شناسهٔ خبر: 75453824 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کارگردان فیلم کوتاه «تاداسانا» در گفت‌و گو با ایبنا؛

ایده‌های فانتزی نویسندگان خارجی برای ساختن فیلم کوتاه بسیار مناسب است

محمد همتی، کارگردان فیلم کوتاه «تاداسانا» معتقد است بیشتر نوشته‌های نویسندگان ایرانی بر اساس حال و هوای شخصیت داستان است و به آن صورت اطلاعات محور نیست، این در حالی است که نویسندگان خارجی تکنیک‌محورتر و جلوترند.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بهاره گل‌پرور؛ فیلم کوتاه، فرصتی برای علاقه‌مندان حوزه فیلمسازی است که با تمرکز و تأکید بیشتر بر محتوا، آنچه را که در ذهن دارند در مدت زمان کمتری به تصویر بکشند. هر چند برخی فیلم کوتاه را تمرینی برای رسیدن به سینمای بلند می‌دانند ولی تجربه چهل‌ودو ساله جشنواره فیلم کوتاه نشان داده که این فیلمسازان دغدغه‌مندند و فارغ از دغدغه بازار و نگرانی بازگشت سرمایه، آثاری خلق می‌کنند که حتی مخاطب عام را هم با خود همراه می‌کنند. افزایش تعداد فیلمسازان در بخش «کتاب و سینما» در این دوره از جشنواره نیز نشان از علاقه فیلسمازان به مطالعه و داشتن پایه‌ای ادبی برای این آثار دارد. داستان‌ها و نمایشنامه‌های ایرانی و خارجی مبنایی برای ساخت فیلم کوتاه شده‌اند و فیلمسازان این آثار را در قالب ژانرهای کمتر ساخته شده به نمایش می‌گذارند. محمد همتی، نویسنده و کارگردان یکی از همین فیلمسازان است که با فیلم کوتاه «تاداسانا» در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران حضور دارد.

فیلم کوتاه «تاداسانا» اقتباس از چه کتابی است؟

این فیلم از یکی از داستان‌های کوتاه کتاب «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم» با نام «ترس‌های بی‌مورد» نوشته فرناندو سورنتینو انتخاب شده که در نشر چشمه منتشر شده است. ما یک اقتباس آزاد از این داستان کوتاه انجام دادیم.

کمی درباره خود فیلم توضیح می‌دهید؟

رمانی که از آن اقتباس کردیم، یک داستان سه صفحه‌ای است؛ داستان مردی است که یک عنکبوت در پایش رفته و هیچ تکانی نمی‌خورد و خانواده او تصمیم می‌گیرند در روزی که قرار است جشن تولد برگزار شود، او را حذف کنند. حنیف یک معلم جامعه شناسی است که عصرها در سالن زیبایی همسرش کار می‌کند و دقیقاً روزی که قرار است آدم مهمی بیاید، عنکبوت داخل پایش می‌رود و این مرد دیگر تکانی نمی‌خورد. نام فیلم «تاداسانا» نام یکی از حرکات یوگا به معنی کوه ثابت یا ایستادن صحیح است که در یک پوزیشن ایستاده تکان نمی‌خورند و ثابت می‌ایستند. زمانی که فیلمنامه را می‌نوشتیم این نوع ایستادن برای من مانند آن حرکت در یوگا بود و برای همین این نام را انتخاب کردم و فکر می‌کنم ریشه آن هم هندی باشد.

در واقع این داستان را ایرانیزه کردیم، فضای داستان در جشن تولد می‌گذرد و من به دنبال دلیلی می‌گشتم که کاراکتر اصلی آنجا نباشد، ضمن اینکه کاری که با این شخصیت در داستان اصلی می‌کنند، بسیار ابزودتر است. قرار است آدم مهمی به آن سالن زیبایی بیاید و نباید مرد در آنجا باشد و این اتفاق فقط می‌تواند در کشور ما بیفتد. برای بار کمیک آن را هم معلم جامعه‌شناسی بودن را در نظر گرفتیم. در خلاصه این فیلم آمده است که «هرکی تغییر نکنه، مضحک‌ترینه» مسئله انفعال کاراکتر اصلی است و چیزی که او را اذیت می‌کند و کاری نمی‌کند و اجازه هم نمی‌دهد که کسی برایش کاری انجام دهد.

ایده‌های فانتزی نویسندگان خارجی برای ساختن فیلم کوتاه بسیار مناسب است

در ساخت این فیلم چه چالش‌هایی داشتید؟

اقتباسی نوشتن از یک سو کار ساده‌ای به نظر می‌آید. چون به هر حال یک متریال آماده برای ساخت دارید ولی برای من اقتباس، سخت‌تر از اورجینال نوشتن بود. چرا که الزامی داشتیم که باید به آن پایان داستان مورد نظر برسیم. وقتی این ساختار را از داستان برداشته بودیم باید به حادثه و پایان آن وفادار می‌ماندیم. باید به این فکر می‌کردیم که راهکاری پیدا کنیم که باورپذیر باشد، در فضای ایران قابل اجرا باشد و فضای کمدی فاتنزی آن دربیاید. کار باید روتوش می‌خورد، کارهای فانتزی از این دست ساختن بسیار دشوار است؛ چرا که کمدی سیاه بسیار کم در ایران ساخته می‌شود و یک بخشی از آن به خاطر این است که گاهی فیلم در شرف لوث شدن پیش می‌رود. در مرحله فیلمنامه بسیار وسواس داشتیم و نکات بسیار نوشتیم تا به آنچه می‌خواستیم برسیم.

فکر می‌کنید چرا فیلمسازان ما سراغ اقتباس نمی‌روند در حالی که فیلم کوتاه می‌تواند شرایط مناسب‌تری برای اقتباس داشته باشد؟

یک دلیل مهم این است که فیلمسازان ما حوصله مطالعه ندارند. متاسفانه اطرافیان خودم را می‌بینم که بسیار کم مطالعه می‌کنند. این به آن معنی نیست که من زیاد مطالعه می‌کنم، ولی عده‌ای می‌خواهند هر طور شده یک فیلم بسازند و بعد از آن وارد سینمای بلند شوند. چالشی که در اقتباسی کار کردن وجود دارد این است که که نوشته یا متریال فرد دیگری را بردارید و به صورت آزمایشی با آن کار کنید. به نظر من فیلمسازان اگر وقت بگذارند می‌توانند فیلم‌های اقتباسی موفقی بسازند. قصه‌هایی در بستر فیلم کوتاه مطرح می‌شود که ظرفیت‌های بسیاری دارد. من خود مشتاق شده‌ام که فیلم بعدی را نیز اقتباسی کار کنم. قصه‌هایی در بستر فیلم کوتاه گفته می‌شود که بسیار ظرفیت تبدیل به فیلم کوتاه شدن را دارند؛ قصه‌های جدیدی است که به گوش مخاطب هنوز کلیشه نشده است.

معمولاً فیلمسازان اگر بخواهند از داستانی اقتباس کنند سراغ داستان‌هایی می‌روند که امتحان خود را پس داده‌اند و کمتر ریسک می‌کنند که داستان جدیدی را کار کنند.

بله، بسیاری از فیلمساران به استادان خود می‌گویند که داستانی معرفی کنید که ما بتوانیم آن را به فیلم تبدیل کنیم و خود را به زحمت داستان جدید خواندن نمی‌اندازند. جدا از داستان کوتاه، نمایشنامه‌های زیادی هم وجود دارد که قابلیت فیلم شدن دارند و از بابت داستانی هم راحت‌ترین هستند. در نمایشنامه، خود نویسنده وجه دراماتیک کار را تا جایی انجام داده و نیاز به تصویر دارد.

چرا فیلمسازان کمتر سراغ نمایشنامه می‌روند؟

متاسفانه فیلمسازان کمتر مطالعه می‌کنند، خود را به عنوان فیلمساز ملزم نمی‌کنند که ببینند و مطالعه کنند و به تجربه‌های زیسته خود، دوستان و آشنایان و به فیلم‌هایی که دیده‌اند، اکتفا می‌کنند. کار اقتباسی یک ریسک هم دارد که ممکن است آن فضای لازم در کار درنیاید. فیلمسازان سعی می‌کنند خودشان دنبال یک داستان رئالیستی بروند که از قبل امتحان خود را پس داده و بتوانند با آن فیلم اول خود را بسازند و در ادامه به فیلم بلند برسند. البته من هم چشم‌انداز فیلم بلند دارم ولی زمانی که بخواهم فیلم کوتاه بسازم با قالب خودش می‌سازم و با نیت فیلم بلند نمی‌سازم.

فکر می‌کنید چرا در ایران پیوند فیلم کوتاه با نویسندگان جدید شکل نمی‌گیرد و چه چالشی در این راه که با نویسندگان جدید کار کنند وجود دارد؟

فکر می‌کنم گاهی به خاطر مسئله کپی رایت باشد؛ من برای فیلم خودم از خود مترجم کتاب اجازه گرفتم و حتی ایمیل نویسنده را گرفتم که با او در ارتباط باشم. هر چند فیلم «تاداسانا» یک برداشت آزاد است ولی مبنای من آن داستانی که در کتاب آمده است. تا زمانی که خودم کار اقتباس را انجام نداده بودم، ایده‌های اقتباسی زیادی در سرم بود و زمان انجام آن با چالش روبرو شدم. اینکه شما طرحی دارید و باید به آن برسید، حال اینکه چگونه این طرح باورپذیر شود و از قالب ادبیات به فیلم تبدیل شود و کنش‌های آن شخصیت را متناسب با فیلم کوتاه در نظر بگیرید، کار ساده‌ای نیست. برای فیلم بلند سینمایی از لحاظ زمانی محدودیت نداریم و می‌توانیم داستان را بال و پر دهیم؛ ولی زمانی که قرار است در ۱۵ دقیقه داستان خود را بگوییم همه چیز باید بسیار مینی‌مال باشد. کوتاه نوشتن، خود یک فن است، در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی عمدتاً ساختار کلاسیکی را که آموزش می‌دهند متناسب با فیلم بلند است، کوتاه نویسی مقوله‌ای جداست چون فرمول ندارد.

شما برای ساخت این فیلم سراغ یک نویسنده خارجی رفتید؛ فکر می‌کنید در نویسندگان ایرانی به ویژه ادبیات کهن چه ظرفیتی برای فیلم کوتاه می‌تواند وجود داشته باشد؟

داستان‌هایی مثل «کلیله و دمنه» و داستان‌های «هزار و یک شب» را بسیار دوست دارم ولی هزینه‌های بالا برای تولید چنین آثاری اجازه نمی‌دهد سراغ آن برویم؛ فضاسازی آن هزینه خودش را می‌خواهد. امروز اگر تولید از تهران به شهرستان برود هزینه‌ها دو برابر می‌شود، مسائل تولیدی هزینه‌بردار است. اینکه چرا سراغ این نویسنده رفتم بر حسب علاقه شخصی خودم و چیزهایی بود که در من شکل گرفته بود. همیشه به ژانر کمدی سیاه علاقه داشتم، نمایشنامه‌نویس مورد علاقه‌ام اسلاومیر مروژک است و متأثر از او بوده‌ام و به فضای کافکایی بسیار علاقه دارم. برای همین ناخواسته از فیلم اولم دوست داشتم این فضا را تجربه کنم چون تنها در فیلم کوتاه این امکان را دارم. در فیلم بلند، معمولاً تهیه‌کننده و بازار تعیین می‌کند که چه چیزی بسازیم.

ارتباط کارگردانان فیلم کوتاه با نمایشنامه و اقتباس از نمایشنامه‌ها چگونه است؟

به نظر می‌رسد ارتباط فیلمسازان با تئاتر قطع است و فیلمسازان با نمایشنامه‌ها ناآشنا هستند. من در دانشگاه تئاتر خوانده‌ام ولی همزمان سر کلاس‌های سینمایی هم می‌نشستم. می‌دیدم که بچه‌های سینمایی رغبتی به تئاتر نداشتند و گاهی نمایشنامه‌های کلاسیک می‌خواندند و نهایتاً تا آثار آرتورمیلر برایشان تمام می‌شد. آنها تئاترهای جدید را نمی‌شناختند. فکر می‌کنم اگر کلاس‌هایی باشد که پیوند میان این دو هنر را بیشتر کند بهتر باشد. بچه‌های تئاتر معمولاً فیلم می‌بیننند ولی بچه‌های سینما، زیاد تئاتر نمی‌بینند و نمایشنامه نمی‌خوانند. فیلمسازان باید دایره دوستانشان را بیشتر کنند و با بچه‌های تئاتر بیشتر ارتباط بگیرند. در محافل فیلم کوتاه نیز افرادی می‌بینیم که کمتر تئاتر می‌بینند و فقط به تئاترهای دوستان و آشنایان می‌روند. در نتیجه شرایطی فراهم نمی‌شود که نمایشنامه‌های جدید را بخوانند.

اقتباس از ادبیات جهان چه چالش‌هایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا اگر قرار باشد فیلم بعدی شما هم اقتباسی باشد باز هم از ادبیات جهان استفاده می‌کنید؟

ترجیحم بر قصه است ولی چیزی که کتمان‌ناپذیر است تکنیکی است که نویسندگان خارجی دارند. ما کمتر تکنیک داریم و نویسندگان خارجی تکنیک محورترند. اگر از رمان‌های عاشقانه می‌خواستم اقتباس کنم حتماً سراغ رمان‌های ایرانی می‌رفتم. در فضای داستان‌هایی که کمی در آنها فانتزی دخیل است، چیزی برای ما درونی شده این است که گویا آن تخیل نتوانسته چندان بال و پر پیدا کند. من در نویسندگان ایرانی، فانتزی‌نویس معروفی نمی‌شناسم؛ حتی بهرام صادقی، «ملکوت» را می‌نویسد که به نظرم فانتزی نیست و همه در بستر زمینی است. معمولاً نویسندگان خارجی به واسطه تربیتی که داشته‌اند کارهای تخیلی و عجیبی می‌سازند. زمانی قرار بود نمایشنامه‌ای کار کنیم به نام «دوستان کُمُدی» که داستان مغازه‌ای بود که دوست می‌فروخت؛ این نوع ایده‌ها برای فیلمسازان فیلم کوتاه بسیار مناسب است. زمانی داستان‌های نویسندگان ایرانی همچون مصطفی مستور، مهدی ربی و … را می‌خواندم و چیزی که متوجه شدم این بود که بیشتر نوشته‌های نویسندگان ایرانی حال و هوای شخصیت را می‌نوشتند و به آن صورت اطلاعات محور نبودند و برای همین می‌گویم نویسندگان خارجی تکنیک‌محورتر و جلوترند.

رویکرد جشنواره امسال به اقتباس را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در دوره‌های گذشته که تاکید بر بوم‌گرایی و ژانر بود، از این بابت مشتاق بودم که بالاخره سینمای ایران تکانی می‌خورد ولی رویکرد جشنواره امسال برایم واضح نبود. بخش کتاب و سینما حدوداً ۱۰ سال است که به جشنواره اضافه شده و برای خودم بسیار انگیزه است که آثاری بیاید و ما را از این وضعیت صرفاً دو ژانر کمدی و اجتماعی که همیشه کار می‌شود نجات دهد و فضاهای جدیدی باز شود. از دل همین‌ها بهمن و بهرام ارک توانستند فیلم «پوست» خود را بسازند. بچه‌های فیلم کوتاه بسیار با استعداد هستند و فیلم‌های عجیب و غریب در ژانرهای متفاوت خلق می‌کردند که برای من بسیار جالب بود. مثلاً فیلمی چند سال پیش به نام «افسانه کوه ننوک» دیدم که اثر اقتباسی از یک داستان ژاپنی و ایرانی بود. این فیلم بر پایه ادبیات، ایرانیزه شده بود که برایم بسیار جالب بود. دیدن فیلم‌هایی از این دست، انگیزه‌ای برای من است که در این مسیر ادامه دهم. قطعاً برای مخاطبان هم جالب خواهد بود که چیزی متفاوت از آنچه در سینمای ایران اکران می‌شود، ببینند.

اقتباس در فیلم کوتاه چه تفاوتی با فیلم بلند دارد؟

فیلم بلند به واسطه نوع نگارش ساختار سه پرده‌ای که دارد، می‌تواند فرمولی برای ساخت داشته باشد و اگر پلاتش را داشته باشید در یک بازه می‌توانید راحت‌تر آن را اقتباس کنید. اما در فیلم کوتاه چون زمان فیلم محدود است به خلاقیت فیلمساز بستگی دارد که از چه دریچه‌ای به آن نگاه می‌کند. این مبنی بر این نیست که کسانی که فیلم بلند می‌سازند خلاق نیستند، منظورم این است که به واسطه محدودیت زمان مجبوریم گزیده‌ترین تصاویر و قاب‌ها را انتخاب کنیم که بتوانیم روایتمان را در ۱۵ دقیقه انجام دهیم.