به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در سپتامبر ۱۹۹۳، پیمان اسلو میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به امضاء رسید، که قرار بود نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه باشد و بهعنوان یک توافق دوجانبه برای پایان دادن به درگیریها و ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل بهطور موقت تشکیل گردد. این پیمان، که به گفته بسیاری از تحلیلگران یکی از مهمترین توافقات دیپلماتیک قرن بیستم بود، با اهداف بزرگی همچون توقف ساخت شهرکهای اسرائیلی، تشکیل حکومت خودگردان فلسطین و ایجاد راهحل دائمی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین مطرح شد.
در همین راستا، در نظر گرفته شده بود که با گذشت پنج سال از امضای پیمان اسلو، روند مذاکرات به نتیجه نهایی برسد و مسائل بنیادی مانند وضعیت قدس، مرزها، تقسیم آب و وضعیت پناهندگان فلسطینی حل و فصل شود. با این حال، گذر زمان نشان داد که اسرائیل هیچگاه بهطور جدی به مفاد پیمان پایبند نبوده و در مقابل فلسطینیها هیچگونه دستاورد واقعی از این توافق نداشتهاند.
پیمان اسلو و آغاز یک توهم صلح
در سپتامبر ۱۹۹۳، پیمان اسلو میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به امضاء رسید، که قرار بود نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه باشد و بهعنوان یک توافق دوجانبه برای پایان دادن به درگیریها و ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل بهطور موقت تشکیل گردد. این پیمان، که به گفته بسیاری از تحلیلگران یکی از مهمترین توافقات دیپلماتیک قرن بیستم بود، با اهداف بزرگی همچون توقف ساخت شهرکهای اسرائیلی، تشکیل حکومت خودگردان فلسطین و ایجاد راهحل دائمی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین مطرح شد.
در همین راستا، در نظر گرفته شده بود که با گذشت پنج سال از امضای پیمان اسلو، روند مذاکرات به نتیجه نهایی برسد و مسائل بنیادی مانند وضعیت قدس، مرزها، تقسیم آب و وضعیت پناهندگان فلسطینی حل و فصل شود. با این حال، گذر زمان نشان داد که اسرائیل هیچگاه بهطور جدی به مفاد پیمان پایبند نبوده و در مقابل فلسطینیها هیچگونه دستاورد واقعی از این توافق نداشتهاند.
پیمان اسلو: توافقی که عملاً شکست خورد
پیمان اسلو در ابتدا با شعار «صلح در برابر زمین» به فلسطینیها وعده میداد که در صورت پذیرش این توافق، اسرائیل به تدریج از اراضی فلسطینی عقبنشینی خواهد کرد و دولت مستقل فلسطینی تشکیل خواهد شد. اما واقعیت چیز دیگری بود. نهتنها اسرائیل بهطور پیوسته به ساخت شهرکهای جدید در سرزمینهای اشغالی ادامه داد، بلکه حتی در مواردی، فشارهای بینالمللی و مذاکرات بینتیجه موجب ناتوانی فلسطینیها در دستیابی به حقوق خود شد.
پس از امضای پیمان اسلو، تعداد شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری از ۱۵۰ هزار نفر به بیش از ۷۰۰ هزار نفر رسید و در واقع، این پیمان فقط برای اسرائیل ابزاری برای گسترش اشغالگری و مصادره اراضی فلسطینیان شد. شهرکسازیها، نقض حقوق بشر فلسطینیها و وضعیت اقتصادی وخیم در غزه و کرانه باختری، نشان میدهد که پیمان اسلو عملاً شکست خورده است.
مفاد این پیمان که بهعنوان «یک توافق دوطرفه» مطرح شد، تنها به فلسطینیها وعدههایی داده بود که هیچگاه محقق نشد. این در حالی بود که اسرائیل با استفاده از این توافق، نه تنها از اجرای هیچکدام از تعهدات خود سر باز زد، بلکه در مقابل، روند شهرکسازیها و تحمیل سیاستهای نژادپرستانه خود را در کرانه باختری و قدس تسریع کرد.
اجلاس شرم الشیخ ۲۰۲۵: تکرار اشتباهات گذشته
اجلاس شرم الشیخ ۲۰۲۵ با حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، و دیگر مقامات جهانی برای بهظاهر ایجاد صلح در غزه برگزار شد. ترامپ که پیش از این در سخنان خود از پایان جنگ غزه و پایان خونریزی در خاورمیانه سخن گفته بود، در این اجلاس اعلام کرد که "بالاخره، ما در خاورمیانه صلح داریم" و "پس از سالها رنج و خونریزی، جنگ در غزه پایان یافته است". این اظهارات در حالی مطرح شد که فلسطینیها و فعالان بهشدت نگران مفاد این توافق بودند و در واقع، آینده غزه همچنان مبهم و خطرناک به نظر میرسید.
ترامپ و رهبران کشورهای مصر، ترکیه و قطر بهعنوان ضامنان توافق غزه، در این اجلاس اعلامیهای امضا کردند که هدف آن بهظاهر پایان دادن به جنگ غزه و کمک به بازسازی منطقه بود. اما این توافق هیچچیزی در مورد تشکیل دولت فلسطینی و پایان اشغالگری اسرائیل نگفت.
این نشست نشان داد که نهتنها هیچگونه قدم جدیدی در مسیر حل بحران فلسطین برداشته نشده، بلکه وضعیت فلسطینیها همچنان در چنگال اسرائیل و قدرتهای بینالمللی باقی مانده است. در این اجلاس، هیچکدام از مشکلات اساسی فلسطینیها مانند سرنوشت قدس، مرزها و وضعیت پناهندگان حل نشده و بیشتر تلاشها برای عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل بود.
فریب جهانی و انحراف از مسیر صلح
یکی از نکات کلیدی که در اجلاس شرم الشیخ ۲۰۲۵ مورد تأکید قرار گرفت، این بود که اسرائیل در این مذاکرات هیچگونه تغییر مثبتی در رفتار خود نداشت و حتی پیشنهادات ترامپ بیشتر بر تشویق کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با اسرائیل متمرکز بود. بهطور خاص، ترامپ در این اجلاس از کشورهای عربی خواست که به توافقنامههای ابراهیم بپیوندند؛ توافقاتی که در سال ۲۰۲۰ منجر به عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل شدند.
این رویکرد جدید، که در واقع بهمنزله پذیرش اسرائیل توسط کشورهای عربی بود، بههیچوجه به نفع فلسطینیها نیست. در حالی که فلسطینیها همچنان تحت اشغالگری و فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارند، کشورهای عربی بهطور فزایندهای در حال تطبیق خود با سیاستهای اسرائیل هستند.
هیچ درسی از شکستهای گذشته گرفته نشده است
شکست پیمان اسلو و اجلاس شرم الشیخ ۲۰۲۵ باید بهعنوان یک هشدار بزرگ برای مذاکرات صلح در خاورمیانه در نظر گرفته شود. هیچ توافقی که حقوق فلسطینیها را نادیده بگیرد و تنها به منافع اسرائیل توجه داشته باشد، نمیتواند به صلح منتهی شود. تاریخ ثابت کرده که روند صلح در خاورمیانه، بدون احترام به حقوق بشر و عدالت برای مردم فلسطین، محکوم به شکست است.
پیمان اسلو و اجلاس شرم الشیخ، بهعنوان دو نقطه عطف در روند صلح خاورمیانه، باید درسهای سختی را به جهانیان بدهند: تنها زمانی که مذاکرات واقعی، بدون فریب و بدون برچسبهای صلحخواهانه، شکل بگیرد و حقوق فلسطینیها بهطور جدی به رسمیت شناخته شود، امکان دستیابی به صلح پایدار در این منطقه وجود دارد. در غیر این صورت، تنها ادامه دادن به فریبکاریهای دیپلماتیک و دروغین خواهد بود که چیزی جز تشدید بحران و افزایش رنج فلسطینیها به همراه نخواهد داشت.
سلاح در برابر صلح؛ تکرار خطرناک همان توهم عرفات
«صلح در برابر زمین» این شعار به معنای واقعی کلمه یک تله سیاسی بود؛ فلسطینیها قرار بود سلاح مقاومت را کنار بگذارند و در مقابل، سرزمینی را پس بگیرند که در اصل متعلق به خودشان بود. اما نتیجه چه شد؟ نه تنها صلحی بهدست نیامد، بلکه سرزمینهای اشغالی تکهتکهتر، شهرکسازیها گسترش یافت و امنیت مردم فلسطین بیش از گذشته تضعیف شد.
امروز در اجلاس شرمالشیخ ۲۰۲۵، همان منطق خطرناک با نامی دیگر در حال بازتولید است: «سلاح در برابر صلح». آمریکاییها و اسرائیلیها به جای پرداختن به ریشه بحران، یعنی اشغالگری، تلاش دارند مقاومت فلسطینی را خلع سلاح کنند تا به خیال خودشان «ثبات» ایجاد کنند؛ اما تجربه تاریخی اسلو نشان داده است که هر صلحی بدون قدرت مقاومت، فقط راه را برای تعمیق اشغال و گسترش سلطه باز میکند.
در واقع، از نگاه بسیاری از کارشناسان و جریانهای مقاومت، این نوع طرحها نه طرح صلح بلکه پروژهای برای خلع سلاح فلسطین و تثبیت اشغالگری است. صلحی که از مقاومت بخواهد دست از سلاح بکشد، در حالی که اشغالگر حتی یک قدم از اراضی غصبی خود عقب نمینشیند، یک بازی یکطرفه به نفع اسرائیل است. همان اشتباهی که در دهه ۹۰ میلادی رخ داد و امروز صهیونیستها به دنبال تکرار آن هستند.