دستاورد او تنها یک واکسن آزمایشگاهی نبود؛ بلکه اثباتی بر این بود که پژوهش علمی در شرایط دشوار نیز میتواند جهانی شود. پژوهش «دکتر سیما رأفتی» نشان داد علم وقتی با درک عمیق از محیط بومی همراه شود، میتواند نهتنها مرز بیماریها، بلکه مرز نگاهها به پژوهشگر ایرانی را هم تغییر دهد.
دکتر سیما رافتی
بیماریای در سایهی فقر و فراموشی
«لیشمانیاسیس» (Leishmaniasis) یکی از بیماریهای انگلی نادری است که سالانه بیش از یک میلیون نفر را در سراسر جهان مبتلا میکند. این انگل بهوسیله نیش پشه خاکی منتقل میشود و میتواند دو شکل داشته باشد:
«سالک» (Cutaneous) که زخمهای پوستی دردناک ایجاد میکند.
«نوع احشایی» (Visceral) که اندامهای داخلی مانند طحال و کبد را درگیر میکند و در صورت عدم درمان، مرگبار است.
در حالیکه بیماریهایی مانند «مالاریا» و «ایدز» بودجههای پژوهشی عظیمی دارند، لیشمانیوز بیشتر قربانیانش را در مناطق کممنبع میگیرد و از نگاه صنعت داروسازی جهانی دور مانده است. در چنین زمینهای، پژوهشگری از ایران تصمیم گرفت این چرخه فراموشی را بشکند.
انگل لیشمانیا
نقطه آغاز؛ از انگل تا ژن
دکتر سیما رأفتی کار خود را از شناسایی ساختارهای ایمنی انگل آغاز کرد. او در بررسیهای اولیه دریافت که بخشی از پروتئینهای انگل، بهویژه آنزیمهایی به نام «سیستئینپروتئازها» (Cysteine Proteases)، نقش کلیدی در فرار انگل از سیستم ایمنی دارند. پرسش اصلی پژوهش او ساده و در عین حال بزرگ بود که آیا میتوان همین مولکولهای حیلهگر را به نقطه ضعف انگل تبدیل کرد؟
برای پاسخ، او سراغ فناوری تازهای رفت. واکسنهای برپایه «دیاِناِی» (DNA). این واکسنها برخلاف واکسنهای سنتی که از میکروب ضعیف یا غیرفعال استفاده میکنند، شامل قطعهای از ژنهای بیماریزا هستند. پس از تزریق، بدن خود پروتئین آنتیژن را تولید میکند و پاسخ ایمنی طبیعی در برابر آن شکل میگیرد.
او ژنهای سیستئینپروتئاز لیشمانیا را جدا و در «پلاسمید»های دیاِناِی قرار داد تا بدن حیوانات آزمایشگاهی بتواند آن را شناسایی و علیهاش پادتن بسازد.
پلاسمید یا پلازمید (Plasmid) یک قطعه کوچک و حلقوی از مولکول دیاِناِی است که ساختاری متفاوت از دیاِناِی کروموزومی دارد. پلاسمید تمام مواد ژنتیکی موجود در کروموزومهای ارگانیسم را در بر میگیرد. تکثیر و همانندسازی پلاسمیدها مستقل از همانندسازی دیاِناِی کروموزومی انجام میگیرد. پلاسمیدها عمدتا در باکتریها یافت میشوند، اما در آرکی باکترها و ارگانیسمهای چند سلولی نیز وجود دارند.
پلاسمید
از آزمایش تا اعتبار جهانی
در سال ۲۰۰۱، کمیته مشترک «یونسکو» و «انستیتو پاستور پاریس»، این پروژه را بهعنوان یکی از سه طرح برگزیده جهانی انتخاب کرد. داوران این مدال تأکید کردند که: «پژوهش دکتر سیما رأفتی نمونهای برجسته از استفاده خلاقانه از ژنتیک مولکولی در جهت حل معضلات سلامت در کشورهای در حال توسعه است.» در همان سال، وزارت بهداشت ایران نیز از او تقدیر کرد و رسانههای علمی کشور، این رویداد را یکی از مهمترین دستاوردهای پژوهشی دو دهه اخیر دانستند.
ابعاد علمی پروژه
این پژوهش تنها به تولید یک واکسن محدود نماند. او و گروهش چند محور علمی مکمل را پیگیری کردند:
تحلیل ایمنی بیماران بهبودیافته از سالک: بررسی الگوی پاسخ ایمنی طبیعی و مقایسه با واکسن DNA.
ترکیب چند ژن در یک پلاسمید: افزایش اثربخشی واکسن با قرار دادن چند آنتیژن مکمل در یک ساختار ژنتیکی.
طراحی ناقلهای ایمنتر برای انتقال ژن: کاهش خطر پاسخهای ناخواسته سیستم ایمنی.
توسعه مدلهای حیوانی برای بررسی ایمنیزایی بلندمدت.
در برخی نتایج، واکسن طراحیشده توانست در موشها تا ۷۵٪ از بروز ضایعات پوستی ناشی از عفونت جلوگیری کند، آماری که در نوع خود بسیار امیدوارکننده بود.
واکسن DNA؛ فناوری دیروز، امید امروز
اگرچه واکسنهای DNA در سالهای اولیه قرن بیستویکم هنوز در مرحلهی آزمایشی بودند، پژوهش دکتر رأفتی بخشی از موج اولیه جهانی این فناوری محسوب میشود.
دو دهه بعد، همین پلتفرمها پایهی واکسنهای مدرنی مانند واکسنهای «آراِناِی» (RNA) کرونا شدند. به همین دلیل، بسیاری از کارشناسان معتقدند که کار رأفتی نوعی پیشبینی علمی از آینده بود، پلی میان پژوهش پایه و نوآوری بالینی.
نگاه به آینده
با وجود همه پیشرفتها، واکسن نهایی لیشمانیاسیس هنوز به تولید انبوه نرسیده است، اما مسیر علمی آن روشنتر از همیشه است. فناوریهای ژنتیکی، مدلهای حیوانی پیشرفته و همکاریهای بینالمللی امروز، ادامهدهندهی همان مسیریاند که رأفتی و همکارانش آغاز کردند.
در ایران نیز آزمایشهای جدیدی بر اساس همان الگو واکسنهای چندژنی و ترکیبی در حال انجام است. برخی از آنها نتایج بالینی اولیه مثبتی داشتهاند.
جایزه یونسکو–پاستور برای دکتر سیما رأفتی تنها پاداش یک پژوهش موفق نبود؛ تقدیری بود از نگاهی انسانی به علم. او نشان داد که نوآوری الزاماً در پیشرفتهترین آزمایشگاهها رخ نمیدهد، بلکه در ذهنی اتفاق میافتد که مسئلهی انسان را فراموش نکرده است.
واکسن او شاید هنوز در قفسهی تحقیقات باشد، اما پیامی که به جهان علم داد، زنده است. علم وقتی ارزش دارد که درد کسی را درمان کند، حتی اگر در گوشهای از جهان، در دل بیابانهای گرم، کسی باشد که به آن امید بسته است.
انتهای پیام/