پرسش این است: آیا این تقابل صرفاً نظامی و سیاسی است یا ریشهای گفتمانی دارد؟ و اگر چنین است، ایران چگونه میتواند آن را بدون عدول از اصول گفتمان انقلاب اسلامی مدیریت کند؟ پاسخ کوتاه به پرسش این است:منازعه بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ریشه گفتمانی دارد ولی می توان با مقاومت هوشمند — یعنی ترکیب اقتدار سختافزارانه با عقلانیت نرمافزارانه آن را مدیریت کرد.
منازعهای ریشهدار، اما قابل مدیریت
تقابل جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا از آغاز انقلاب اسلامی ایران تاکنون، صرفاً دعوایی سیاسی یا اقتصادی نبوده است بلکه در عمق آن، تضادی گفتمانی دربارهی تعریف «عدالت، استقلال و آزادی» نهفته است. جمهوری اسلامی ایران خود را حامل گفتمانی عدالتمحور و استقلالطلب میداند، در حالی که آمریکا نظام مطلوب خود را بر پایهی لیبرالدموکراسی و هژمونی سیاسی و اقتصادی جهانی بنا کرده است. همین شکاف ارزشی، باعث میشود که حتی با تغییر دولتها، منازعه پابرجا بماند. اما تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است که این منازعه هرچند بنیادین، قابل مدیریت است.
از مقاومت سختافزارانه تا مقاومت هوشمند
در دورهای طولانی، مفهوم مقاومت در سیاست خارجی ایران بیشتر با مؤلفههای نظامی و امنیتی تعریف میشد. اما شرایط جدید منطقه و تحولات ژئوپلیتیک، لزوم بازتعریف این مفهوم را نشان داده است. مقاومت هوشمند به معنای حفظ قدرت بازدارندگی سخت در کنار بهرهگیری از ظرفیتهای نرم، از جمله دیپلماسی، اقتصاد منطقهای، فرهنگ و روایتسازی رسانهای است. این الگو نه جایگزین رویکرد سخت افزارانه مقاومت می باشد و نه نافی آن؛ بلکه ارتقای آن به سطح عقلانیت راهبردی و قدرت ترکیبی است.
واقعیات میدانی جدید
هرچند رویدادهای جنگ دوازدهروزه و حملات متقابل جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا صفحه تاز ه ای از تقابل دو کشوربود،اما خود نشانهی تازهای از بازدارندگی متقابل میان تهران و واشینگتن محسوب میشود، چراکه هر دو طرف مراقب بودند درگیری از سطح مشخصی فراتر نرود. در داخل ایران دولت دکتر پزشکیان با تکیه بر گفتمان عقلانیت و تعامل، مسیر گفتوگوی هدفمند در کنار تقویت اقتدار ملی را دنبال میکند؛ و در آمریکا، ترامپ نیز با وجود لحن تند، از ورود به درگیری مستقیم گسترده پرهیز کرده است. این رفتار دوگانه نشان میدهد که دو کشور به نوعی همفهمی حداقلی در سطح رفتار میدانی رسیدهاند.
مؤلفههای مقاومت هوشمند
مقاومت هوشمند به عنوان نوسازی معنایی گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می تواند بر پایه مولفه های زیر استحکام یابد:
1. بازدارندگی پایدار: حفظ و توسعه توان نظامی و امنیتی در سطوح راهبردی برای جلوگیری از هرگونه تهدید جدی.
2. انعطاف تاکتیکی: گفتوگو در چارچوب خطوط قرمز بهمنزلهی بخشی از مقاومت، نه عقبنشینی.
3. جنگ روایتها: حضور فعال در عرصهی رسانه و افکار عمومی جهانی برای بازتعریف تصویر ایران قدرتمند.
4. پیوستگی قدرت ملی: همافزایی میان دستگاه دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ و نهادهای امنیتی برای شکلدهی به قدرت ترکیبی و هوشمند نظام.
همفهمی در عین اختلاف
ایران و آمریکا از نظر گفتمانی، در دو مدار متفاوت حرکت میکنند و بهسختی میتوان از همگرایی سخن گفت. اما در سطح منافع ملی و ضرورتهای میدانی، میتوان از درک متقابل خطوط قرمز سخن گفت. همفهمی در این سطح به معنای پذیرش متقابل نیست، بلکه به معنای شناخت واقعگرایانهی محدودیتها و نیازها است؛ امری که در روابط امروز تهران و واشینگتن قابل مشاهده است.
از منازعه گفتمانی تا مدیریت منازعه
دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب گفتمان مقاومت هوشمند میتواند بر سه محور برای مدیریت منازعه تمرکز کند:
1. دیپلماسی منطقهای فعال برای ایجاد کمربند ثبات پیرامونی؛ 2. میانجیگری قدرتهای ثالث (چین، روسیه و...) برای کاهش سطح تنش؛ 3. دیپلماسی نخبگانی و فرهنگی برای تبیین منطق مقاومت هوشمند در سطح جهانی.
جمعبندی
منازعه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ماهیتی گفتمانی دارد و پایان آن به معنای همگرایی نیست؛ اما با تکیه بر مولفه های گفتمان مقاومت هوشمند میتوان آن را از سطح ستیز به سطح مدیریتشده و پیشبینیپذیر رساند. در جهانی که دیگر یکقطبی نیست، کشورهایی موفقاند که قدرت سخت را با عقلانیت نرم پیوند دهند. مقاومت هوشمند، زبان جدید سیاست خارجی ایران در چنین جهانی است: ادامه مقاومت، اما با شناخت دقیق از میدان، ابزار و زمان.