به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا؛ در روزهایی که جامعه تشنه شادیهای مشترک و امیدهای جمعی است، گاهی یک شوخی در ظاهر ساده، بیش از هر تحلیل سیاسی یا اقتصادی، پرده از حال عمومی مردم برمیدارد. واکنش امیرحسین قیاسی، مجری و کمدین، به سخنان سیدعباس عراقچی وزیر امورخارجه کشورمان درباره خاطرات فوتبالی ایرانیان یکی از همین لحظات است. جمله او که «هر بار ما ریختیم بیرون، باختیم» در فضای مجازی برای برخی خنده آورد، اما همزمان دل بسیاری را به درد آورد.
از «حماسه ملبورن» تا «حافظه زخمی ملی»
عباس عراقچی در سخنان خود از لحظاتی گفت که در ذهن ایرانیان ماندگار شدهاند؛ از حماسه ملبورن و گل تاریخی حمید استیلی تا دربی ششتاییها. او با زبان احساس از خاطره مشترک ملی سخن گفت؛ همان لحظاتی که میلیونها نفر کنار هم ایستادند، فارغ از اختلافات سیاسی و طبقاتی و یکصدا فریاد شادی سر دادند. این یادآوری، در ذات خود تلاش برای بازسازی سرمایه عاطفی جمعی بود.
اما امیرحسین قیاسی در برنامه پامپ بهجای همراهی با این حس جمعی، همان خاطرات را دستمایه طعنهای تلخ کرد: «آخرین خوشحالی ملی ما کی بود؟ لایی وحید امیری به پیکه که باختیم. گل مسی که باختیم. سر روحانی ریختیم بیرون، باختیم. سر برجام، باختیم. هربار ریختیم، باختیم. سر برجام ریختیم بیرون باختیم ، سر چند سفارتخانه ریختیم داخل اما باختیم. هربار ریختیم، باختیم.»!
مرز باریک میان شوخی و یأس
در فرهنگ ایرانی، طنز همیشه کارکردی دوگانه داشته است؛ هم ابزاری برای تسکین بوده و هم وسیلهای برای نقد. اما زمانی که طنز از تعادل خارج شود و از «نقد» به «نفی» برسد، تسلیم است.
قیاسی در سخنان خود نه به نقد سیاست پرداخت و نه به تحلیل جامعه؛ او در لایه پنهان سخنانش تصویری از شکستهای متوالی ارائه کرد، بیآنکه به ریشهها و معناها بپردازد. اینگونه طنزها، اگرچه مخاطب را میخندانند، اما در واقع نوعی بیانیه ناامیدی جمعی هستند. مردمی که از زبان طنزپردازشان میشنوند «ما همیشه باختیم»، کمکم باور میکنند که «ما نمیتوانیم ببریم»!
از حافظه جمعی تا «ناحافظگی فرهنگی»
از سویی دیگر ملتی که خاطرات شادی خود را فراموش کند، دچار «ناحافظگی فرهنگی» میشود. جامعه ایرانی هنوز خاطره پیروزیهای بزرگ دارد: از حماسه ملبورن تا ایستادگیهای ملی، از صعودهای علمی تا موفقیتهای ورزشی. اما روایت غالب در شبکههای اجتماعی، اغلب روایتی است از باخت، شکست و ناامیدی. طنز قیاسی نیز ناخواسته، در همان مسیر حرکت میکند. او در حالی میگوید «ما همیشه باختیم» که همین مردم در سختترین شرایط نیز توانستهاند کشور را سرپا نگه دارند.
مشکل جامعه ما این است که زیاد پیروزیها روی آن مانور داده نمیشود و به عبارتی دیگر آنها روایت نمیشوند. برخی رسانهها از باختها بیشتر گفتهاند تا بردها و طنزپردازان از تلخیها بیشتر گفتهاند تا از شادیهای ممکن.
نقش چهرههای رسانهای در بازتولید احساس ملی
باید در نظر داشت چهرههای رسانهای بهویژه طنزپردازان در شکلدهی به احساس جمعی نقش بزرگی دارند. آنان میتوانند امید را بازسازی کنند یا نومیدی را تثبیت. در دورهای که جامعه از حجم بالای اخبار منفی رنج میبرد، هر جمله طنز میتواند یا مسکن باشد یا سم.
قیاسی بیآنکه شاید بداند، با تکرار مفهوم «ما باختیم» در ناخودآگاه جمعی، حس شکست را تقویت کرد. او به جای استفاده از طنز برای تخلیه هیجانی سالم، آن را به ابزار تسلیم عاطفی تبدیل کرد. حال اگر طنز قرار است کارکرد اجتماعی خود را حفظ کند، باید در خدمت آگاهی باشد نه در خدمت بیحسی.
طنز و مسئولیت اجتماعی
بنابراین «طنز» در ذات خود باید رهاییبخش باشد؛ طنزی که ما را بخنداند و همزمان ما را به فکر فروبرد. اما وقتی طنز به ابزاری برای نفی امید بدل شود، دیگر در خدمت جامعه نیست. کمدینها در جوامعی که بحران اعتماد دارند، نقش ظریف و پرمسئولیتی دارند: آنان باید از درون تلخیها، معنایی تازه بسازند. اگر قیاسی به جای «ما باختیم» میگفت «ما هنوز هم برای بردن بیرون میریزیم»، آنگاه طنزش به جای ناامیدی، حامل امید میشد. جامعه به همین تغییر کوچک نیاز دارد.
شادی، یک نیاز اجتماعی
جامعهشناسی شادی میگوید که جوامع برای بقا به «لحظههای جمعی شاد» نیاز دارند؛ لحظههایی که مرزهای طبقاتی و سیاسی در آن محو میشود. عراقچی در سخنانش از همین مفهوم دفاع میکرد: از خاطرات مشترک، از وحدت احساسی، از حس ملی بودن. اما قیاسی ناخواسته همان سرمایه را بیاعتبار کرد.
اگر ما یاد بگیریم که حتی شادیهای کوچک را هم به چشم شکست ببینیم، دیگر جایی برای امید نمیماند. آنگاه هر بردی هم در ذهن ما «باخت بالقوه» خواهد بود.
بازسازی امید، وظیفه هنرمندان
این در حالی است که وظیفه هنرمند، بازسازی معنا است. هنرمند باید بتواند در دل شکستها، معنا و امیدی تازه بیافریند. جامعه ایرانی هنوز ظرفیتهای فراوانی برای شادی سالم و امیدبخش دارد؛ اما نیازمند کسانی است که آن را روایت کنند، نه کسانی که بر زخمها نمک بپاشند.
سخنان قیاسی اگر با نگاه انتقادی تحلیل شود، هشدار مهمی در خود دارد: هشدار نسبت به فرسایش امید اجتماعی. جامعهای که تنها باختهایش را به یاد میآورد، در آینده نیز فقط باخت میبیند. اما اگر یاد بگیرد شادیهایش را پاس بدارد، هر خندهاش میتواند مقدمه پیروزی باشد.
انتهای پیام/