شناسهٔ خبر: 75461595 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

گزارش فارین پالیسی:

از بازدارندگی هسته‌ای تا اختلال اقتصادی؛ جنگ سردِ نو میان واشنگتن و پکن

مجله آمریکایی فارین پالیسی در تحلیلی تازه با عنوان «به عصر اختلال متقابل تضمین‌شده خوش‌آمدید» می‌نویسد که دوره جدیدی در رقابت واشنگتن و پکن آغاز شده است؛ دورانی که در آن جنگ تجاری جای خود را به نبردی ساختاری داده که هدفش نه پرهیز از بحران، بلکه تسلط بر ناپایداری است. به‌جای بازدارندگی متقابل هسته‌ای، اکنون هر دو قدرت با بهره‌گیری از زنجیره‌های تأمین، فناوری و بازارهای جهانی، تلاش می‌کنند توانایی خود را در ایجاد و مدیریت اختلال به نمایش بگذارند—نبردی که نه به صلح منجر می‌شود و نه به فروپاشی، بلکه به تداوم رقابت در قالبی از اجبار اقتصادی متقابل.

صاحب‌خبر -

به گزارش سرویس بین‌الملل جماران،   فارین پالیسی نوشت:  آتش‌بس شکننده تجاری میان واشنگتن و پکن فروپاشیده است. آنچه پیش روست کمتر یک جنگ تجاری معمولی و بیشتر یک مبارزه پایدار است که در آن هر دو قدرت، اجبار را در سیاست اقتصادی خود قانونمند می‌کنند و وابستگی متقابل را به‌عنوان منبعی برای فشار و اهرم‌سازی روزافزون به کار می‌گیرند. در این مرحله نوظهور، رویارویی دیگر به‌عنوان شکست سیاستی دیده نمی‌شود، بلکه ابزاری برای آزمایش زنجیره‌های تأمین، بهره‌برداری از عدم تقارن‌ها و فشار بر رقباست، بدون آنکه به جنگ تمام‌عیار اقتصادی منجر شود.

 

 از بازدارندگی هسته‌ای تا بازدارندگی اقتصادی

 اگر تعادل هسته‌ای جنگ سرد باعث بازدارندگی متقابل می‌شد، رقابت اقتصادی امروز به نظر می‌رسد که تشدید تنش را پاداش می‌دهد. هر طرف با نشان دادن توانایی در هدایت اختلال، نه اجتناب از آن، اهرم فشار کسب می‌کند. به بیان دیگر، بازدارندگی در گذشته درباره بقا در برابر نابودی بود؛ اما اکنون درباره تسلط بر ناپایداری است، به طوری که هر دو کشور معتقدند می‌توانند دیگری را پشت سر بگذارند، دور بزنند و بهتر عمل کنند. این است عصر اختلال متقابل تضمین‌شده!  این روند به آرامی آغاز شد و ناگهان شدت گرفت. آتش‌بس تجاری ظریف که در بهار مذاکره و در تابستان در مادرید تأیید شده بود، تقریباً بلافاصله شروع به فروپاشی کرد.

ماه گذشته، پکن تحقیقات ضد دامپینگ و ضد تبعیض در سیاست تراشه‌های آمریکا را اعلام کرد و خیلی زود هدف خود را به غول‌های نیمه‌رسانای آمریکا معطوف کرد و شرکت‌ های چینی از جمله ByteDance و Alibaba را به دلیل ملاحظات امنیت ملی از خرید تراشه‌های Nvidia منع کرد.در همین حال، واشنگتن با قانون جدیدی که کنترل‌های فناوری را به زیرمجموعه‌های شرکت‌های چینی موجود در فهرست نهادهای وزارت بازرگانی آمریکا گسترش می‌دهد، پیش رفت. در آستانه نشست پیشنهادی میان رئیس‌جمهور آمریکا دونالد ترامپ و رهبر چین شی جین‌پینگ در سئول، این اقدامات و پاسخ‌های متقابل آن‌ها به عنوان ژست‌های نمایشی رد شدند.

 اما هفته گذشته، این ظاهر شکست. پکن محدودیت‌های گسترده‌ای بر صادرات آهنرباهای خاکی کمیاب و دیگر مواد با عملکرد بالا اعمال کرد، قوانین صدور مجوز را سخت‌تر کرد و زنجیره‌های تأمین جهانی که مدت‌ها به عنوان حیاتی تلقی می‌شدند را هدف قرار داد. این اقدام صرفاً رویه‌ای نبود؛ بلکه هدفمند و مبتنی بر اصول بود و ردپای شی در آن مشخص بود. این قوانین دامنه نفوذ پکن را از تولید فراتر برده و به کنترل واقعی چین بر آنچه جهان می‌تواند با مواد آن بسازد، انجامید.

با این حال، آنچه چین آن را اجبار سنجیده می‌دانست، ترامپ خیانت تعبیر کرد و معتقد بود مسئله خاک‌های کمیاب حل شده است. در عرض چند ساعت، ترامپ تهدید به تعرفه‌های سنگین بر واردات چینی، محدودیت‌های جدید نرم‌افزاری و احتمال لغو نشست کرد مگر اینکه چین مسیر خود را تغییر دهد — که این احتمال بسیار کم است.

 

گفتگوهای اجباری؛ مذاکره به‌مثابه اهرم

 با وجود تهدیدات و ژست‌های نظامی پکن برای «مبارزه تا پایان»، نشست سطح رهبران این ماه برگزار خواهد شد چون ضرورت دارد. هر دو طرف به دلایل مختلف به آن نیاز دارند: ترامپ برای نمایش کنترل بر هرج‌ومرج به صحنه نیاز دارد؛ و شی برای مدیریت آن به مکانیزم نیاز دارد.

هر دو طرف گفتگو را نه به عنوان آتش‌بس، بلکه به عنوان اهرم می‌بینند. پایداری نشست، با وجود آشفتگی‌های روزافزون، حقیقت عمیق‌تری را نشان می‌دهد: رویارویی بخشی از رقص دیپلماتیک است، نه فروپاشی آن. هر رهبر می‌داند دیگری به طور علنی ژست می‌گیرد، درد محدود وارد می‌کند و سپس پس از بازتعادل اهرم‌ها، دوباره سازماندهی می‌کند. این منطق چرخه‌ای — تشدید، جذب، تثبیت — ریتم رابطه دوجانبه شده است. آنچه ظاهراً نوسان به نظر می‌رسد، در عمل نوعی نظم است: رقابتی مدیریت‌شده که هر طرف اراده را آزمایش می‌کند، بدون ترک گفتگو.

 این چارچوب نوظهور «اختلال متقابل تضمین‌شده» در برخی جهات مشابه بازدارندگی هسته‌ای (MAD) است: بازدارندگی از طریق درهم‌تنیدگی به جای نابودی. اما برخلاف MAD هسته‌ای، اختلال نهایی نیست؛ قابل بازگشت، تکرارشدنی و می‌توان آن را عمداً افزایش یا کاهش داد. هر طرف اکنون می‌کوشد ریتم تشدید را کنترل کند و تصمیم بگیرد کی و کجا اهرم‌های درد اقتصادی را فشار دهد.

هدف دیگر ثبات نیست، بلکه برتری در مدیریت ناپایداری است. بنابراین تسلط کمتر به ابزارهای روی کاغذ بستگی دارد و بیشتر به توانایی جذب شوک‌ها، تنظیم مجدد سریع و استفاده از عدم قطعیت به عنوان سلاح بدون از دست دادن کنترل.

 اختلال متقابل تضمین‌شده بر سه فرض متقاطع استوار است:

  •  اجبار می‌تواند بدون فروپاشی بازارها قانونمند شود.
  •  هر طرف می‌تواند سریع‌تر از دیگری تاب بیاورد و تطبیق یابد—چون هر دو معتقدند رقیب شکننده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد.
  •  زنجیره‌های تأمین جهانی می‌توانند به گونه‌ای تسلیح شوند که خم شوند نه بشکنند، و فشار کافی وارد کنند تا قدرت را نشان دهند بدون آنکه شکست سیستمیک رخ دهد.
  •  

اما برخلاف MAD هسته‌ای، این چارچوب خود تشدید تنش را پاداش می‌دهد: هر عمل اختلال توهم کنترل را تقویت می‌کند و هر دو طرف را وسوسه می‌کند که بیشتر فشار بیاورند، مطمئن از اینکه دیگری زودتر عقب‌نشینی می‌کند.

مهم این است که هر پایتخت معتقد است می‌تواند هر سه را مهار کند، اما هر چه بیشتر فشار می‌آورند، اختلال بیشتر به طراحی تبدیل می‌شود. این ما را به امروز می‌رساند. شی و ترامپ با همان پارادوکس روبرو هستند: هر دو احساس می‌کنند مجبورند برای حفظ اعتبار تشدید کنند، اما هر دو به مرزهای تحمل اقتصاد و نظام سیاسی خود نزدیک شده‌اند.

 

بن‌بست اعتماد به نفس؛ هر دو قدرت در آستانه خستگی

اعتماد به نفس بیش از حد پکن باعث شده موقت بودن انضباط را با پایداری اشتباه بگیرد، جرات یافته از عقب‌نشینی ترامپ در آوریل از تعرفه‌های سه‌رقمی زمانی که بازارها لرزیدند. شی که خود با مشکلات اقتصادی مواجه است، اکنون ارزش بازی با لبه پرتگاه را می‌بیند—آزمایش آستانه درد آمریکا چون معتقد است واشنگتن تسلیم خواهد شد.

در مقابل، اعتماد به نفس بیش از حد واشنگتن باعث شده فشار را با استراتژی اشتباه بگیرد و فرض کند پکن به وضعیت قبلی توافق‌شده در ژنو بازمی‌گردد. نتیجه کمتر یک استراتژی و بیشتر یک بن‌بست است: دو قدرت در مسابقه‌ای از باورها، هر کدام منتظر است دیگری زودتر عقب‌نشینی کند.

 هر چه در سئول رخ دهد، نتیجه موقتی خواهد بود. هر دو طرف در تعادل استراتژیک جدیدی عمل می‌کنند که نه با حل اختلاف بلکه با تکرار تعریف می‌شود — چرخه‌ای از رویارویی، تنظیم و عقب‌نشینی جزئی که هیچ‌یک نمی‌تواند یا نمی‌خواهد بشکند. منطق اختلال متقابل تضمین‌شده تضمین می‌کند هر آتش‌بسی صرفاً معامله‌ای باشد نه تحول‌آفرین.

پاسخ واشنگتن به اجبار چین، حذف انتخابی است: قطع دسترسی پکن به نیمه‌رساناهای پیشرفته، جریان‌های سرمایه‌گذاری و نقاط گلوگاهی زنجیره تأمین. پاسخ پکن کمبود انتخابی است: محدود کردن دسترسی به مواد معدنی، مواد و بازارهایی که جهان هنوز به آن‌ها نیاز دارد. این دو ابزار—حذف و کمبود—اکنون چارچوب سیاست اقتصادی را شکل می‌دهند و رقابت را به یک سیستم تبدیل می‌کنند.  در آینده، ممکن است چین تحمل درد بیشتری داشته باشد، اما آمریکا همچنان ظرفیت بیشتری برای تحمیل هزینه‌ها دارد. واشنگتن کنترل نقاط گلوگاهی مهم—نیمه‌رساناهای پیشرفته، نرم‌افزار طراحی، ابزارهای پیشرفته و دسترسی به سیستم دلار—را در دست دارد. اهرم پکن واقعی است—خاک‌های کمیاب، باتری‌ها، مواد میانی—اما محدودتر و قابل بازگشت‌تر است.

 

سرعت به‌جای تاب‌آوری؛ پارادوکس قدرت در قرن بیست‌ویکم

با این حال در این عصر اختلال متقابل تضمین‌شده، تاب‌آوری دیگر معیار قدرت نیست، بلکه سرعت است؛ و فعلاً به نظر می‌رسد پکن آن را تعیین می‌کند.

طنز ماجرا واضح است: منطق بازدارندگی جنگ سرد صبر و پایداری را ارزش می‌داد، اما رقابت امروز سرعت و شوک را پاداش می‌دهد؛ هر دو طرف در مسابقه‌ای برای مجبور کردن طرف مقابل به تسلیم پیش از فروپاشی سیستم هستند. خطر آن است که در تلاش برای پیروزی سریع‌تر، هر دو ممکن است کنترل را کاملاً از دست بدهند.

 

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام