به گزارش خبرگزاری آنا، «درگذشت خیّرِ نیکوکار مرحوم مغفور آقای حاج حسین آقای مهدیان رحمةاللهعلیه را به خاندان مکرم و همهی دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم.» این بخش از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی، نشان از سابقهای درخشان و کارنامهای قابل اعتنای مرحوم حاج حسین مهدیان دارد.
بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR در بزرگداشت یاد مبارزان و مجاهدان انقلاب اسلامی، به بازخوانی ورقهایی از زندگی و مبارزات مرحوم حسین مهدیان پرداخته است.
آغاز از گروه شیعیان
آغاز مبارزات مرحوم حسین مهدیان، به سالهای قبل از نهضت امام خمینی رحمهالله باز میگردد. او یکی از مؤسسین گروه شیعیان بود. گروهی که با همّت جمعی قریب به ۲۰ نفر، همچون شهیدان لاجوردی، محمّدصادق اسلامی، محمّدصادق امانی، مرحوم حسین رحمانی، مرحوم احمد قدیریان و برادرش مرحوم عبدالله مهدیان شکل یافته بود. این گروه تلاش داشت مبارزه را با روشی که از ممشای آیتالله بروجردی فهم کرده بود، دنبال کند و در آییننامهای که تهیه کرده بود، هدف اساسی و بنیادی تشکیل خود را اجرای دستورات آیین پاک شیعهی جعفری علیهالسلام به منظور جلوگیری از مفاسد جامعه و بهبود وضعیت مسلمانان برشمرد. یکی از اقدامات این گروه، تلاش برای تأسیس یک شهرک اسلامی به نام ارضالجنة در حدود سال ۱۳۳۹ بود. «مکان این شهرک حدود ورامین و سهام آن بیستوپنج تومان بود که یادم است حاج حسین مهدیان [بخش عمدهای از] سهام را خریده بود. قرار بود در این شهرک قوانین و اصول شرع مقدس اسلام پیاده شود و مثلاً سلمانی آن از تراشیدن ریش خودداری کند و...» اما امام خمینی رحمهالله به آنها چشماندازی را نشان داد که باید برای اسلامی کردن کل ایران تلاش کنند.
او در این جمع به در شاخه فعّالیتهای فرهنگی و نیز حمایتی از مبارزان بسیار فعّال بود. به عنوان نمونه ۱۶ مهر ۱۳۴۹، اداره کل زندانها به شهربانی کل کشور اطلاع میدهد که حسین مهدیان ۱۸ جزوه با عنوان «اقتصاد اسلام» را برای مطالعه آیتالله انواری به زندان تحویل داده است.
در سال ۱۳۵۰ از عاملین اصلی تحریکات در بازار تهران معرفی شد و در گزارش خرداد سال ۵۱ از متعصبین مذهبی که خیلی علاقه به فلسفی دارد، معرفی گردید و سرانجام دوم خرداد ۱۳۵۱، ساواک تهران در گزارشی به مدیریت کل اداره سوم، خبر از دستگیری حسین مهدیان به همراه چند تن دیگر از جمله شیخ حسن لاهوتی اشکوری و شیخ فضلالله مهدیزاده محلاتی میدهد . مهدیان در این زمان به عنوان یکی از «عاملین اصلی تحریکات در بازار تهران» و «متعصبین مذهبی» معرفی شده بود و پس از ۲۷ روز بازداشت، با التزام عدم خروج از حوزه قضائی تهران آزاد شد.
تنها چند هفته پس از آزادی، در سندی به تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۵۱ ردّ پای او در حمایت از برخی روحانیون مبارز همچون حجتالاسلام مروارید که در آستانه تبعید به خلخال است و نیز حمایت از حجتالاسلام هاشمی در برابر برخی تهدیدات دیده میشود.
او در دهه پنجاه در کنار اعضای مؤتلفه ارتباط ویژه با شهید دکتر بهشتی داشت و با رهنمود ایشان مبارزه را در پوشش اقدامات اجتماعی دنبال میکرد، اقدماتی پردامنهای از تأسیس مدرسه رفاه و شرکت فیلم در خدمت دین گرفته تا صندوقهای قرضالحسنه. آیتالله خامنهای درباره این اقدامات آنها در کنار شهید بهشتی فرمودهاند: «من تا آن جایى که یادم مىآید، آقاى بهشتى در همهى کارهاى فرهنگى - سیاسىِ آن روز، کارهایى از طرف گروههاى مسلمان که یک گوشهای از آن به مسائل سیاسى مىخورد، ایشان شرکت داشتند. در رفاه ایشان شرکت کرد، در آن صندوقهاى قرضالحسنهى جاوید [...]، در آن دفتر نشر فرهنگ همکارى داشت. [...] این دوستان مؤتلفه به خصوص که با ایشان خیلى مأنوس بودند و سر و کار داشتند، در همهى کارهاى مختلف اقتصادى که آنها مىکردند، ایشان شرکت داشت [...] نظر مىخواستند، کمک مىخواستند، حل و فصل اختلافات مىخواستند، [...] البته ماها همهمان در این جریانات غالباً بودیم یعنى به ما مراجعه مىشد. یکى از کسانى که دائم به ایشان مراجعه مىشد.»
ناشرِ تعالیم اسلام
دفتر نشر فرهنگ اسلامی، از جمله مراکزی بود که حسین مهدیان در آن نقش پررنگی داشت. او خود گفته است: «آن موقع هیچ مؤسسهای که بتواند تعالیم اسلام را نشر بدهد نبود. اغلب ناشرها یا طاغوتی بودند و یا مسائل روز و چیزهایی که به غرب و تجددگرایی مربوط بود را ترجیح میدادند. اصلاً نمیگذاشتند کتابهایی که به جامعه آگاهی و شناخت بدهد، چاپ بشود. برخی مراکز هم که بود را تعطیل کردند. تنها مؤسسهای که این خلأ را توانست پر بکند، همین دفتر نشر بود. ما با شهید باهنر و برخی دیگر و با همفکری شهید بهشتی و شهید مطهری در تأسیس آنجا اقدام کردیم. به حمدالله در آن زمان نقش مؤثری داشت کتابهای خوبی را چاپ کرد منتشر کرد. خود شهید باهنر تا آن موقعی که نخست وزیر انقلاب بود مدیرعامل آنجا بود، ساعت یک بعد از نصف شب اسناد آنجا را امضاء میکرد، یعنی اینقدر علاقه داشت و در آن شرایط سخت، نگفت حالا یک کسی دیگر اداره بکند، خودش نظارت داشت. بعد از شهادت ایشان ما فکر کردیم که شادی روح او به ادامه این راه است، سعی کردیم دفتر نشر را در بُعد وسیعتر ادامه بدهیم.»
این همان انتشاراتی است که در سال ۱۳۵۴ کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» را منتشر کرد. ساواک درباره این کتاب نوشت: «یادشده برای این که مورد شناسایی واقع نشود، اخیرا کتابهایی به نام مستعار سیّدعلی حسینی نوشته و یا مینویسد، چاپ و منتشر میکند؛ منجمله کتابی به نام طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن که در تهران به چاپ رسانده است.»
سهامداری شرکتهای مبارز
او در کنار این اقدامات، در امور خیریّه نیز فعّال بود. یکی از این اقدامات تشکیل شرکتهای پوششی بود تا هم مبارزینی که آزاد میشوند بدون شغل نمانند و هم بخشی از درآمد صرف مبارزه شود. به دلیل دقّت بالا، به ندرت این فعّالیتها توسط ساواک رصد شده است.
به عنوان نمونه در سندی به تاریخ ۱۳ دی ۱۳۵۲، ضمن تمرکز بر برادر حسین مهدیان، عبدالله مهدیان، اطلاعات مهمی درباره فعّالیتهای مشترک آنها ارائه میدهد. در این سند ذکر شده که حسین مهدیان به عنوان «آهنفروش» با برادرش، محمّدصادق اسلامی (از متهمین ترور حسنعلی منصور) و دیگران در اداره شرکتها و صندوقهای قرضالحسنه همکاری داشته است. در این سند به همکاری او با شرکت سهامی آهنگ و سینا اشاره شده که توسط جمعی از متدیّنین بازار که غالباً از اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی بودند تأسیس شد. این شرکت که سهام آن توسط اعضا خریداری شده بود کالا و لوازم خانگی مورد نیاز اعضا را به صورت اقساط به آنها میفروخت و بخشی از سود آن صرف مبارزه میشد.
در سند دیگری، در بخش نظریه شنبه، منبع ساواک درباره بنیاد تعاون و رفاه اسلامی بیان میکند که این افراد مقلّد خمینی هستند و احتمالاً از طریق همین شرکتها و با پوشش امور خیریه، به امام خمینی و خانوادههای زندانیان سیاسی کمک مالی میکنند، هرچند مدرکی در این زمینه به دست نیامده است. در سندی دیگر، درباره جلسه سال ۱۳۴۶ بنیاد رفاه و همکاری با دیگر مبارزان آمده است: «جلسه [...] در منزل حاج حسین مهدیان و با حضور عدهای از عناصر افراطی از جمله دکتر حسین هوشمند، مهندس عزتالله سحابی، حاج احمد قدیریان و محمّدصادق اسلامی تشکیل شده بود [...] این مؤسسه با گروه فرهنگی رفاه و شرکت تعاونی سودبخش در مسجد جلیلی، مخفیانه در ارتباط است.»
سند دیگری که در روزهای نزدیکتر به پیروزی انقلاب اسلامی است، حاکی از آن است که اداره کل سوم ساواک پس از راهپیمایی بزرگ عاشورا به استان تهران مینویسد: «برابر اطلاع افراد مشروحه زیر مبادرت به اقدامات ضدملی و طرفداری از [امام] خمینی مینمایند. ۱- دکتر سید محمّد بهشتی که در واقع مغز گردانندگان فعّالیتهای [امام] خمینی در ایران است و فعّالیت شدیدی دارد. ۲- حسین مهدیان، آهن فروش واقع در خیابان خیّام نزدیک روزنامه اطلاعات و حاج کاظم حاجترخانی، تاجر معروف قسمت عمده پولهای مربوط به فعّالیتهای ضدملی و اعتصابیون را میپردازد.» و در ادامه میخواهد از طریق همه منابع و منبع۴۱۲۰ (تعقیب و مراقبت) و نیز منبع ۱۵۸۵ (شنود تلفنی) کاملاً تحت مراقبت باشند و «هر سه روز یک بار» از رفتار آنها گزارش ارائه شود که نشان دهنده احساس خطر جدی ساواک از آنها است.

پای منبر آقا
حسین مهدیان در سالهای پیش از انقلاب اسلامی حضور پررنگی در محافل مذهبی داشت و از متصدیان بسیاری از آنها بود، از حسینیه ارشاد تا هیأت انصارالحسین. در همین مسیر او از حاضران در کلاسهای آیتالله خامنهای در تهران بود و گاهی ساواک رد او را در پای منابر آیتالله خامنهای گرفته بود. از آن جمله سخنرانی ۲۴ آذر ۱۳۴۸ ایشان در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین در بازار که پس از رسیدن گزارش این سخنرانی به اداره کل سوم، ناصر مقدم در نامهای خطاب به ریاست ساواک تهران نوشت که [آیتالله] سیّدعلی خامنهای از جمله روحانیون ناراحت و مخالف دولت بوده و دارای سابقه بازداشتی و محکومیت می باشد.» او با اشاره به افرادی که پای سخنان او نشسته بودند (سعید امانی، علی اکبر استاد، ابراهیم استاد آقا اسدالله بادامچی [= بادامچیان)، محمود فقیهی، حسین مهدیان، جواد مقصودی، عبدالعلی ایپکچی، خاموشی) اضافه کرد که تعدادی از آنها نیز سابقه [سیاسی دارند و گردهم آیی آنان در خور توجه است. «دستور فرمایید با استفاده از تمام امکانات موجود نامبردگان و جلسات متشکله آن مراقبت لازم و دقیق و همه جانبه ای معمول» دارند.

حمایت از اعتصاب
پس از آنکه امام خمینی رحمهالله عراق را ترک کرد و به پاریس رفت، مهدیان نیز از جمله کسانی بود که راهی فرانسه شد و در خدمت امام بود. از جمله اقدامات وی، حمایت از مطبوعات در دوران اعتصاب بود. خود آن روزها را چنین بازخوانی کرده است: «برخی میگفتند چون وضعیت مالی روزنامهنگارانی که اعتصاب کردهاند، مناسب نیست، باید در این رابطه تدبیری اندیشید. به منظور این کار، بنده و حاجمحمود مانیان صندوقی را به نام «حمایت از اعتصاب مطبوعات» ایجاد کردیم و در راستا از کمکهای مردمی در مساجد با چاپ یکسری قبض استفاده میکردیم. با توسل به این شیوه، اعتصاب توانست ۶۱ روز ادامه داشته باشد. پس از این مدّت تصمیم گرفته شد به منظور اطلاعرسانی از روند انقلاب، مجدداً روزنامهها منتشر شود. ولی قرار شد که قبل از آغاز بهکار مجدد، جلسهای با حضور سردبیران و معاونان سردبیران روزنامهها و همچنین مرحوم شهید آیتالله بهشتی، شهید آیتالله مطهری، مرحوم آقای فلسفی و... در منزل بنده برگزار شود. [...]شهید مطهری با بنده تماس گرفتند و پیام امام را جملهبهجمله برای بنده قرائت کردند و بنده نیز بلافاصله این پیام را برای روزنامهها ارسال کردم که به تیتر اول همه روزنامهها تبدیل شد. عملاً بازگشایی مجدد روزنامهها با پیام امام خمینی رحمهالله، برای همه ما بسیار شیرین و غرورآفرین بود.»
از همین مسیر، به مدیریت روزنامه کیهان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هدایت شد. «کیهان آن زمان این کیهان نبود که، دست مصباح زاده و عباس مسعودی بود و مقرّ چپها شده بود. کلی هم بدهی داشت. ما دنبال جایی بودیم که صدای انقلاب را منعکس کند. من سفته دادم و با اعتبارم از عواید خود روزنامه و آگهیها بدهی را پرداخت کردیم یعنی هیچ سرمایهگذاریای در آنجا نکردم، ولی روزنامه آیندگان و اطلاعات شیطنت کردند و نوشتند یک تاجر آهن کیهان را خرید. ما چپیها را بیرون کردیم و بچههای انجمن اسلامی را آوردیم.»
در این ایام بود که او و شهید مهدی عراقی که در یک ماشین عازم بودند، مورد هجمه گروهک فرقان قرار گرفتند. او ماجرا را چنین روایت کرده است: «سه تا گلوله به من اصابت کرد که ما را بردند به طرف بیمارستان، من از شهادت شهید عراقی بعداً مطلع شدم [...] همان شب بعد از عمل جراحی که سه تا گلوله را در آوردند، یکی از آنها نشده بود در بیاورند [...] از کتف خورده بوده یکی به دست، البته آنجا که بردند بیمارستان. آن جراحی که عمل کرده بود این یک دانه را درآورده بود، میگفت اگر استخوان مانع عبور نشده بود قلب متلاشی شده بود.»
او پس از زنده ماندن، احساس کرد باید کاری افزون انجام دهد: «گفتم حالا که به من عمر دوباره دادی توفیق عمل صالح را هم خودت عنایت کن، بعد از آن بخشی از املاکم را وقف کردم و در وقفنامه نوشتم عواید این املاک صرف آبرسانی به مناطق محروم، ازدواج جوانان، چاپ کتب اسلامی و ترویج و تبلیغ شرع مطهر اسلام شود.»

و دانشگاه امام صادق(ع)...
یکی از اقدامات پرثمر او، مشارکت در تأسیس دانشگاه امام صادقعلیه السلام بود. میرمحمّدصادقی، همراهی او در این اقدام را چنین شمرده است: «برادران خانیان و آقایان حاج حسین مهدیان، محمّدعلی نوید، مرحوم حسن معینی و دکتر اسرافیلیان، به همراه چند نفر از فرهیختگان حوزهی علمیهی قم، به راهنمایی آیتالله مهدوی کنی، مؤسسهی جامعة الصادق را تأسیس کردند.»
او از مدیران روزهای بحران انقلاب اسلامی بود اما با فرونشستن التهابات، به دفتر نشر فرهنگ اسلامی بازگشت و تا سالهای طولانی در آن مشغول فعّالیت بود. بسیاری از کتب قبل انقلاب آیتالله خامنهای را در این دفتر بازنشر کرد و برخی کتب جدید که از بیانات ایشان تدوین شده بود را نیز منتشر کرد.
سرانجام حسین مهدیان، پس از یک عمر پیکار و خدمت خالصانه، عصر دوشنبه، ۲۱ مهر ۱۴۰۴، به دیار باقی شتافت.
انتهای پیام/
