شناسهٔ خبر: 75469233 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

چطور خانواده‌ها می‌توانند با یک دفتر ساده زندگی‌شان را مدیریت مالی کنند؟

خانه‌ای که مثل شرکت اداره می‌شود

وقتی پای نظم مالی به خانه باز می‌شود، نظم زمانی هم بی‌دعوت خودش را نشان می‌دهد. عباسی‌ها حالا فقط پول‌شان را نمی‌نویسند. آنها برای کار‌های خانه هم جدول دارند. چه زمانی به خرید بروند، چه زمانی ظرف بشویند، چه زمانی ناهار بخورند و چه موقع با بچه‌ها صحبت صمیمانه کنند. کار‌های عقب‌افتاده و بحث‌های بی‌دلیل خانوادگی به طرز عجیبی کم شده‌اند

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: در یکی از محله‌های معمولی تهران، در آپارتمانی نسبتاً قدیمی، روی کتابخانه‌ای کوچک و جمع و جور، یک سالنامه سال ۱۴۰۴ خودنمایی می‌کند که حتی گوشه‌هایش کمی ساییده است. این، دفتر حساب و کتاب خانه‌عباسی‌هاست. یک خانواده چهار نفره، با درآمدی کاملاً معمولی و زندگی‌ای پر از خرج و برج، درست مثل میلیون‌ها خانواده دیگر که زیر آسمان لطف بی‌مثال خدا زندگی می‌کنند، اما یک فرق اساسی بین این خانواده و خیلی‌های دیگر است. آنها از چند سال قبل تصمیم گرفتند خانه‌شان را مثل یک شرکت کوچک اداره کنند. نه اینکه دنبال سود میلیاردی باشند، نه اینکه در کار سرمایه‌گذاری و بورس باشند؛ فقط می‌خواستند بدانند پولی که در می‌آید، دقیقاً کجا می‌رود. می‌خواستند از وسط ماه، با اضطراب به کیف پول نگاه نکنند. می‌خواستند برای آینده آماده‌تر باشند؛ همین. از همان روز، همه‌چیز تغییر کرد. حالا این چهارمین سالنامه دخل‌و‌خرج این خانواده است. بچه‌های‌شان می‌دانند پول توجیبی‌شان را چطور خرج کنند و حتی گاهی مشاوره مالی به اقوام و دوستان می‌دهند، بدون اینکه درس حسابداری خوانده باشند، تبدیل به یک تیم کوچک مدیریت مالی خانوادگی شده‌اند. 
 
 خانه هم حسابدار دارد
فاطمه خانم مادر خانواده، معلم ریاضی مقطع دبیرستان است. او بود که اولین بار ایده دفتر دخل‌وخرج را به خانه آورد. می‌گوید: «در مدرسه بچه‌ها رو با مفاهیم ریاضی آشنا می‌کنیم، ولی در خونه‌ها، کسی به عدد‌ها نگاه نمی‌کنه. مثلاً می‌دونیم حقوقمون چقدره، ولی نمی‌دونیم دقیقاً کجا خرج می‌شه. منم یه روز گفتم بیایید مثل یه شرکت، دخل‌وخرج خونه‌مونو بنویسیم.»
حمیدآقا پدر خانواده که کارمند یکی از شرکت‌های بیمه است، اولش چندان جدی نگرفت، اما وقتی دید همان چند ماه اول، نه تنها دخل و خرج‌شان جور شد، بلکه برای اولین بار پس‌انداز هم کردند، جدی شد. از آن زمان به بعد، سالنامه بخشی از زندگی خانواده شد. حالا هر ماه، در اولین جمعه، اعضای خانواده دور هم می‌نشینند، صفحه‌ای تازه باز می‌کنند و با نام و یاد خدا شروع به نوشتن می‌کنند. درآمد کل خانواده چقدر است؟ هزینه‌های ثابت (اجاره، قبض، قسط) چقدرند؟ برای خورد و خوراک، پوشاک، درمان، مدرسه و تفریح، چقدر باید در نظر بگیرند؟ چقدر پس‌انداز کنند؟ اگر اتفاق غیرمنتظره‌ای افتاد، چه راه حلی دارند؟ با پس انداز‌های خود چه کنند؟
بیشتر مردم وقتی اسم «برنامه‌ریزی مالی» یا «بودجه‌بندی» را می‌شنوند، حس می‌کنند وارد دنیایی خشک و رسمی شده‌اند، اما اینجا، در این خانه معمولی، بودجه‌بندی نه تنها خشک نیست، بلکه بخشی از زندگی از خاطرات‌شان و از صمیمیت‌شان شده است. 


 دیدن واقعیت‌های مالی بدون ترس
در شهریور امسال، پس‌انداز خانواده عباسی ۲۲ میلیون تومان بود. همانطور که همیشه انجام می‌دهند، دخل و خرج را دقیق نوشتند. اجاره‌خانه در صدر فهرست نشسته بود؛ ۱۵ میلیون تومان. بعد خوراک، با عدد سنگینی که طبق گفته آقای عباسی معمولا از ۱۰ میلیون عبور می‌کند. هزینه‌های مدرسه دو فرزندشان مهتاب و امیرعلی هم دست‌کمی نداشت؛ از لوازم‌التحریر تا لباس. قبض‌ها و قسط‌ها هم مثل همیشه بی‌رحم بودند. خودشان می‌گویند اگر این ماه بحث شروع سال تحصیلی است، ماه قبل بیمه ماشین بود. یک ماه خرج ماشین است. ماه‌های قبل و بعد هم در نوع خود خرج و برج‌های غیر قابل پیش‌بینی دارد. 
چیزی که باعث شد شهریور ماه متفاوتی باشد، نه افزایش درآمد بود و نه کاهش قیمت‌ها. فقط یک چیز تغییر کرده بود. شفافیت بیشتر برای مدیریت بهتر که کاملاً هم مشهود بود. 
هر عدد، هر هزار تومانی، جایی برای خودش داشت. هیچ چیزی اتفاقی خرج نشد. هیچ خریدی ناگهانی نبود. حتی تفریح هم برنامه‌ریزی شده بود؛ آنها توانستند با همین بودجه، سفر سه روزه‌ای به شمال بروند، بدون آنکه در پایان ماه، حساب بانکی‌شان خشک شود. 


 وقت هم مدیریت می‌شود
وقتی پای نظم مالی به خانه باز می‌شود، نظم زمانی هم بی‌دعوت خودش را نشان می‌دهد. عباسی‌ها حالا فقط پول‌شان را نمی‌نویسند. آنها برای کار‌های خانه هم جدول دارند. چه زمانی به خرید بروند، چه زمانی ظرف بشویند، چه زمانی ناهار بخورند و چه موقع با بچه‌ها صحبت صمیمانه کنند. کار‌های عقب‌افتاده و بحث‌های بی‌دلیل خانوادگی به طرز عجیبی کم شده‌اند. 
مهتاب، دختر نوجوان خانواده می‌گوید: «من اولش فکر می‌کردم فقط مامان بابا باید حساب کتاب کنن، ولی کم‌کم خودم هم شروع کردم با پول‌توجیبی‌هایم همین کارو بکنم. حالا آخر ماه می‌فهمم کجا ولخرجی کردم.» همین الان هم یک قلک برای خرید گوشی جدیدش دارد. برچسب روی قلک نوشته «هدف تا اسفند ۱۰ میلیون تومان.»
 نقش مشاور مالی خانوادگی
ایده ساده، ولی حیاتی است. یکی باید مسئول کنترل مالی خانواده باشد. البته این به معنی دیکتاتوری اقتصادی نیست، بلکه به معنای داشتن مسئولیت روشن است. در خانواده عباسی، این نقش را مادر بر عهده دارد؛ او دفتر را نگه می‌دارد، عدد‌ها را وارد می‌کند، اما در پایان هر هفته، همه‌چیز را با بقیه در میان می‌گذارد. در خانواده‌های دیگر، شاید این مسئولیت با پدر، یا حتی یک نوجوان قابل اعتماد باشد. مهم این است که کسی حواسش باشد؛ درست مثل حسابدار یک شرکت که اگر دقت نکند، شرکت سقوط می‌کند. 
 خرج‌های ریز، دشمن پنهان
 یکی از مزایای دفترچه، کشف خرج‌های پنهان است. فاطمه خانم صفحه‌ای را باز می‌کند که در آن فقط فهرستی از «هزینه‌های خوراکی بین راه» نوشته شده است. 
*بستنی (۲ شهریور): ۶۵ هزار تومان
*چیپس و نوشابه (۷ شهریور): ۱۹۵ هزار تومان
*قهوه بیرون‌بر (۱۲ شهریور): ۸۰ هزار تومان
*ساندویچ اتفاقی (۱۷ شهریور): ۲۲۰ هزار تومان
*جمع کل: ۵۶۰ هزار تومان
«آدم فکر می‌کنه یه چیپس یا یه قهوه چیز خاصی نیست، ولی وقتی جمعش رو ببینی، می‌فهمی چقدر بی‌صدا ازت خرج می‌گیره. حالا ما یه قانون گذاشتیم که همه خرج‌های این مدلی، باید با توافق خانوادگی باشه!»
 کم‌خرج‌کردن یا آگاهانه خرج‌کردن 
بسیاری فکر می‌کنند حسابداری خانوادگی، یعنی صرفه‌جویی افراطی یا حذف تفریح، اما عباسی‌ها با دفترشان نه‌تنها خوش‌گذرانی را حذف نکرده‌اند، بلکه هوشمندانه‌تر خرج می‌کنند. تفریح‌شان در پارک محله نیست، ولی همان تفریح را با برنامه‌ریزی در سفری کوتاه و اقتصادی به دست می‌آورند. مدرسه به بچه‌ها جذر عدد و اعشار یاد می‌دهد، اما نمی‌گوید چطور بودجه‌بندی کنند. تلویزیون درباره تورم و اقتصاد حرف می‌زند، اما نمی‌گوید چطور از پس قبض‌های آخر ماه بربیاییم. در این خلأ آموزشی، خانه باید مدرسه مالی بچه‌ها باشد. فاطمه خانم می‌گوید: «من مطمئنم بچه‌هام، حتی اگه میلیاردر هم نشن، بلد خواهند بود چطور پول خود رو نگهدارن، چطور برایش برنامه‌ریزی کنن و چطور از پس بحران‌ها بربیایند.»
 آینده‌نگری کوچک، اثر بزرگ
دفتر عباسی‌ها فقط برای ثبت خرج و دخل نیست. آخر هر ماه، یک بخش مخصوص دارند با عنوان «پیش‌بینی ماه بعد.» در مرداد نوشتند، شهریور لوازم التحریر، در شهریور نوشتند مهر بیمه ماشین و حتی یک هدف مالی بلندمدت مشخص کردند که روی آن ماژیک رنگی کشیده شده است. «پس‌انداز برای خرید دوچرخه امیرعلی تا پایان پاییز.»
«ما کار عجیبی نمی‌کنیم. فقط نگاهمون به ماه بعد هست. چون معمولاً مردم از آینده شوکه می‌شن. ما سعی می‌کنیم حداقل آماده بشیم. فقط همین.»
 یک دفتر مالی خانوادگی
واقعیت زندگی بدون چنین سالنامه‌ای، چیزی جز سردرگمی نیست. هر خانواده‌ای مثل یک شرکت است. دفتر ساده عباسی‌ها، سندی برای حفظ همین تعادل است. برای اینکه نشان دهند چطور می‌شود با حداقل درآمد، حداکثر آرامش را ساخت. برای اینکه ثابت کنند حسابداری، فقط کار شرکت‌های بزرگ نیست، بلکه رمز زنده‌ماندن در اقتصاد امروز است. 
نه درآمد عجیب‌وغریب دارند، نه دست‌شان به سرمایه‌های پنهان بند است، اما عباسی‌ها، با همان حقوق ماهانه، کاری را کرده‌اند که بسیاری از خانواده‌های با درآمد‌های دو برابر آن هم نتوانسته‌اند انجام دهند. ثبات، آرامش و آینده‌نگری را به خانه‌شان آورده‌اند. 
آنها نه از آسمان شانس آورده‌اند، نه به معجزه‌ای دل بسته‌اند. فقط باور کرده‌اند که هر خانه‌ای، مثل یک شرکت، نیاز به نظم، مدیریت و شفافیت دارد. پول اگر بی‌صدا بیاید و بی‌صدا برود، مثل آبی است که در ماسه فرو می‌رود؛ چیزی از آن نمی‌ماند. 
 اهمیت بیشتر زندگی از بیزینس 
حمید، پدر خانواده، وقتی سالنامه را می‌بندد به خبرنگار «جوان» می‌گوید: «ما با این دفتر، فقط خرج‌هامونو نمی‌نویسیم. داریم زندگی‌مونو می‌سنجیم، می‌فهمیم، اصلاح می‌کنیم. این دفتر، آیینه ماست» و شاید همین جمله، همه داستان باشد. حسابداری خانوادگی، یعنی خودشناسی، یعنی جرئت نگاه کردن به هزینه‌هایی که می‌توانستند نباشند، به ولخرجی‌هایی که از اضطراب یا رقابت کور آمدند، به فرصت‌هایی که با برنامه‌ریزی می‌توانستند استفاده شوند. امروز بسیاری از خانواده‌ها زیر فشار گرانی، بحران مسکن، تحصیل بچه‌ها، سلامت والدین یا هزینه‌های غیرمترقبه‌ای مثل تعمیر خودرو، عمل جراحی یا حتی یک جشن ساده تولد از هم می‌پاشند، نه به خاطر اینکه فقیرند، بلکه، چون بی‌برنامه هستند. 
اگر خانه‌ای بتواند بنشیند، حرف بزند، بنویسد، محاسبه کند، تصمیم بگیرد و تعهد دهد، دیگر فقط «چهار دیواری» نیست؛ آن خانه تبدیل می‌شود به یک نهاد هوشمند خانوادگی یا همان نهاد کوچکی که پایه توسعه‌واقعی هر جامعه است. 
شاید خانواده عباسی را نتوان یک خانواده ثروتمند یا خاص دانست. آنها مثل بسیاری از مردم این شهر، با درآمد محدود، زندگی را پیش می‌برند، اما تفاوت‌شان در این است که به‌جای بی‌تفاوتی یا شکایت، راه «برنامه‌ریزی» را انتخاب کرده‌اند؛ کمااینکه حسابدار خانوادگی بودن، نیاز به مدرک دانشگاهی ندارد. فقط باید جرئت نوشتن داشت و مهم‌تر از آن، باید همدلی خانوادگی را حفظ کرد، چون اگر برنامه‌ریزی مالی به ابزار کنترل، تنش یا سخت‌گیری بی‌منطق تبدیل شود، همه‌چیز خراب خواهد شد. در عوض، اگر دفتر دخل‌و‌خرج، تبدیل به چیزی مشترک، به مکانی برای گفت‌و‌گو، تصمیم‌گیری و رشد تبدیل شود، آن وقت خانواده وارد فاز تازه‌ای از بلوغ می‌شود. جایی که هر هزار تومان معنا دارد. هر تصمیم مالی، در راستای اهداف بزرگ‌تری گرفته می‌شود و هر تلاش کوچک، به یک حرکت جمعی تبدیل خواهد شد. 
همانطور که یک شرکت، هر ماه صورت‌حسابش را منتشر می‌کند و براساس آن برنامه می‌ریزد، هر خانواده هم می‌تواند همین کار را بکند، آن‌هم نه برای رضایت سهامدار، بلکه برای آسایش کودکانی که قرار است در دل این خانه، بزرگ شوند و آینده را بسازند. 
دفتر عباسی‌ها یک سالنامه معمولی است که پایان یا ابتدای هر سال به دست ما می‌رسد، اما ارزش آن، از بسیاری از دفاتر تجاری چند صد صفحه‌ای بیشتر است. اگر یک دفتر بتواند آرامش بیاورد، آینده‌نگری خلق کند و بحران را مدیریت کند، آیا وقت آن نرسیده که در هر خانه‌ای، یک دفتر این شکلی باز شود؟ پس خانه‌ات را مثل شرکتت اداره کن، چون زندگی‌ات مهم‌تر از هر بیزنسی است.