سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: در زمانهای که جهان با بحرانهای زیستمحیطی و سیاسی دستوپنجه نرم میکند، چهار مجموعه شعر جدید از چهار گوشه جهان، هر یک به زبانی یگانه، به مضامین بنیادین مرگ، طبیعت، ویرانی و حافظه میپردازند. از تأملات واپسین روزهای اورسولا کی. لو گین تا شهرهای خیالی شریکانت ورما، این آثار نشان میدهند که شعر همچنان قدرتمندترین ابزار برای کشف معنا در میانه زوال است.
مرگ، در آستانه در
عنوان مجموعه شعر So Far So Good (تا اینجا، همه چیز خوب)، اثر اورسولا کی. لو گین، شاید طنزی تلخ به نظر برسد؛ کتابی که او تنها یک هفته پیش از مرگش در ژانویه ۲۰۱۸ به ناشر سپرد. همانگونه که داستانهای علمیتخیلیاش سفرهایی به جهانهای دور بودند، این شعرها نیز پیوسته از سفر میگویند؛ سفری هم در این دنیا و هم به سوی آن جهان دیگر. لو گین در این اشعار، مرگ را نه چون پایانی هراسناک، بلکه همچون بخشی از چرخه طبیعی زندگی میپذیرد. او در شعر «پس از مرگ اورفئوس»، این اسطوره را پس از تکهتکه شدن، بیهیچ هراس در مسیر جهان زیرزمینی به سوی اوریدیس محبوبش به تصویر میکشد.
با این حال، نگاه شاعر تنها به جهان دیگر نیست. اشعار دیگر کتاب به زندگی زمینی نزدیکترند: گلههای گاو، پرندگان و حتی موش کوچکی که گربهاش کشته است. این جانور کوچک، در دستان شاعر دارای روح شناخته میشود و در قطاری که گاوها را به کشتارگاه میبرد، صدای «خواهران تو» به گوش میرسد. تصاویر مرگ در طبیعت، ناگزیر به زوال شخصی شاعر در آستانه «پیری افراطی» گره میخورد؛ جایی که بدن فرو میپاشد، زمان به پایان نزدیک میشود و امید و نومیدی در هم میآمیزند.
طبیعت، بیواسطه کلام
در مقابل نگاه شخصی لو گین، توماس ای. کلارک، شاعر طبیعتگرای اسکاتلندی، در مجموعه Thrums (تار و پود)، سبکی مینیمالیستی را به اوج میرساند. او با زدودن صدای شخصی، استدلال و قافیه از شعر، آن را به خلوص ادراک بازمیگرداند. این مجموعه شعری «درباره» طبیعت نیست، بلکه گویی خودِ طبیعت است که بیواسطه سخن میگوید. شاعر دیگر راوی نیست، بلکه پژواک جهان پیرامون است: «کسی باش که / وقتی نسیمی سبک / در تنش میلرزد / آن را احساس کند».
در این اشعار، «خود» در طبیعت حل میشود و بدن بخشی از چشمانداز میگردد. اما از میان این سکوت و آرامش، پرسشی درباره بحران زیستمحیطی نیز به گوش میرسد. کلارک با بازی زبانی هوشمندانهای، پرسش «چه کسی اهمیت میدهد؟» را به صدای یک جغد – «چه؟ چه؟ چه؟» – بدل میکند و به ما یادآوری میکند که انسان و طبیعت از هم جدا نیستند و سرنوشتی مشترک دارند.
شعر، چون رودی جاری
سوفی دومون نیز در مجموعه Sculling (پارو زدن)، با نگاهی متفاوت به طبیعت مینگرد و میان قایقرانی، آب و شعر پلی استعاری میزند. عنوان کتاب با بازی زبانی خود به دو معنا اشاره دارد: sculling به معنای پیش راندن قایق با دو پارو است، اما طنین واژه، skull (جمجمه) را نیز به یاد میآورد و میان آب، مرگ و حافظه پیوندی عمیق میسازد. برای شاعر، گرفتن پارو همانند نگهداشتن قلم است و شعر، همچون رود، جهان را از انعکاس پلهایش میشناسد. این مجموعه با ساختاری منسجم پیرامون آب شکل گرفته و از نقشههای حافظه اسکلهها تا راهنمای نجات از واژگونی قایق و حتی بیانیهای جهانی درباره حقوق رودخانهها را در بر میگیرد. دومون در نهایت به خواننده یادآوری میکند که «انسان، شصت درصد آب است» و شاید شعر نیز به همان اندازه سیال و برای حیات ضروری باشد.
ویرانهها، فریاد میکشند
در نهایت، Magadh (مگد) اثر شاعر فقید هندی، شریکانت ورما، ما را به چشماندازی دیگر از ویرانی میبرد. این مجموعه که یکی از آثار ماندگار شعر مدرن هندوستان است و اکنون برای نخستین بار به انگلیسی ترجمه شده، شهرهایی افسانهای را از خاکستر پادشاهی باستانی مگد احضار میکند. کاخها، آبنماها و کوچههایی که زمانی زنده بودند، اکنون به غبار بدل شدهاند. ورما با زبانی عریان و استخوانی، تصویری از شهرهایی میسازد که زیر چکمه ارتشها فروپاشیدهاند و در ویرانههایشان ارواح فاسد و جسدهایی سرگردان پرسه میزنند. این مجموعه که در سال ۱۹۸۴ نوشته شده، در زمانه ما طنینی دوچندان یافته است؛ فریاد تلخ ویرانههایی که میپرسند: «چه کسی مرا آفرید؟».
منبع: The guardian, 3 Oct 2025
∎