقش اروپا در تعاملات بین‌المللی را بررسی کرد؛

مرثیه‌ صدر اعظم آلمان برای «اروپای باشکوه»/ضرورت پایان انتخاب اشتباه درباره ایران

تهران- ایرنا- اذعان «فریدریش مرتس» صدراعظم آلمان به ناتوانی در نقش‌آفرینی تحولات جهان و خاورمیانه، مرثیه‌ای برای رویای اروپای باشکوه است، با این همه آیا این اعترافات به معنای نابودی و فقدان همیشگی نقش‌آفرینی تاثیرگذار اروپا نخواهد بود اگر سیاستمداران قاره سبز فرافکنی ناکامی‌ها به ایران را رها نکرده و در پی رنسانی برای درمان سندروم وابستگی خود به آمریکا نباشند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، اذعان به ناتوانی در ایفای نقش موثر در تحولات بین‌المللی، از اعترافات کمیاب سیاستمداران به ویژه در غرب است اما «فریدریش مرتس» صدراعظم آلمان در گفت‌وگو با یکی از روزنامه‌های این کشور، این ناتوانی را به زبان آورده و تصریح کرده است: ما شاهد پایان موقت نظمی هستیم که بر پایه قوانین بین‌المللی و چندجانبه‌گرایی شکل گرفته بود. اکنون در دوره‌ای قرار داریم که در بسیاری از نقاط، قانون قدرت جای قانون بین‌المللی را گرفته است. با این حال، انتقاد از اتحادیه اروپا نادرست است، زیرا حتی اگر می‌خواستیم، باز هم قادر نبودیم به‌طور قاطع بر رویدادهای خاورمیانه تأثیر بگذاریم.

مرتس در ادامه افزود: «چه کسی در اروپا سلاح‌های سنگرشکن در اختیار دارد تا بتواند برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کند؟ چه کسی توان آن را دارد که طرف‌های درگیر را به آتش‌بس وادار کند؟ کدام کشور اروپایی می‌تواند نه‌تنها حماس را تهدید به خلع سلاح کند، بلکه در صورت لزوم، آن را به اجرا هم بگذارد؟ ما در دوره گذار به زمانی هستیم که قدرت بار دیگر نقش محوری پیدا کرده و توافق‌های مبتنی بر قواعد در حال عقب‌نشینی‌اند. این سخنان عالی‌ترین مقام صنعتی‌ترین کشور اروپاست و بررسی جمله به جمله آن واقعیاتی را حکایت می‌کند که نیازمند تأمل است. اروپا و به ویژه سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه در پنج سال گذشته با سرعت بیشتری به سمت چیزی حرکت کرده‌اند که از سخنان مرتس قابل برداشت است: افول؛ دستکم در کوتاه‌مدت.

مرثیه‌ صدر اعظم آلمان برای «اروپای باشکوه» / چرا قاره سبز ناکام تحولات جهان ماند؟

چرا سخن از افول است؟

کدام کشور اروپایی توان آن را دارد که طرف‌های درگیر را به آتش‌بس وادار کند؟ این پرسشی است که صدراعظم آلمان پاسخ تلخ آن را بهتر از هر کسی می‌داند. اروپا دیگر در سامان بخشی به امور جهان و به ویژه خاورمیانه توانمند نیست و نمود مشخص آن هم نوع کنشگری در جنگ‌های اوکراین، غزه و پرونده هسته‌ای ایران است. تروئیکای اروپا از زمان آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، آن را تهدید وجودی برای همه قاره تعریف کردند اما از فوریه ۲۰۲۲ که این نبرد بزرگ آغاز شد تاکنون، جز تحریم و تهدید روسیه و تطمیع آمریکا برای دخالت در جنگ، اقدام تاثیرگذار دیگری انجام نداده‌اند.

اروپا و به ویژه سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه در پنج سال گذشته با سرعت بیشتری به سمت چیزی حرکت کرده‌اند که از سخنان مرتس قابل برداشت است: افول؛ دستکم در کوتاه‌مدت.

روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» اگوست ۲۰۲۵ (مرداد سال جاری)، سه سال پس از جنگ در اوکراین در حالی بر ضرورت نقش‌آفرینی بیشتر مقامات تروییکای اروپا در جنگ علیه کی‌یف تاکید می‌کند که در دو نشست مهم رئیس جمهور آمریکا با روسای جمهور روسیه و اوکراین، این کشورها غایب اصلی بودند.

جنگ اوکراین گرچه مهمترین پرونده اتحادیه اروپا در پنج سال اخیر بوده اما تنها عرصه ناکامی سیاستمداران این قاره نیست؛ پرونده‌ای به مراتب سنگین‌تر در کرانه دریای مدیترانه و با عنوان نسل‌کشی در غزه روی میز ‌آن‌ها بود که در دوسال گذشته جز ابراز تاسف‌های رسانه‌ای کاری برای کاستن از شدت جنایات رژیم اسرائیل انجام نداده بودند. دولت‌های انگلیس و فرانسه در دومین سالگرد آغاز جنایات در غزه، تنها توانستند اعلام کنند که برای شناسایی دولت فلسطین آماده‌اند و می‌توانند پرچم این کشور را در لندن به اهتزاز درآورند؛ اقدامی که آلمان حتی آن‌را هم انجام نداد.

در نهایت آخرین پرونده‌ای که تروییکای اروپا ناکام آن شدند، پرونده هسته‌ای ایران بود و این ناکامی از می ۲۰۱۸ و همزمان با خروج آمریکا از توافق برجام آغاز شد. مقطعی که اروپا مدعی شد می‌تواند این خروج را جبران کند و حتی سازوکارهایی چون اینستکس را برای ایجاد شبکه‌ای فرا تحریمی ایجاد کرد. در نهایت همه این ادعاها، سازوکارها و قرارها همگی قربانی ناتوانی تروییکای اروپا شد، نوعی از ناتوانی که ریشه در سندورم وابستگی اروپا به آمریکا داشت و دارد.

اروپا و تلاش‌های ناکام در بازپس‌گیری موقعیت

تمام تلخی داستان در قاره سبز، محدود به فرآیند ناکامی نیست، بخش بزرگی از آن ریشه در نوع رویکردی دارد که کشورهای اروپایی برای جبران و رفع این ناکامی‌ها درپیش گرفته‌اند. روندی که نه در کوتاه‌مدت و نه در افقی بلندمدت راهکار اصلاح نبوده و نمی‌تواند شرایط را بهبود بخشد. کافی است به رفتار تروییکا در نیمه نخست سال شمسی نگاهی بیاندازیم تا مشخص شود، سیاستمداران اروپایی برای حل مسائل و پرونده‌های ناکام خود، به صورت‌بندی درستی از آن‌ها نرسیدند و از این رو راه طی شده برای بهبود هم به جایی نرسید.

جنگ اوکراین همچنان ادامه دارد و کشورهای اروپایی به جای نقش‌آفرینی مستقل در این بحران چشم‌ به اتاق‌های کاخ سفید و کاخ کرملین دوخته‌اند تا نتیجه گفت‌وگوهای دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین آینده جنگ، اوکراین و در نهایت همه اروپا را مشخص کند. در جنگ غزه هم اروپا عملا در نیمکت ذخیره بازیگران میدان نشست تا صلح نیم‌بند این منطقه را ترامپ و داماد و شریک تجاری‌اش با همراهی قطر و ترکیه و مصر برقرار کرده و جشن بگیرد و در این بزم، نخست‌وزیر «بریتانیای کبیر» در صف حضور و غیاب رئیس‌جمهور آمریکا حضور یابد.

مرثیه‌ صدر اعظم آلمان برای «اروپای باشکوه» / چرا قاره سبز ناکام تحولات جهان ماند؟

پرونده هسته‌ای ایران اما تنها میدانی بود که تروئیکای اروپا در تلاش بودند تا تمام ناتوانی‌های خود را در آن تبدیل به توانمندی کنند و به نوعی وجهه از دست رفته را باز یابند. انگلیس، فرانسه و آلمان در حالی تصمیم گرفتند از سازوکار حل اختلاف آمده در برجام برای فشار علیه ایران استفاده کنند که خود هم تا آخرین لحظه در کارایی آن تردید داشتند و از این رو رئیس‌جمهور فرانسه پیش از فعال‌سازی اسنپ‌بک از احتمال تغییر دیدگاه و رسیدن به یک تفاهم با ایران سخن گفت و حتی سه کشور در نیویورک و در جریان برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل تلاش کردند از فعال‌سازی این فرایند جلوگیری کنند اما سندروم وابستگی اجازه این تصمیم و اقدام را نداد.

اسنپ‌بک فعال شد، در حالی که دو عضو شورای امنیت با آن مخالف بودند و هستند، تحریم‌ها بازگشت درحالی که بسیاری از کشورها ضرورتی برای تبعیت از آن نمی‌بینند. نزدیک یک ماه از این فعال شدن می‌گذرد و مشخص نیست آیا اروپا توانسته به آنچه می‌خواست، دست یابد؟ پرسشی که صدراعظم آلمان باید آن را هم به فهرست سوالات خود افزوده و در نشست‌های تروییکا با همتایان خود مطرح کند.

در جنگ غزه هم اروپا عملا در نیمکت ذخیره بازیگران میدان نشست تا صلح نیم‌بند این منطقه را ترامپ و داماد و شریک تجاری‌اش با همراهی قطر و ترکیه و مصر برقرار کرده و جشن بگیرامروز تنها اهرم موجود در دستان اروپا، تحت فشار آمریکا و با هدف به زانو درآوردن ایران، استفاده شده و تهران قاطعانه و به صراحت اروپا را از هرگونه روند دیپلماتیک خود کنار گذشته و به نظر می‌رسد تروییکایی که با هدف بازگشت به بطن و متن رویدادها و کاستن از بار ناکامی‌های دو پرونده پیشین، اسنپ‌بک را فعال کردند؛ نه تنها به متن باز نگشتند بلکه در دیدگاه ایران به حاشیه رفتند؛ جایی که پیش از این از نگاه آمریکا بودند.

با این همه دومینوی انتخاب‌های اشتباه این سه کشور را پایانی نیست و تروییکا اعلام کرده که اگر از سوی ایران همکاری صورت نگیرد، ممکن است پرونده هسته‌ای ایران را احتمالاً تا ماه نوامبر به شورای امنیت بفرستند. اینکه چرا پرونده هسته‌ای ایران با غنی‌سازی متوقف شده (به دلیل حمله به تاسیسات) باید بار دیگر به شورای امنیت ارجاع شود، پرسش ساده اما مهم از تروییکا است و پرسش دیگر اینکه، ارجاع این پرونده به نهادی که یک ماه پیش دو عضو اصلی آن مخالف تداوم بررسی آن در شورای امنیت بودند؛ چه سودی می‌تواند برای اروپا داشته باشد؟

اظهارت صدراعظم آلمان و نمایش تروئیکای اروپایی در تمایل به دیپلماسی در مواجهه با ایران پرسشی بود که ایرنا در نشست خبری روز دوشنبه 28 مهرماه با سخنگوی وزارت خارجه در میان گذاشت. «اسماعیل بقائی» در پاسخ به این پرسش درباره انتظار تهران از اروپا در این مقطع زمانی گفت: پاسخ کوتاه این است که «شر نرسانید». سه کشور اروپایی باید نشان دهند که واقعاً اراده و توان لازم را دارند تا بتوانند به‌عنوان طرفی معتبر و قابل اتکا در مذاکرات عمل کنند. متأسفانه تا امروز چنین چیزی مشاهده نشده است. حتی شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد طرف اروپایی خود نیز به ناتوانی یا بی‌ارادگی‌اش در ایفای نقش مثبت و سازنده در تحولات بین‌المللی اذعان دارد.به‌عنوان نمونه، در مصاحبه اخیر صدراعظم آلمان، نکاتی مطرح شده که به‌روشنی بیانگر همین واقعیت است. او تصریح می‌کند که اتحادیه اروپایی، حتی اگر می‌خواست، نمی‌توانست در تحولات مربوط به خاورمیانه نقش‌آفرینی کند. این اظهارنظر در واقع اعترافی است به این‌که اتحادیه اروپایی و به‌ویژه سه کشور عضو آن، از ایفای نقش مثبت و اثرگذار در عرصه بین‌المللی، به‌خصوص در منطقه ما، عاجز هستند.

وی خاطر نشان کرد: صدر اعظم آلمان در بخش دیگری از همین گفت‌وگو، نکته‌ای را مطرح می‌کند که شایسته تأمل و البته تأسف است؛ زیرا یادآور همان مواضع غیرقابل قبول و جانبدارانه‌ای است که پیش‌تر در حمایت از اقدامات رژیم صهیونیستی بیان کرده بود. صدراعظم آلمان دلیل ناتوانی اتحادیه اروپا در اثرگذاری بر تحولات منطقه را «نداشتن ابزار جنگی» عنوان می‌کند. این سخن، هم نگران‌کننده است و هم گویای آن‌ است که در درون اتحادیه اروپا نه اراده و نه ظرفیت لازم برای ایفای نقشی سازنده در روندهای منطقه‌ای و جهانی وجود ندارد. کمااین‌که در موضوع بازگرداندن قطعنامه‌های لغوشده شورای امنیت نیز شاهد رویکرد مشابهی از سوی این سه کشور بودیم؛ رویکردی که بازتاب بی‌ارادگی و ناتوانی آن‌ها در درک واقعیات و اتخاذ تصمیمات مسئولانه در قبال تحولات جهانی است.

مرثیه‌ صدر اعظم آلمان برای «اروپای باشکوه» / چرا قاره سبز ناکام تحولات جهان ماند؟

ضرورت رنسانس در رویکردها

سخنان صدراعظم آلمان مرثیه‌ای برای رویای «اروپای باشکوه» است، با این همه اما آیا این اعترافات به معنای، نابودی و فقدان همیشگی نقش‌آفرینی تاثیرگذار اروپاست؟ نه. بسیاری از تحلیلگران هم مانند مرتس اعتقاد دارند که «اتحادیه اروپا همچنان ابزارهایی برای اثرگذاری و نیز فرصت‌هایی برای تاثیرگذاری سیاسی، دیپلماتیک و حتی مالی در منطقه در اختیار دارد» اما نحوه استفاده از این ابزارهاست که مشخص خواهد کرد اروپا توان بازگشت به نقش اثرگذار خود را دارد یا همچنان ترجیح می‌دهد در نیمکت ذخیره جهان باقی مانده و آرام آرام نقش خود را به قدرت‌هایی چون چین و یا حتی هند و امارات و قطر واگذرد؟

اظهارات مرتس از هر منظری که بررسی شود؛ بیش از هر موضوع دیگری بر شکست سیاست‌های این اتحادیه، به ویژه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس صحه می‌گذارد و بیش از هر زمان دیگری ضرورت بازنگری عمیق و دقیق را در رویکردها و اقدامات و تصمیمات نشان می‌دهد. اروپا برای بستن پرونده‌های ناکام گذشته، فرآیند را نه از ایران و تحریم‌های ایران که از نگاه خود به جهان باید آغاز کند و در پرتو آن ابتدا سندورم وابستگی خود را درمان کند.