آیتالله حاج شیخ عبدالحسین سرابی تبریزی، معروف به علامه امینی نجفی است که البته در مجامع علمی به نام کتابش، صاحب الغدیر خوانده میشود. او فقیه، محدث، متکلم، مورخ، نسخهشناس و از علمای بزرگ شیعه در قرن ۱۴ قمری بود و البته بیش از اینها، خالق کتاب «الغدیر».
به مناسبت سالگرد درگذشتش در ۲۸ ربیعالثانی، فرازهایی از زندگی علامه امینی را مرور میکنیم.
از سرمای سراب تا گرمای نجف
عبدالحسین در روستای «سردها» متولد شد؛ شهرستان سراب آذربایجان ایران. مادرش میگفت شیر دادن به فرزندم عبدالحسین با شیر دادن به دیگر فرزندانم فرق داشت؛ هرگاه میخواستم شیرش بدهم نیرویی مرا وامیداشت حتماً وضو بگیرم.
پدرش شیخ احمد امینی از فقها و فضلای زمان خود بود و جدش امینالشرع، در مدح امامان شیعه قصیده میسرود و به «واثق» تخلص میکرد.
تحصیلات مقدماتی را در تبریز گذراند اما عطش او برای دانش بیش از آن بود که در تبریز سیراب شود. جوانی بیستساله بود که بار سفر بست و راهی نجف شد؛ شهری که در آن روزگار، قلب تپنده حوزههای علمیه شیعه بود.
ورودش به حجرههای ساده مدارس نجف، ورود به دنیایی تازه بود. او حالا بزرگانی چون نائینی، آقاضیاء عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی را درک می کرد و می توانست پای درس آیتالله کمپانی و آقابزرگ تهرانی بنشیند. میگفت هرچه دارم از آن محافل علمی است که در نجف برپا بود.
جدیت و تلاش خستگیناپذیر وی خیلی زود او را به اجتهاد رسانید و بسیاری از علمای بزرگ آن روز به او اجازه روایت دادند.
کاتب شهدای فضیلت
در همان سالهای جوانی، قلم به دست گرفت و کتاب «شهداء الفضیلة» را نوشت تا شرححال بیش از ۱۰۰ عالم شهید شیعه از قرن ۴ تا ۱۴ را گرد آورد.
او در این کتاب با دقتی مثالزدنی، منابع تاریخی را بررسی کرد و نشان داد چگونه عالمان دین در طول تاریخ، جان بر سر علم و ایمان نهادهاند. این کتاب، نخستین گام او در مسیر پژوهشهای تاریخی و حدیثی بود و نامش را در میان اهل علم بر سر زبانها انداخت.
شاهکار الغدیر
اما علامه امینی به «الغدیر» شناخته میشود. دایرةالمعارفی ۱۱جلدی که به زبان عربی نوشت و در رأس تألیفاتش و حاصل زحمات ۴۰ساله او است. خود میگفت: برای نوشتن الغدیر ۱۰هزار کتاب را از بای بسمالله تا تایتمت خواندهام و به ۱۰۰هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.
موسوعة الغدیر به بررسی تفصیلی مسئله ولایت ائمهاطهار(ع) از جنبههای گوناگون تاریخی، تفسیری، روایی و حدیثی، فقهی، ادبی، کلامی و اصولی پرداخته است. مهمترین بخش الغدیر جایی است که ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر(ص) را به استشهاد میآورد که حدیث غدیر را روایت کردهاند و پس از آن، ۳۶۰ تن از راویان حدیث غدیر را، از قرن دوم تا چهاردهم به تفصیل برمیشمارد. او اشعار بیش از ۱۰۰شاعر عرب را درباره غدیر گرد آورد و نشان داد این واقعه نه تنها در کتابخانهها، بلکه در عمق فرهنگ مسلمانان نیز زنده و جاری است.
بخش عمده این کتاب در ۱۱جلد به چاپ رسیده که ترجمهاش به زبان فارسی در ۲۲ جلد منتشر و خلاصه آن نیز به چند زبان ترجمه شده است.
تنهای تنها با کتاب
امینی تحقیقاتش را در نجف از کتابخانه حسینیه شوشتریها آغاز کرد که در آن زمان تنها کتابخانه عمومی نجف بود. اما حضور مستمر در ساعات محدود کتابخانه عطش او برای پژوهش و تحقیق را فرونمینشاند. پس کتابدار را راضی کرد در ساعات تعطیلی در به رویش ببندد و او را در گرمای نجف با کتابها تنها گذارد:
«او میرفت و مرا در کتابخانه تنها میگذاشت و من ساعتهای طولانی روی کتابها میافتادم و مطالعه میکردم و یادداشت برمیداشتم. غرق شدن در مطالعه مرا از گذشت زمان غافل میکرد و زمانی به خود میآمدم که میدیدم فرشی که روی آن نشستهام از ریزش مداوم عرق خیس شده و همچون بیمار تبزده شدهام».
از شرق تا غرب برای ولایت
برای گردآوری الغدیر بسیار سفر کرد؛ از شرقیترین شهرهای جهان اسلام در پاکستان و هند تا غربیترین مراکز علمی در مصر و مراکش. سفرهایی پژوهشی که به بیتوته در کتابخانهها و مطالعه و استنساخ و تهیه مآخذ و گفتوگو با اهلعلم میگذشت.
در سفرهایش با استادان حوزه و دانشگاه ملاقات میکرد و به اصلاح و ارشاد مردم نیز میپرداخت. گرچه او پیامرسان غدیر بود، ولی با این حرکت، زمینههای فکری اندیشیدن به فلسفه حکومت در اسلام را برای مردم و فرهیختگان جهان اسلام بیان میکرد.
در سفر به سوریه روزی ۱۸ساعت در کتابخانه بود و میخواند و مینوشت. آنجا کلید کتابخانه مکتبة الطاهریه را به او داده بودند! از سفر علمی و تحقیقی چند ماههاش به هندوستان که بازگشت از او پرسیدند: با گرمای هند چه کردید؟ مقداری تأمل کرد و گفت: عجب... اصلاً متوجه گرمایش نشدم!
وزانت علمی او در این سفرها سبب میشد همواره مورد استقبال عالمان مذاهب و استادان دانشگاهها قرار بگیرد و منابع تحقیق را در اختیار او قرار دهند.
فقیه بدون رساله
الغدیر برای علامه امینی فراتر از یک کتاب بود؛ چنانکه او را نیز بدون الغدیر نمیتوان شناخت. وقتی برخی اهلعلم تشویقش میکردند که به سنت معمول فقیهان به جای نگارش الغدیر به نوشتن رساله و توضیحالمسائل بپردازد، میگفت: رساله من، توضیحالمسائل من و همه برنامه من همین الغدیر است.حتی زمانی که رساله عملیه مرحوم آیتالله مرعشی نجفی منتشر شد، به ایشان پیام داد نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعیت از دیگر فقیهان نیز برمیآید؛ بجا بود این سنخ کارها را وامیگذاشتید و یکسره به اموری همچون نگارش و احیای متون و آثار کهن شیعی میپرداختید که انجام آن تنها از امثال حضرتعالی ساخته است.
علامه علاوه بر الغدیر و شهداءالفضیلة، کتابهای دیگری نیز به نگارش درآورد که نشان از جامعیت علمی او داشت. کتابهایی مانند تحقیق و تعلیق بر کاملالزیارات، ادب الزائر لمن یمم الحائر، سیرتنا و سنتنا سیره نبینا و سنته، تفسیر فاتحةالکتاب و... .
علامه انقلابی
علامه امینی بیشتر با شئون علمیاش شناخته شده و کمتر کسی با چهره سیاسی و ضد استعماری او آشناست. امینی از امام خمینی(ره) با عنوان ذخیره الهی در میان شیعیان (ذخیرة الله فی الشیعة) یاد میکرد و تلگرافهای بسیارش در حمایت از امام(ره) هنگام تبعید ایشان به عراق و تلاش برای جلب توجه مراجع بینالمللی و جهان اسلام در گزارشهای مأموران ساواک دیده میشود.
او نقش مهمی در حرکت شهید نواب صفوی در مقابله با کسروی داشت. در جلسه علما در منزل علامه امینی بود که حکم به ارتداد کسروی شد و نواب با همین حکم به ایران برگشت.
کتابخانه علیشناسی
علامه امینی به خوبی میدانست پژوهش بدون دسترسی به منابع گسترده ممکن نیست. از همین رو با تلاش فراوان و کمک خیران، کتابخانهای در نجف تأسیس کرد که به «کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)» شهرت یافت.
این کتابخانه به سرعت به یکی از مراکز مهم علمی و باکیفیت جهان اسلام بدل شد و هزاران نسخه خطی نادر در آن گرد آمد. در «مکتبة الامام امیرالمؤمنین العامة» ۵۰۰ هزار عنوان کتاب در زبانهای مختلف برای دانشوران عرضه شد که حدود ۷۰هزار نسخه آنها خطی است.
آرامش علامه در کتابخانه
تلاش بیوفقه علامه در دوران زندگی و ضعف جسمانی او منجر به بیماری و زمینگیر شدنش در دو سال آخر عمرش شده بود. خستگیها و رنجهای او در راه اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع پس از ۶۸ سال در روز ۲۸ ربیعالثانی ۱۳۹۰هجری قمری، مصادف با ۱۲ تیر ۱۳۴۹شمسی به پایان رسید.
آخرین سخنی که در فرجام زندگی بر لبانش جاری شد، این بود: «اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم...».
پیکر علامه را در تهران تا مسجد ارگ در میان انبوه جمعیت تشییع کردند. همانطور که پس از انتقال پیکرش به عراق، در کاظمین، کربلا و نجف نیز با شکوه فراوان تشییع شد تا در جوار امیرالمؤمنین(ع) دفن شود.
او که عمرش را در کتابخانهها سپری کرده بود، وصیت کرد پس از مرگ نیز در کتابخانهاش آرام بگیرد و در حجرهای از همان کتابخانهای که بنیان نهاده بود به خاک سپرده شد.