فناوری راههای ارتباطی را گسترش داده، اما شهرنشینان تنها و تنهاتر شدهاند. در جهانی که صفحهنمایش جای میدان و پارک را گرفته، بدن انسان مدرن در حاشیه زندگی روزمره تبعید شده است. از منظر جامعهشناسی ورزش، این خاموشی بدن، خاموشی جامعه است و ورزش شهروندی درواقع، نوعی بازگرداندن بدن به حافظه اجتماعی است؛ بازسازی پیوند میان انسان و فضا، میان فرد و شهر. وقتی مردم دوباره در پارکها میدوند، در پیادهروها راه میروند و در میدانها بازی میکنند، شهر از رخوت بیرون میآید.
امروز کلانشهرهای توسعهیافته و در عین حال آلوده، درگیر تضادی بنیادیناند: رفاه تکنولوژیک از یکسو و رکود حرکتی و فرسودگی روانی از سوی دیگر. شهروندان میان دود، ترافیک، اضطراب اقتصادی و شبکههای مجازی، از بدن خود فاصله گرفتهاند.
در چنین فضایی، ورزش شهروندی میتواند نقش «اکسیژن اجتماعی» را ایفا کند؛ دم و بازدمی جمعی برای شهرهایی که از آلودگی و فشار زندگی روزمره به تنگ آمدهاند. پژوهشهای جامعهشناسان نشان از آن داردکه مشارکت ورزشی، حس تعلق، سرمایه اجتماعی و اعتماد میان شهروندان را تقویت میکند . درواقع باید اذعان داشت که ورزش، شکل مدرن گفتوگو است. در چنین فضایی اما شهرداریها، مدیران شهری و نهادهای مدنی باید درک کنند که ساخت مسیر دوچرخهسواری یا پارکهای ورزشی سرمایهگذاری بر جان انسانهاست. شهری که به بدنهایش میدان نمیدهد، دیر یا زود روحش را از دست خواهد داد. توجه به این امر در مدارس اهمیت دوچندان مییابد. مدارس غیرانتفاعی امروزه در آپارتمانهای چند صد متری تشکیل میشوند که بدون فضای لازم برای ورزش است و معمولاً زنگهای ورزش به زنگهایی برای بازیهای بیتحرک تبدیل شدهاند و خیلی دور نیست که در سالیان بعد با شهروندانی روبهرو شویم با کمترین قدرت تحرک و بیشترین اشکالات ساختاری – قامتی.
ورزش شهروندی امروز البته دعوتی است به بیداری جمعی و میزبان این دعوت نهادهایی هستند که سالیان زیادی است با وجود تأکیدهای بسیار، بودجه ورزش شهروندی را صرف پر کردن چاله چولهها و زدو بندهای سیاسی و اقتصادی کردهاند.