گروه تعاملی- محسن دیناروند
به طور کلی جنگ راهی اشتباه است که تا امکان دارد باید کوشید تا به این راه غلط تن نداد. به همین دلیل، جنگ در اسلام به عنوان یک راه برای حل مسائل و یا کشور گشایی مطرح نشده و قابل پذیرش نیست. مثلا از نظر اسلام راه گسترش دین از جنگ نمی گذرد و اسلام ترجیح می دهد محدود بماند ولی برای گسترش خود دست به جنگ و خشونت ناروا نزند. از همین روست که اسلام علوی آغازگر هیچ جنگی نبوده اما با همین نگرش، نظریه دفاع طرح ریزی و به عنوان راه حل نظامی پیش روی مسلمانان و حکمرانان اسلامی گذاشته شده است.
هرچقدر که نظریه جنگ عاقلانه و اخلاقی نیست ولی نظریه دفاع از خود، عاقلانه و اخلاقی است و اسلام نیز برای دفاع دستورالعمل های اخلاقی پیوست کرده که در حین استفاده از ابزار نظامی، ملزم به رعایت آن هستیم. بر اساس نظریه دفاع، اصل و اساس رابطه با دیگران و حتی دشمنان صلح است مگر زمانی که دشمن با نظریه جنگی خود وارد کارزار جنگی شود و بخواهد از راه جنگ اقدام به آسیب به قوای ما بزند. در این حالت به حکم عقل و اخلاق لازم است به صورت جدی وارد کارزار دفاع از خود شویم که در چنین شرایطی تنها راه باقی مانده قابل اجرا همین دفاع است.
با این حال اگر در زمان دفاع نیز شرایط صلح فراهم شد پذیرش آن عاقلانه و نشان از قدرت و پایبندی به اصول نظامی اسلام است. پذیرش صلح به هیچ وجه نشانه ضعف نیست چرا که در دفاع از خویش که نمایشگر قدرت نظامی است کوشیده ایم و اگر تلاش و جهاد نمی شد قطعا آنها دست به دامان صلح و آتش بس نمی شدند و تا شکست ما پیش می آمدند!
لذا در شرایط مناسب رفتن به سمت صلح نشانه قدرت است چون که دشمن از راه جنگ خود را پیروز ندیده و از در صلح وارد شده. از این رو می توان گفت که طبق نظریه دفاع، پذیرش صلح بر دشمن تحمیل می شود.
جنگ و صلح در حکمرانی اسلام
صاحبخبر -
∎