شناسهٔ خبر: 75408367 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

«مصطفی اعلایی» سفیر پیشین ایران در ونزوئلا در گفت‌وگو با ایرنا مطرح کرد؛

دوری از میز مذاکره، نمی‌تواند راهبردی بلندمدت باشد/ ضرورت اجماع‌سازی ایران در منطقه

تهران-ایرنا- سفیر پیشین ایران در ونزوئلا با بیان اینکه دیپلماسی تهران باید بر روندهای منطقه‌ای اثرگذار باشد، تصریح کرد: دوری از میز مذاکره، در کوتاه‌مدت می‌تواند اثرگذار باشد اما راهبردی نیست و گرچه دیپلماسی هرگز نباید زیر بار مطالباتی رود که بازدارندگی‌ ما را از میان می‌برد اما معنای آن رها کردن مذاکره نیست. سرنوشت هر مذاکره‌ای را می‌توان با اتکا به بازدارندگی تعیین کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا؛ حضور در نشست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای یکی از موضوعات متداول در روابط دیپلماتیک کشورها از جمله ایران با جهان است و هدف از آن هم تأمین یا حداکثرسازی منافع کشور در سایه آن حضور است. در تازه‌ترین نمونه آن، گروهی از کشورهای جهان به پیشنهاد رئیس‌جمهور آمریکا و میزبانی مصر در منطقه شرم‌الشیخ این کشور گرد هم آمدند تا شاهد شکل‌گیری تفاهمی باشند که گفته شده قرار است به جنگ و کشتار دو ساله علیه مردم غزه پایان دهد.

نشستی که ایران پس از رایزنی‌ها، مشورت‌ها و تأمل چند روزه تصمیم گرفت؛ غایب آن باشد. تصمیمی که ارزیابی درباره درستی آن یکی از مهمترین پرسش‌هایی است که تحلیلگران در روزهای گذشته به آن پاسخ داده‌اند. این نشست با توجه به حضور و سخنرانی‌های متنوع «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و اشارات مستقیم او به ایران، نیازمند بررسی دقیق است.

دعوت به مذاکره و توافق از سوی رئیس‌جمهور آمریکا با چه هدف و با چه کیفیتی صورت می‌گیرد و چشم‌انداز آینده این خواسته با توجه به مجموع رویدادهای اخیر چگونه خواهد بود. این چشم‌انداز و پرسش‌های اشاره شده را با «مصطفی اعلایی» سفیر پیشین ایران در ونزوئلا در میان گذاشتیم. مشروح این گفت‌وگوی ایرنا را در زیر می‌خوانید:

نباید اجلاس شرم‌الشیخ را یک پدیده مجرد و منفک از سایر تحولات منطقه ببینیم

می‌دانیم که ایران در نشست شرم‌الشیخ به دلایلی حضور نیافت و شرکت نکرد؛ اقدامی که منتقدان و موافقان مصممی هم دارد. وزارت خارجه و مخالفان حضور ایران معقدند که: تعامل با کسی که میانه مذاکرات به ایران حمله کرده منطقی نیست. حضور در شرم الشیخ هم از یک سو به معنای بازی در میدان و سناریویی است که ترامپ تدارک دیده و از سوی دیگر به نوعی پذیرش روند عادی سازی اسرائیل. موافقان این حضور هم، عدم حضور را از دست دادن فرصت دیپلماسی و واگذار کردن میدان به دیگران می‌دانند. کدام یک از این دو دیدگاه به واقعیات میدانی نزدیک تر است؟

در مورد حضور ایران در کنفرانس شرم‌الشیخ، احتمالا وزارت خارجه مصلحتی دیده است که شرکت نکند و تصمیمی حاکمیتی بود. اما من چند نکته را اضافه می‌کنم تا روشن‌تر شود که شرکت کردن یا نکردن، به نفع ما بود یا نه. نکته نخست اینکه کار دیپلماسی، حرکت روی بند و بر روی تار مو است. کار دیپلماسی گذشتن از میدان مین است؛ به این معنا که وظیفه و هنر دیپلماسی آن است که در شرایط دشوار و سخت، که مجموعه‌ای از منافع، آسیب‌ها، تهدیدها و نقاط منفی وجود دارد، بتواند این موارد را تشخیص داده و از هم تفکیک کند. کار دیپلماسی، صفر و صد دیدن نیست؛ بلکه تشخیص و حرکت در زمینه‌هایی است که بتواند منافع یک ملت را افزایش داده و آسیب‌ها را کاهش دهد.

شرکت کردن یا نکردن در کنفرانس، باید تابعی از میزان اثرگذاری ما بر روندهای موجود در منطقه باشد. نباید اجلاس شرم‌الشیخ را یک پدیده مجرد و منفک از سایر تحولات منطقه ببینیم

کنفرانس شرم‌الشیخ، چنین وضعیتی دارد؛ وضعیتی که می‌توانست ارزش افزوده برای ما داشته، موجب افزایش منافع برای ما شده و آسیب‌ها را کاهش دهد. یعنی دیپلماسی باید در این زمینه به گونه‌ای حرکت می‌کرد که تبعات منفی‌ای که مخالفانِ شرکت در کنفرانس شرم‌الشیخ در نظر داشتند، به حداقل برسد و نقاط مثبتی که موافقان در نظر داشتند، به حداکثر خود برسد.

بر ما بر این مبنا باید کنفرانس شرم‌الشیخ را به دو قسمت تقسیم کنیم؛ بخش اول همان بخشی است که مخالفانِ شرکت در این کنفرانس در نظر داشتند؛ یعنی طرح ترامپ و امضای سند، و به این معنا که شرکت جمهوری اسلامی ایران در این کنفرانس، به معنای مشروعیت بخشیدن به طرح ترامپ و فریب‌کاری‌های او علیه ملت فلسطین و مقاومت است. این بخشی است که بله، وجود داشته و نمی‌توان آن را انکار کرد.

اما وجه دیگرِ موضوع، که کمتر مورد بحث قرار گرفت، تلاش کشورهای منطقه، البته هر کدام با تفسیر خود؛ برای برقراری صلح و امنیت در منطقه و حمایت از حقوق حقه فلسطینی‌ها در داشتن کشور مستقل است. این در واقع تصویری است که کشورهای بزرگ منطقه از حقوق فلسطینی‌ها و از مفهوم صلح و امنیت دارند. البته ممکن است برداشت ما متفاوت باشد، اما یک نکته را باید در نظر گرفت: تمام تلاش ما در سال‌های اخیر این بوده است که با همسایگانمان روابط خوبی برقرار کنیم، تا جایی که ممکن است همگرایی و همکاری داشته باشیم و روابط تنگاتنگی را برای پیشبرد منافع ملی ایران ایجاد کنیم. این یکی از اصول ما در سال‌های اخیر و از راهبردهای خلل‌ناپذیر جمهوری اسلامی ایران است.

ما به این بخش توجه کافی نکردیم. به گمان بنده، ما می‌توانستیم به گونه‌ای در این کنفرانس شرکت کنیم که نه در جلسه امضای سند حاضر باشیم، نه در نشست مربوط به سخنرانی ترامپ. می‌توانستیم حضور پیدا کنیم بدون آنکه به تحرکات ترامپ مشروعیت ببخشیم. البته نمی‌گویم صددرصد ممکن بود، اما می‌شد این مسئله را به حداقل رساند. در عوض، شرکت ما در کنفرانس شرم‌الشیخ باید به‌گونه‌ای می‌بود که نمایشگر همکاری و همگرایی حداکثری ما با تلاش کشورهای منطقه برای برقراری صلح و امنیت در منطقه باشد. این کاری بود که باید انجام می‌دادیم.

بیانیه اول وزارت امور خارجه بسیار خوب، خردمندانه و در مسیر درستی بود و همین جهت را نشان می‌داد. این مسیر نباید ناتمام می‌ماند، بلکه باید با شرکت ما در کنفرانس شرم‌الشیخ در همان چهارچوبی که عرض کردم، ادامه پیدا می‌کرد. اگر چنین می‌شد، نیت ما و اعتمادی که می‌خواستیم در منطقه ایجاد کنیم، تکمیل می‌گردید. بنابراین، شرکت ما در کنفرانس شرم‌الشیخ می‌توانست، اگر موضوع را صفر و صدی نمی‌دیدیم، عاملی خیر باشد. البته نمی‌گویم هیچ تبعات منفی نداشت، اما به نظر من، تبعات مثبت آن بسیار بیشتر از تبعات منفی‌اش بود. و این، همان کاری است که دیپلماسی باید انجام دهد؛ این وظیفه دیپلماسی است.

کنفرانس شرم‌الشیخ یک اجلاس مجرد نیست، بلکه بر مبنای یک فرایند و در چارچوب یک روند شکل گرفته است. ما در خاورمیانه و غرب آسیا باید سعی کنیم روندها را شناسایی کرده و تلاش کنیم بر این روندها تأثیر بگذاریم و در چارچوب منافع خودمان بر آن‌ها اثرگذار باشیم.

شرکت کردن یا نکردن در کنفرانس، باید تابعی از میزان اثرگذاری ما بر روندهای موجود در منطقه باشد. نباید اجلاس شرم‌الشیخ را یک پدیده مجرد و منفک از سایر تحولات منطقه ببینیم؛ بلکه باید آن را در یک چهارچوب کلی و در راستای تأثیرگذاری بر روندهای منطقه‌ای مورد توجه قرار دهیم. اگر این ایده را در نظر داشته باشیم، به گمان من باید حتماً در کنفرانس شرم‌الشیخ شرکت می‌کردیم.

سرنوشت هر مذاکره‌ای را می‌توانیم با اتکا به اقتدار و بازدارندگی خود تعیین کنیم

دوری از میز مذاکره، در مقاطع کوتاه‌مدت و نه از نظر راهبردی می‌تواند اثرگذار باشد

ترامپ از لحظه ورود به خاورمیانه در فرصت‌های مختلف درباره ایران صحبت کرد؛ بخشی تهدیدهای همیشگی و اتهامات سابق و بخشی دیگر هم آمادگی برای مذاکره. با توجه به اینکه ایران این روند را در زمستان گذشته و بهار امسال تجربه کرد، از دیدگاه حضرتعالی ترامپ سیگنال مذاکره ارسال کرده است یا جنگ دوباره؟

ترامپ، با همه رفتارهایی که دارد، یک واقعیت محسوب می‌شود. این نکته را باید با دقت در نظر داشت که این واقعیت، در عمل، ایجادکننده تهدیدهای بزرگی علیه ماست و این تهدیدها را باید جدی گرفت. ما باید سیگنال‌هایی را که در صحبت‌های ترامپ وجود دارد چه در زمینه مذاکره و چه در زمینه تهدید و جنگ، حتماً جدی بگیریم. همان‌طور که عرض کردم، ترامپ یک واقعیت است و تهدیدهای او نیز یک واقعیت‌اند.

حال، این سخنان و مواضعی که ترامپ در این مدت مطرح کرده، می‌تواند معنای مذاکره نیز داشته باشد؛ و این نکته‌ای است که باید با دقت به آن توجه شود. یعنی به این معنا نیست که ترامپ نمی‌خواهد مذاکره کند؛ بلکه می‌خواهد مذاکره کند، اما در چارچوب برنامه‌ها و اهدافی که خودش دارد. این نیز یک واقعیت است. ما با ترامپ، تهدیدها و اظهارات او درباره مذاکره، به عنوان یک واقعیت روبه‌رو هستیم؛ واقعیتی که ممکن است در چهار سال آینده، یا در شش یا هفت سال آینده همچنان با آن مواجه باشیم. بنابراین باید درباره آن بیاندیشیم و تصمیم بگیریم؛ تصمیمی که نمی‌تواند صفر و صدی باشد.

اینکه ما با ترامپ مذاکره نمی‌کنیم، کار اشتباهی است. البته این به آن معنا نیست که هر موضوعی را که ترامپ در سخنرانی‌هایش مطرح می‌کند یا هر مطالبه‌ای که دارد، باید بپذیریم؛ به هیچ وجه چنین نیست. دیپلماسی هرگز نباید زیر بار مطالباتی برود که اساساً تهدیدی موجودیتی برای ما محسوب می‌شوند، بازدارندگی‌های ما را از میان می‌برند و منافع اساسی کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در این موارد، نباید کوتاه آمد؛ اما معنایش این نیست که باید کار را یکسره رها کنیم.

ترامپ برنامه‌هایی برای خود دارد، اما واقعیتی وجود دارد و آن اینکه صهیونیست‌ها قطعاً بر تصمیمات او اثرگذارند. در تصمیمات ترامپ، نفوذ و تأثیر آنان آشکار است. از این‌رو، ما باید در داخل کشور مراقب بروز رفتارها، زمینه‌ها و تظاهراتی باشیم که بهانه‌ای به دست صهیونیست‌ها می‌دهد تا با استفاده از آن، ترامپ را متقاعد کنند که بیش‌تر به سمت تهدید علیه ما حرکت کند. از چنین گرایش‌ها و اقداماتی که خلاف منافع ملی ماست، باید در داخل کشور جلوگیری شود.

بنابراین، سخنان ترامپ می‌تواند هم معنای مذاکره داشته باشد و هم معنای تهدید؛ و ما باید هر دو را جدی بگیریم. درست است که یک‌بار این روند مذاکره به هم خورده و ما نتوانسته‌ایم در آن مقطع به اهداف خود در دیپلماسی برسیم، اما معنایش این نیست که باید آن را رها کنیم و به آن نپردازیم. برعکس، این مسئله را باید حتماً جدی بگیریم.

و نکته‌ای بسیار مهم در دیپلماسی وجود دارد که سرنوشت هر مذاکره‌ای، از جمله مذاکره با ترامپ، را می‌توانیم با اتکا به اقتدار و بازدارندگی خود تعیین کنیم. این‌گونه نیست که ترامپ بتواند هر کاری بخواهد انجام دهد. مگر او در مورد کشورهای دیگر چنین کرده است؟ آیا ترامپ می‌تواند هر کاری که بخواهد درباره چین انجام دهد؟ یا درباره هند، برزیل، یا هر کشور دیگری که در حوزه‌های مختلف از بازدارندگی برخوردار است، منویات خود را تحمیل کند؟ بنابراین، در برابر ایران نیز نمی‌تواند منویات خود را تحمیل کند. درست است که می‌خواهد زور بگوید، اما تجربه تاریخی، حتی در همین دوران معاصر نشان داده است که آمریکا لزوماً نمی‌تواند هر آنچه را که می‌خواهد، انجام دهد.

این مسئله بستگی دارد به میزان بازدارندگی و اقتدار بازدارندگی کشوری که با طرف مقابل مذاکره می‌کند. بنابراین، اگر ما بخواهیم با ترامپ مذاکره کنیم، تنها نیروی نظامی نیست که بازدارندگی ایجاد می‌کند؛ بلکه باید در سایر حوزه‌ها نیز برای خود بازدارندگی ایجاد کنیم. البته این موضوعی نیست که در یک یا دو سال تحقق یابد؛ بلکه یک راهبرد کلی است. ما باید مفهوم بازدارندگی را به‌طور جامع و همه‌جانبه درک کنیم. بازدارندگی تنها به معنای داشتن قدرت نظامی نیست، بلکه باید شامل قدرت ائتلاف سیاسی، توان اقتصادی و نقش‌آفرینی مؤثر در عرصه‌های مرتبط با کالاها و تحولات جهانی از جمله انرژی، امنیت، صنعت و علم نیز باشد.

حمایت مردمی از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران به عنوان یکی از مصادیق بازدارندگی بسیار مهم است. لذا جمهوری اسلامی ایران باید سعی کند حمایت و اعتماد مردم خود را به طرق مختلف و در زمینه‌های مختلف جلب کرده و از اقداماتی که به اعتماد مردمی لطمه می زند اجتناب کند.

ما با ترامپ، تهدیدها و اظهارات او درباره مذاکره، به عنوان یک واقعیت روبه‌رو هستیم؛ واقعیتی که ممکن است در چهار سال آینده، یا در شش یا هفت سال آینده همچنان با آن مواجه باشیم

در همه این حوزه‌ها باید اثرگذار باشیم. هنگامی که در این عرصه‌ها در جهان و منطقه اثرگذار شدیم و توانستیم منافع دیگران را جابه‌جا کرده و بر آن‌ها تأثیر بگذاریم، این یعنی بازدارندگی همه‌جانبه. اگر ما در برابر ترامپ بازدارندگی همه‌جانبه داشته باشیم، اساساً در برابر آمریکا و غرب نیز بازدارندگی همه‌جانبه خواهیم داشت. در این صورت، مطمئن باشید که در جریان هرگونه داد و ستد، می‌توانیم منافع ملی خود را محقق و به‌طور کامل تأمین کنیم.

مقدار زیادی از موفقیت در مذاکرات، به بازدارندگی و به اقتدار بازدارندگی ما بازمی‌گردد؛ به این‌که چگونه و در چه زمینه‌هایی دارای اقتدار باشیم تا بتوانیم مطالبات ترامپ را مهار کنیم. دوری از میز مذاکره، البته در مقاطع کوتاه‌مدت می‌تواند اثرگذار باشد، اما از نظر راهبردی نباید چنین باشد. همان‌گونه که سایر کشورهایی که با آمریکا رقابت دارند یا حتی دشمنی می‌کنند، می‌توانند پشت یک میز مذاکره بنشینند و منافع خود را دنبال کنند، ما نیز باید چنین کنیم.

باید در مسیر اجماع‌سازی در فضای منطقه‌ای و بین‌المللی حرکت کنیم تا مشروعیت هرگونه حمله به ایران از بین رود

به توافق صلح و منطقه بازگردیم آیا با پایان درگیری در غزه، تمرکز نتانیاهو بر نقاط دیگری از جمله ایران متمرکز خواهد شد یا جنگ دستکم در کوتاه مدت محتمل نیست؟

در واقع باید گفت که هیچ‌گاه ما جنگ را غیرمحتمل نمی‌توانیم ببینیم؛ در وضعیتی که داریم، فعلاً همیشه جنگ محتمل است. اما برای اینکه این وضعیت را به‌طرفی هدایت کنیم که جنگ غیرمحتمل شود و نتانیاهو و اسرائیل نتوانند علیه ایران تهدید یا حمله نظامی کنند، باید ببینیم عواملی که باعث تحمیل و تشدید جنگ می‌شوند و عواملی که باعث دور شدن جنگ می‌شوند، چیست.

ما تحرکات نتانیاهو و اسرائیل را همیشه باید در چارچوب حمایت‌ها و مجوزها و کمک‌هایی که آمریکا ارائه می‌دهد، ببینیم و اگر از این زاویه نگاه کنیم، یک عامل دور شدن اسرائیل و نتانیاهو از حمله نظامی به ایران، انجام توافقات با آمریکا و ترامپ است. اگر بتوانیم با ترامپ به یک توافق کلی که تکلیف بسیاری از مسائل را روشن کند، برسیم؛ این توافق می‌تواند به میزان زیادی عملاً نقشه حمله به ایران را از دستور کار دور کند.

عامل دوم این است که ما باید سیاست‌های خود، به‌خصوص سیاست‌های اعلامی را به‌گونه‌ای بروز داده و در داخل حرکت کنیم که در دیدگاه دیگران، از جمله کشورهای منطقه و فرامنطقه و آمریکا تهدیدی علیه اسرائیل و به‌ویژه منافع کشورهای منطقه محسوب نشود.

هم امر اجماع‌سازی به نفع ایران بسیار مهم است و هم برعکس، اجماع‌سازی به نفع اسرائیل نیز اهمیت دارد. اگر در داخل و دست‌کم در سطح اعلامی از بروز نشانه‌ها و گرایش‌هایی که تهدید موجودیتی برای اسرائیل هستند اجتناب کنیم و رفتار ما به‌گونه‌ای باشد که واقعاً نشان دهد ما می‌خواهیم در منطقه صلح و امنیت برقرار شود و فلسطینیان به حقوق مشروع خود، همان‌گونه که در منشور سازمان ملل متحد و حتی در قانون اساسی ما درج شده، دست یابند به مقدار زیادی می‌تواند زمینه‌های که در تصور دیگران، حملات اسرائیل به ایران را مشروع جلوه می‌دهد، از بین ببرد.

سرنوشت هر مذاکره‌ای را می‌توانیم با اتکا به اقتدار و بازدارندگی خود تعیین کنیم

باید در مسیر اجماع‌سازی در فضای منطقه‌ای و بین‌المللی حرکت کنیم؛ به‌صورتی که اسرائیل را از حمله به ایران دور کند و مشروعیت حمله‌اش را از بین ببرد. این نکته بسیار مهم است. ما باید به‌گونه‌ای رفتار کنیم که مشروعیت حملات نظامی اسرائیل از بین برود. این از لحاظ افکار عمومی و از نظر ایجاد اجماع در داخل، در فضای منطقه و بین‌المللی اهمیت فراوان دارد و نتیجه آن این است که، اگر کشورهای منطقه و حتی اگر به جایی برسیم که آمریکا هم از حملات اسرائیل حمایت نکند؛ نتانیاهو نمی‌تواند حمله کند. این رفتار جمهوری اسلامی ایران حتی می تواند اثر مثبتی بر اقناع افکار عمومی در ایران مبنی بر اینکه مقصر اصلی و تجاوزات کیست؛ داشته باشد. اگر رژیم صهیونسیتی در افکار عمومی ایران و نارضایتی ایرانیان از سیاست خارجی طمع کند هوس حمله به سرش می‌زند.

نکته مهم دیگر ایجاد اعتماد در داخل منطقه است ما در وضعیتی هستیم که به شدت به حمایت همسایگان نیاز داریم. باید سیاست‌ها به گونه‌ای تدبیر شود که بتوانیم حداکثر همکاری و همگرایی را در منطقه در چارچوب منافع مشترک به دست آوریم.

تعبیر «منافع مشترک» بسیار مهم است. اگر ما با کشورهای منطقه، به‌ویژه کشورهای خلیج فارس، منافع مشترک تعریف کرده و پای آن منافع بایستیم، این منافع مشترک یکی از موانع مهم تهدیدات اسرائیل خواهد بود؛ زیرا اگر اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند، در واقع به منافع کشورهای منطقه نیز آسیب خواهد زد. این مسئله هم کوتاه‌مدت و هم بلندمدت اهمیت دارد.

اگر بتوانیم منافع مشترک با کشورهای منطقه ایجاد کنیم، اعتماد بسازیم، رفت‌وآمدهای راهبردی برقرار کنیم و نشان دهیم که منافع ما و کشورهای منطقه به هم پیوند خورده است، حتی با وجود تفاوت‌ها، این به تثبیت امنیت و کاهش تهدیدات کمک خواهد کرد. هنر دیپلماسی، توانایی ایجاد ارزش افزوده در وضعیت موجود و کاهش آسیب‌ها از ناحیه همسایگان است. بنابراین، اگر بتوانیم با همسایگان حتی یک توافق نانوشته برای همکاری ایجاد کنیم، این می‌تواند مانعی برای حملات اسرائیل باشد.

در نهایت باید قدرت ائتلاف‌سازی داشته باشیم و این امر بلندمدت است. در برنامه‌های سیاست خارجی خود باید قدرت ائتلاف‌سازی را به عنوان یک قدرت بازدارنده تشخیص داده و اقدامات لازم را انجام دهیم تا اسرائیل نتواند حمله کند.

گفت‌وگوی غیر مستقیم نمی‌تواند، هیچ مشکلی را به صورت اساسی حل کند. ممکن است برخی مسائل را به صورت مقطعی حل کند اما اگر قرار است روابط ما با آمریکا به تعادل برسد، مذاکرات حتماً باید مستقیم و جامع باشد.

در مذاکرات با آمریکا باید یک نگاه جامع داشته باشیم اما توان دفاعی کشور هرگز نباید موضوع مذاکره باشد

در حال حاضر یکی از مباحث پر تکرار در عرصه سیاست جزئیات مذاکرات و توافق احتمالی با آمریکاست که گروهی معتقدند باید محدود به هسته‌ای باشد و گروه دیگر از مذاکرات و توافق جامع سخن می‌گویند. کدام یک از این دو دیدگاه بهتر می‌تواند منافع ملی ایران را حفظ کند؟

روابط ایران و آمریکا، به‌ویژه پس از انقلاب، دارای پیچیدگی‌ها و لایه‌های پنهان و آشکار است. مجموعه‌ای از اختلافات و مخاصمات شدید و کم‌ شدت در لایه‌های پیچیده و آشکار، بین روابط ما و آمریکا وجود دارد. اگر بخواهیم به یک وضعیت تعادل برسیم، حتماً باید روابط ایران و آمریکا را در چارچوب جامع خود ببینیم. نمی‌توانیم تنها یک مورد را با آمریکا توافق کنیم و بقیه مسائل را رها کنیم. منظور این نیست که مذاکرات هسته‌ای در درجه اول اهمیت ندارد؛ بلکه مذاکرات هسته‌ای حتماً یک اولویت است، اما نمی‌توان به آن به صورت مجرد نگاه کرد.

یعنی نمی‌توان گفت که اگر موضوع هسته‌ای با آمریکا حل شد، دیگر هیچ مشکلی با آمریکا نداریم. چنین نیست؛ ما مشکلات زیادی با آمریکا داریم. بنابراین، در مذاکرات با آمریکا باید یک نگاه جامع داشته باشیم؛ نگاهی که همه موارد و عناصر و جنبه‌هایی را که به‌طور شدید بین دو کشور اختلاف و تخاصم ایجاد کرده، مدنظر قرار دهد.

البته مواردی وجود دارد که به هیچ وجه نمی‌توانند در حوزه مذاکرات مطرح شوند؛ برای مثال، قدرت موشکی ایران، قدرت نظامی ایران و وسعت قدرت نظامی ایران به هیچ وجه در حوزه مذاکرات نمی‌توانند قرار بگیرند. اما غیر از این‌ها، مسائل زیادی وجود دارد که می‌تواند در چارچوب مذاکرات مطرح شود، مانند چگونگی حضور ایران در منطقه یا روابط با همسایگان. البته این‌ها موضوعات حاکمیتی هستند، اما تهدیداتی که دیگران از جانب ما در این حوزه‌ها احساس می‌کنند، می‌تواند برایشان توضیح داده شود و به یک توافق و تعادل منجر شود.

حتماً باید در یک چارچوب جامع با آن‌ها صحبت کنیم. در چارچوب جامع مذاکرات، اولویت‌ها بر اساس تشخیص دو طرف می‌تواند تعیین شود. ممکن است موضوع هسته‌ای ابتدا مطرح شود و سپس سایر موضوعات به ترتیب مطرح شوند. اگر سایر موضوعات کنار گذاشته شوند، روابط ما با آمریکا به تعادلی نخواهد رسید که منافع ما را تامین کند. ما با یک واقعیت روبه‌رو هستیم؛ واقعیتی که شامل تحریم‌های آمریکایی و بین‌المللی است، و این تحریم‌ها به‌ویژه تحریم‌های آمریکایی، بسیار اثرگذار هستند.

اگر بخواهیم در مسیر رفع تحریم اقدام کنیم که حتماً باید انجام شود، زیرا تحریم واقعاً نیروی منفی بر منافع ما ایجاد می‌کند و ابر منفی بر فضای ایران در جهت منافع کشور ایجاد می‌کند؛ باید با آن مواجه شویم و قصد مواجهه داشته باشیم. در این مسیر، مذاکرات ما با آمریکا باید جامع باشد، منتها با اولویت‌های مختلف.

مواردی وجود دارد که به هیچ وجه نمی‌توانند در حوزه مذاکرات مطرح شوند؛ برای مثال، قدرت موشکی ایران، قدرت نظامی ایران و وسعت قدرت نظامی ایران به هیچ وجه در حوزه مذاکرات نمی‌توانند قرار بگیرند. اما غیر از این‌ها، مسائل زیادی وجود دارد که می‌تواند در چارچوب مذاکرات مطرح شودیک نکته‌ای که در بیانیه‌ها و مذاکرات بین‌المللی رسمی مطرح می‌شود، این است که ممکن است بحث‌های هسته‌ای ابتدا قرار داده شود، اما چون مذاکرات جامع است، می‌توان گفت که هیچ موضوعی مورد توافق قرار نمی‌گیرد مگر آنکه همه موضوعات مورد توافق قرار بگیرند. به عبارت دیگر، نمی‌توان موضوعی را مورد توافق قرار داد تا زمانی که همه موضوعات به توافق برسند. این موضوع با اولویت‌بندی موضوعی مغایرت ندارد؛ ما می‌توانیم با آمریکا ابتدا بر موضوع هسته‌ای تمرکز کنیم و سپس مسائل دیگر را مطرح کنیم، اما حتماً باید در چارچوب جامع عمل کنیم تا بتوانیم منافع خود را پیش ببریم.

یک فرمول را در مورد هر گونه مذاکره از جمله با آمریکا مطرح می کنم که رعایت آن برای موفقیت راهبردی لازم است و آن هم این است که «همواره سطح مطالبات جمهوری اسلامی ایران می باید ضرورتآ متناسب با قدرت بازدارندگی و قدرت ایجاد موازنه کشور در منطقه و جهان باشد. اگر این تناسب رعایت نشود نه تنها مذاکرات بخشی یا حتی جامع به موفقیت نخواهد رسید بلکه موجب فرسایش عضلانی کشور خواهد شد.

سرنوشت هر مذاکره‌ای را می‌توانیم با اتکا به اقتدار و بازدارندگی خود تعیین کنیم

اجرا نکردن تحریم‌های ایران از سوی چین و روسیه به منظور ایجاد موازنه با آمریکاست

نحوه تعامل ما با آمریکا آیا بر روابط ایران و چین و روسیه به ویژه در زمینه همراهی با تحریم‌ها هم اثرگذار خواهد بود؟

هیچ تضمینی وجود ندارد که چین و روسیه تا ابد از جمهوری اسلامی ایران حمایت کنند و تحریم‌ها را همواره نادیده بگیرند. بله، ممکن است آن‌ها تحریم‌ها را نادیده بگیرند، اما باید به این نکته توجه داشت که هر کشوری تصمیمات خود را بر اساس حفظ منافع ملی اتخاذ می‌کند. به هیچ وجه چین و روسیه متعهد نشده‌اند که حتما تحریم‌ها را نادیده بگیرند.

اگرچه در افکار عمومی، در جلسات سازمان ملل، شورای امنیت یا حتی در کنفرانس‌های مطبوعاتی، این حمایت‌ها مطرح می‌شود، اما آن‌ها عمدتاً در چارچوب منافع خود عمل می‌کنند. این مسئله به این معنا نیست که ما نباید با چین و روسیه تعامل یا روابط خوب داشته باشیم؛ برعکس، ما باید با چین و روسیه روابط عالی و تنگاتنگ برقرار و سازوکاری ایجاد کنیم که در نهایت از منافع ملی ما حمایت کند.

ما باید بدانیم اگر تحریم‌ها نادیده گرفته می‌شوند، بخشی از آن به عنوان ابزار علیه آمریکا و برای ایجاد موازنه بین چین و روسیه با آمریکاست و بخشی دیگر منافع اقتصادی آن‌ها را تأمین می‌کند.

با این حال، این به آن معنا نیست که چین و روسیه همیشه از ما و منافع ما حمایت خواهند کرد. هر کشوری بر اساس منافع خود از کشور دیگر حمایت می‌کند. نمونه‌های بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد روسیه و چین تنها تا زمانی از ایران حمایت می‌کنند که این حمایت به روابط آن‌ها با سایر کشورها لطمه نزند. قطعا اگر حمایت چین و روسیه از ایران در اجرای نکردن تحریم‌ها به منافع اساسی آن‌ها آسیب برساند، روزی خواهد رسید که تحریم‌ها را نادیده نخواهند گرفت.

البته اکنون فضا به گونه‌ای است که چین و روسیه اعلام می‌کنند تحریم‌ها را نادیده می‌گیرند و مدتی این کار را انجام می‌دهند. این اقدام به دلیل تامین منافع خود آن‌هاست؛ یعنی آن را به‌عنوان یک ابزار علیه آمریکا و غرب استفاده می‌کنند. بنابراین، اجرا نکردن تحریم‌های ایران نه به خاطر منافع ایران، بلکه به منظور ایجاد موازنه با آمریکا و غرب و دنبال کردن منافع خود در منطقه و حوزه‌های اقتصادی و توسعه‌ای است.

اینکه چگونه عدم اجرای تحریم‌ها می‌تواند به منافع اقتصادی و توسعه‌ای چین کمک کند، موضوعی جداگانه است که باید در جای دیگر بررسی شود. اما نکته اصلی این است که ما باید بدانیم اگر تحریم‌ها نادیده گرفته می‌شوند، بخشی از آن به عنوان ابزار علیه آمریکا و برای ایجاد موازنه بین چین و روسیه با آمریکاست و بخشی دیگر منافع اقتصادی آن‌ها را تامین می‌کند.

نکته اصلی این است که ما حتماً باید با چین و روسیه روابط عالی داشته باشیم و آن‌ها در مقاطعی تحریم‌های ایران، چه تحریم‌های بین‌المللی و چه تحریم‌های آمریکا، را نادیده می‌گیرند، همان‌طور که تاکنون نیز این کار را انجام داده‌اند. اما این به معنای آن نیست که این دو کشور همیشه تحریم‌ها را نادیده خواهند گرفت. کما اینکه در دهه ۲۰۰۰ وضعیتی پیش آمد که این دو کشور از تحریم‌های ایران حمایت کردند و از قطعنامه‌های تحریمی ایران در سازمان ملل دفاع کردند. چرا که در آن زمان منافع آن‌ها ایجاب می‌کرد که از قطعنامه‌های تحریمی دفاع کنند اکنون منافع آن‌ها ایجاب می‌کند که از قطعنامه‌های تحریمی حمایت نکنند و در مقابل تصمیمات آمریکایی‌ها و غرب موضع بگیرند. همه این موارد بستگی به آرایش‌های ژئوپولیتیک و منافع ژئوپولیتیک چین و روسیه در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه و همچنین در سطح کل منطقه جهان دارد. بنابراین، به این نکات باید دقت کافی داشت.

توضیح ایرنا: انتشار مصاحبه با کارشناسان سیاست خارجی و تحلیل‌گران روابط بین‌الملل به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا به منظور آشنایی مخاطب با نظرات و دیدگاه‌های متفاوت درباره پرونده های مهم این حوزه، منتشر می‌شود.