به گزارش بامداد سهشنبه ایرنا، نشستهای تخصصی روز دوم چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران با عنوان «فیلمنامهنویسی مدرن در فیلم کوتاه» با تدریس شادمهر راستین و اجرای وحید رونقی، نشست «تصویر در سفرنامهها» با سخنرانی منصور ضابطیان سفرنامهنویس و اجرای حمیدرضا مدقق برگزار شد.
ایرانیها از مدرن بودن میترسند / در سینمای مدرن باید مکث ایجاد کنید
شادمهر راستین در نشست خود بیان کرد: در سینمای مدرن، ساختار فشردهتر و منعطفتر است، بهویژه در فیلم کوتاه که فرصت شخصیتپردازی عمیق وجود ندارد. در این گونه از سینما، روایتها اغلب غیرخطی هستند و فلشبکها صرفاً برای توضیح نیستند بلکه خودشان روایت تازهای میسازند، مانند راشومون اثر کوروساوا. در سینمای مدرن، قطعیت جای خود را به نسبیت داده است. در این نوع سینما، تماشاگر دیگر شنونده صرف نیست بلکه در خلق معنا مشارکت دارد.
وی افزود: در فیلم مدرن، مکث اهمیت دارد. فیلمساز باید در پانزده دقیقه هم روایت کند و هم فرصت درنگ و تأمل به تماشاگر بدهد. اگر در سینمای کلاسیک سرعت و ریتم اهمیت دارد، در مدرن، سکوت و تأمل ارزش محسوب میشود. جابهجایی زمان و مکان در روایت مدرن، ابزاری برای تعلیق است، درست مانند بازنگری رواندرمانگر در خاطرات فرد.
راستین تصریح کرد: سینمای ایران نیز توانسته میان ذهنیت کلاسیک و میل به مدرنیته تعادلی بسازد و همین دوگانگی را به نقطه قوت خود بدل کند. آنچه اهمیت دارد نه کلاسیک بودن است و نه مدرن بودن، بلکه ایرانی بودن است. درک سطحی از این الگو موجب تکرار روایتهای کلیشهای شده است، در حالی که روایت مدرن بر تجربه درونی و سیر نفس تأکید دارد. در این نوع روایت، قهرمان در جستوجوی معناست، نه صرفاً رسیدن به هدف بیرونی.

این فیلمنامهنویس بیان کرد: ساختار مدرن نفی کلاسیک نیست بلکه بازنگری در نسبت میان فرم و محتواست؛ جایی که علت و معلول، خط روایت و تحول شخصیت الزاماً خطی پیش نمیروند. در روایت مدرن، شخصیت ممکن است ارزشهایش را تغییر ندهد اما به درک تازهای از خود و جهان برسد. در فیلمنامههای مدرن، تماشاگر در موقعیت کشف قرار میگیرد نه دریافت پاسخ. روایت چندلایه و ابهام در انگیزهها بخش مهمی از تجربه تماشاست.
راستین در ادامه ضمن اشاره به اینکه در روایتهای مدرن، انگیزهها پیچیده و چندوجهی هستند و معنا از قطعیت فاصله میگیرد، گفت: فیلمنامهنویس باید از توصیف مستقیم پرهیز کند و اجازه دهد معنا از دل موقعیت و کنش بیرون بیاید به همین دلیل، فیلمنامههای مدرن معمولاً در قالب طرح خلاصهشده قابل ارائه نیستند و تنها در متن کامل معنا پیدا میکنند. سینمای مدرن به سمت تجربهای تعاملی پیش میرود؛ جایی که مخاطب در شکلگیری روایت مشارکت دارد. با وجود تغییر ابزارها، سه رکن اصلی سینما، خالق، رابطه نمایشی و مخاطب همچنان ثابت ماندهاند. در فیلمنامهنویسی مدرن، هدف نتیجهگیری یا داوری نیست بلکه ایجاد تردید و تجربه زیسته است. سینمای مدرن بیش از هر چیز بر «بودن» تمرکز دارد و نویسنده باید آنچه را باور دارد بنویسد، نه آنچه را درست میپندارد.
بازنمایی سفر در آثار عباس کیارستمی بسیار پر رنگ است
در نشست بعدی منصور ضابطیان با اشاره به پیوند سفر و سینما از همان ابتدا، گفت: سینما همیشه سفر را دوست داشته است. اگر به تاریخ سینما نگاه کنیم چند فیلم مهم درباره سفر میبینیم که اولین فیلم برادران لومیر سکانسی از ورود قطار به ایستگاه است که پررنگترین نشانه سفر به شمار میآید.
وی افزود: امروز سفرنامه به سینما بسیار نزدیک شده است یعنی سفرنامهنویس دیگر دنبال معرفی یا سفرنامه نیست، بیشتر به دنبال قصه است.
این نویسنده در پاسخ به این پرسش که نوشته تا چه اندازه به تصویر نزدیک است، توضیح داد: در نوشتار هرقدر که بتوانیم آنچه که دیدیم و مینویسیم را به تصویر نزدیکتر کنیم، موفقتر هستیم. دقیقتر بخواهم بگویم، روایت یک فرآیند دو بعدی است و وقتی مینویسید، دو بعد را روایت میکنید اما تصویر، سه بعدی است و شما باید بتوانید روایت را به تجربه سه بعدی تبدیل کنید. وقتی تجربه دو بعدی را به سه بعدی تبدیل کنید، مخاطب آن را لمس میکند و شما به یک موفقیت میرسید.
او بیان کرد: اگر دقت کنید ما از هیچ شاهی اندازه ناصرالدینشاه اطلاعات نداریم و لحظه به لحظه آن نیز تصویر است.
ضابطیان همچنین با اشاره به سفرنامههای معاصر، گفت: در عصر معاصر میتوانیم سراغ رضا امیرخانی برویم یک نویسنده سوئیسی به ایران سفر کرده و یک سفرنامه به نام «شیر و خورشید» نوشته است. اول اینکه اثر او بسیار شاعرانه است و در مقطعی مینویسد که میتواند نشان دهنده وضعیت سیاسی و اجتماعی در آن زمان باشد.
همچین در دومین روز نشست « فرایند تولید» با حضور پیام آزادی و نشست «رنگ در سینما» با تدریس مازیار اسلامی برگزار شد.