گروه استانهای دفاعپرس ـ هوشنگ نوبخت؛ بزرگ مرد کوچک، تنها یکی از القاب شیربچه بختیاری داستان ماست که اینک سالروز شهادتاش را تقویم به ما گوشزد کرده است. فرزند مشترک مسجدسلیمان و خرمشهر، آمیختهای از اصالت بلوط و سروقامتی نخل. ترکیبی از هوش و شجاعت و جسارت.
بهنام را آن گونه که باید نشناختیم و به همین دلیل هم نتوانستیم آن گونه که باید، به خوبی معرفی اش کنیم. او تنها یک بچه بازیگوش نبود، تنها یک دانش آموز ساده نبود. بهنام یک بچه خدا خوب کرده بود که باید شهید میشد تا نامش برای همیشه روی تخته سیاه تعلیم و تربیت این کشور با خط سرخ نوشته میشد.
مثل همه بچههای خوزستان، ادعا داشت و اسلحه بزرگتر از قامت اش را برمی داشت تا نشان دهد که غیرت تنها متعلق به یک رده سنی نیست. باهوش بود و همین ذکاوت، او را بارها تا دل بعثیها کشاند بی آن که به او شک کنند.
بهنام پیوند و چکیدهای از فرزندان ناب خوزستانی بود. به جای بازی با توپ فوتبال که ریشه در علایق جنوبیها دارد، در پی صدای توپ دشمنانی بود که ناجوانمردانه وارد حریم شهر شده بودند. به جای درس شبانه، روزانه مشق معرفت مینوشت میان رزمندگانی که همسن معلم هایش بودند.
زندگی بهنام و فعالیت هایش در خرمشهر و چگونگی شهادت اش خیلی شبیه به قصههای درون کتاب هاست. آن قدر شبیه که خودش یک قصه است برای تمام درسهایی که شاید تاکنون گفته نشدهاند. شبیه به انشایی که خیلیها مشابه اش را ننوشتهاند.
قهرمان داستان ما میتوانست دنبال فوتبال بدود، بازیگوشی کند و به اقتضای سن اش خیلی سر از کار عراقیها درنیاورد، اما این بزرگ مرد کوچک، عهد بسته بود که برای هم نسلان خودش کدخدایی کند. برای شهرش مدال بیاورد و برای کتابهای تاریخ سوژه شود.
یادمان بهنام کوچک داستان ما اینک بر بلندای ورودی شهر اولین ها، مصداق واقعی یک مبلمان ارزشی برای هویت ایلی است که جانشان به جان میهن گره خورده است. او هم فرزند خرمشهر، هم پسر مسجدسلیمان، هم رزمنده خوزستان و هم اسطورهای برای تاریخ ایران است به شرطی که از او یاد کنیم و شیرسنگی یادبودش را به رخ روباه صفتانی بکشانیم که نمیدانند این سرزمین چه قدر «بهنام محمدی» دارد.
انتهای پیام/
∎