شناسهٔ خبر: 75416763 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گام نو منتشر شد؛

فراخنای آزادی و عدالت

کتاب «فراخنای آزادی و عدالت، تأملاتی در آراء جان رالز فیلسوف اخلاق، صلح و دموکراسی»، نوشتۀ سید علی محمودی از سوی نشر «گام نو» منتشر شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «فراخنای آزادی و عدالت، تأملاتی در آراء جان رالز فیلسوف اخلاق، صلح و دموکراسی»، نوشتۀ سید علی محمودی از سوی نشر «گام نو» منتشر شد.

این اثر به بررسی و تحلیل اندیشه‌های جان رالز (John Rawls)، برجسته‌ترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم، استاد دانشگاه هاروارد و نویسنده کتاب مشهور نظریه ای درباره عدالت می‌پردازد و تلاشی است برای تفسیر، نقد و واکاوی ابعاد مختلف نظریه رالز، به ویژه ارتباط مفاهیم محوری او با مسائل کلان سیاسی و بین‌المللی.


فصل‌های هفتگانۀ این پژوهش شامل شرح، تبیین و نقد نظریه‌های رالز به‌قرار زیر است:

جان رالز و نوزایش فلسفۀ سیاسی،

جایگاه آزادی در نظریۀ عدالت رالز،

فلسفۀ هماوایی آزادی و عدالت،

جایگاه و برون‌داد عقلانیت سنجش‌گرانه،

کنش‌گری قانونی و صلح‌آمیز در نافرمانی مدنی،

مشروعیت جنگ دفاعی در سپهر صلح‌طلبی،

زمینه‌ها، فراگیری و راه‌های دست‌یابی به صلح دموکراتیک.

در بخشی از کتاب آمده است:
جان رالز رسیدن جامعه‌های لیبرال به صلح دموکراتیک را از رهگذر پایبندی به قانون مردمان و توازن نیروها، یعنی احترام برابر شهروندان به خود و به همۀ مردمان، امکان‌پذیر می‌داند. بدین‌سان، رالز در گام نخستْ به قانون و اخلاق تاکید می‌گذارد که بن‌مایۀ ثبات در این جامعه‌هاست.

صلح دموکراتیک به معنی توافق موقت بر پایۀ توازن نیروها نیست، بلکه این منافعِ معقول است که امکان صلح را فراهم می‌سازد.

اگر مردمان از عدالت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و در این راه، بدون تبعیض با آنان به گونه‌ای برابر رفتار شود، آزادی‌های بنیادین میان آنان رعایت گردد و از نظر اقتصادی به‌نحو آبرومندی زندگی کنند، جامعه می‌تواند به زیست صلح‌آمیزِ دموکراتیک دست‌یابد. چنین سیاستی رسیدن به صلح از رهگذ رضایت است.

این تصور که نظامی‌گری با افزایش قدرت نظامی می‌تواند در جامعه موجب ثبات شود، در نگاه رالز از اساس بی‌پایه و مردود است. صِرف به‌کارگیری نیروی نظامی، موجب ثبات و صلح نمی‌شود، بلکه جامعه را در ترس و سکوت گورستانی فرو می‌برد و از تکاپو و توسعه بازمی‌دارد.

بنابراین فرق است بین ثبات واقعی در جامعه با سکون ناشی از ترس و احساس ناامنی مداوم. چنین رویه‌ای، جامعه را به برزخ رکود و سکون می‌کشاند و آشکارا نشان از عجز و ناتوانی حاکمان در دو ساحت نظر و عمل دارد.