به گزارش خبرنگار موسیقی ایرنا، براساس تحقیقات و پژوهشهای انجام شده، آموزش و یادگیری موسیقی نقش مهمی در رشد شناختی و اجتماعی کودکان دارد و میتواند به بهبود و ارتقای مهارتهای ذهنی، حرکتی و ارتباطی آنان کمک کند، به عنوان مثال یادگیری نواختن یک ساز میتواند تاثیرات مثبتی بر رشد شناختی کودکان داشته باشد.
براساس مطالعات روانشناسی موسیقی در کودکان، تاثیر موسیقی بر مغز کودکان فراتر از شنیدن است و کودکانی که از همان ابتدا به یادگیری یک ساز مشغول میشوند، به دلیل تمرین و تکرار منظم، مهارتهای شناختی قویتری نسبت به سایر کودکان دارند، همچنین وقتی کودکان در گروههای موسیقی شرکت میکنند یا به طور مشترک با دیگران ساز مینوازند، مهارتهای اجتماعی در آنان تقویت میشود.
این تجربهها به کودکان میآموزد که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کرده و با آنان همکاری کنند، به نظرات و احساسات دیگران احترام بگذارند و در یک گروه به خوبی عمل کنند. در سالهای اخیر نیز گرایش خانوادهها در زمینه آموزش موسیقی به فرزندانشان افزایش پیدا کرده و کتابهای متعددی در حوزه آموزش موسیقی کودکان منتشر شده است.
آلاله دانشمند کارشناس ارشد موسیقی، نویسنده، مدرس دانشگاه و مربی موسیقی کودک امسال مجموعه «شهر موسیقی» شامل «نتخانه» و «شهرآهنگ» را با تصویرگری محیا زادهمحمدی با هدف آشنایی کودکان با مفاهیم پایهای موسیقی منتشر کرده است.
این مجموعه تلاش دارد با نگاهی نو، مفاهیم بنیادین موسیقی را به زبان ساده در قالب داستان و تصویرسازیهای خلاقانه معرفی کند. داستانها در یک دنیای تخیلی رخ میدهند که در آن صداها و نتها شخصیتهای اصلی هستند. کتابهای «نتخانه» به مباحثی همچون الفبای موسیقی، کلید سل، گام، نت و سکوت و «شهرآهنگ» به مفاهیمی همچون کشش، سرعت، دینامیک و شناخت سازها را در فضایی داستانی و آموزشی میپردازد.
براین اساس با آلاله دانشمند درباره پیشینه فعالیت خود در حوزه موسیقی کودک، ویژگیهای مجموعه «شهر موسیقی»، تعریف موسیقی کودک و رویکردهای آموزشی در این حوزه گفت و گو کردهایم که در ادامه میآید.
پیشینه فعالیت در حوزه موسیقی
دانشمند درباره پیشینه فعالیت خود در حوزه موسیقی به خبرنگار ایرنا اظهارداشت: از هفتسالگی موسیقی در زندگیام حضور داشت نه خیلی جدی اما همیشه کنارم بود. گاهی کیبورد، سنتور یا سهتار مینواختم اما چیزی که مرا به سمت موسیقی سوق داد، عشق به نوازندگی، کنسرت یا شهرت نبود بلکه عشق به شنیدن بود، اینکه با نواختن یا شنیدن یک قطعه، بارها و بارها غرق شوم.
وی با اشاره به علاقهمندی خود به موسیقی کودک گفت: رشته تحصیلیام در دبیرستان ریاضی فیزیک بود اما زمانی که روی کاغذ نوشتم دنبال چه هستم، مسیرم به موسیقی کودک رسید؛ چون به کتاب علاقه داشتم و به دنبال بازی و تجربه نو بودم. آن موقع دورههایی برای مربیگری موسیقی کودک بود اما امکان پرداخت شهریه آنها و روحیه حضور در چارچوبهای خشک را نداشتم و یادگیریام را از طریق اینترنت، کتاب و تجربههای خودم آغاز کردم.

این مربی موسیقی کودک افزود: وقتی وارد دانشکده موسیقی شدم، متوجه شدم دنیای موسیقی خیلی جدیتر از آن چیزی است که فکر میکردم اما دیگر برای برگشتن دیر بود! پس راه خودم را طی کردم؛ با شوخطبعی، اشتیاق و البته بدون اینکه بخواهم از خودم فاصله بگیرم. پایاننامهام را درباره موسیقی کودک با عنوان «آهنگسازی برای کودک» نوشتم.
دانشمند بیان کرد: در جریان تدریس موسیقی به کودکان، کلاسها به دلیل جدی بودن مباحث، حذف شدن بازی و بیساختاری گاهی برایم ناامیدکننده بودند، چند سال بعد در یک کارگاه کوتاه که توسط دانشجویان موسیقی از اتریش برگزار شد، توانستم با مهارت بازیگوشی آشنا شوم و آن ویژگی را به تدریسم اضافه کنم اما هنوز جای روانشناسی در ساختار آموزشیام خالی بود.
وی اظهارداشت: در این میان با کتاب «بنیانهای آموزش موسیقی به کودکان» اثر ادگار ویلمز با ترجمه مهران پورمندان و رویکرد ویلمز یکی از برجستهترین مربیان موسیقی کودک و از پیشگامان آن در جهان آشنا شدم. همچنین آشناییام با نگاه مترجم، یک نقطه عطف بود؛ با پورمندان و دورههای آموزشی او آشنا شدم، در طول سالها او برایم به عنوان یک کتاب زنده و پر از افقهای تازه برای نگاه به کودک و موسیقی تبدیل شد. در این زمان دریافتم که بنیان موسیقی، فقط نُت و تئوری نیست.
تالیف «شهر موسیقی»
این مدرس دانشگاه درباره تالیف مجموعه «شهر موسیقی» گفت: تالیف این کتاب از ۹ سال گذشته آغاز شد، این کتاب حاصل سالها تلاشم برای پل زدن میان دنیای تئوری موسیقی و خیال کودک است؛ به جای تدریس تئوری خام موسیقی، با قصهگویی و بازیهایی، مفاهیم موسیقی را از طریق تجربه عملی به کودکان منتقل میکنم.
دانشمند افزود: در دوران تالیف کتاب، مادر شدنم هم به فرایند تألیف اضافه شد و کتاب با تغییر و تکامل روبهرو شد. فکر میکنم حتی اگر از آن نگاه اولیه فاصله گرفته باشم، این کتاب همچنان میتواند دریچهای برای شنیدن خلاقانه حتی بدون آموزش رسمی باشد.
وی درباره رویکرد مجموعه «شهر موسیقی» بیان کرد: در این کتاب مفاهیم و تئوری بنیادین موسیقی با تمرکز بر شنوایی، خیالپردازی و گفتوگوی آموزشی با استفاده از قصه و بازی است، کتاب بیش از آنکه صرفاً آموزشی باشد، محیطی برای تعامل است تا کودکان با موسیقی ارتباط برقرار کنند.
این نویسنده با اشاره به مخاطبان هدف و گستره گروه سنی کتاب اظهارداشت: مجموعه «شهر موسیقی» ابتدا با عنوان «مثبت هفت سال» معرفی شد اما مخاطبان گستردهتری دارد، این کتاب برای کودکان پنج سال تا بالای ۱۲ سال حتی بزرگسالانی که با موسیقی و تئوری آن آشنا نیستند هم میتواند مفید باشد.
دانشمند گفت: براین اساس سه دسته مخاطب برای این کتاب تعریف میشود؛ کودکانی که آگاهی با موسیقی ندارند و صرفاً با شنیدن، گوششان با مفاهیم اولیه موسیقی آشنا میشود و والدینشان کتاب را برایشان میخوانند. کودکانی که در کلاسهای موسیقی شرکت کردهاند و با تئوری آن آشنا هستند و بزرگسالانی که آگاهی نسبت به موسیقی ندارند اما از کتاب لذت میبرند و مجدداً میخوانند.
وی خاطرنشان کرد: کتاب چندکارکردی است و به فهم مفاهیم موسیقی از طریق قصه و بازیها میپردازد. با توجه به فضای قصه و بازی، کتاب به صورت گفتوگو و تعامل مربی-کودک طراحی شده است. بهتر است کتاب براساس سطح سنی مخاطب به کار گرفته شود؛ برای زیر هفت سال بیشتر جنبه بازی و قصهگویی دارد و برای بالای هفت سال از لحاظ آموزشی میتواند مفید باشد. هر فصل پر از بازیهای آماده برای گفتوگو و تعامل است.
این مدرس دانشگاه افزود: «شهر موسیقی» تلاشی برای دعوت کردن کودک و حتی بزرگسال به شنیدن فعال، بدون اجبار به یادگیری یا آزمون است، قصهها و شعرهای کتاب فقط یادآور نُتها نیستند بلکه پیشنهادهایی برای کشف، حرکت و خیال هستند. اگر کتابی دیگر در زمینه موسیقی بنویسم احتمالا به جای تأکید صرف بر تئوری، بر جنبههای شنیداری، دلالتهای آموزشی غیرتئوری و روایت داستانی بیشتر تمرکز میکنم یا به تقسیمبندی سازها یا مفاهیم دیگر موسیقی بپردازم اما فعلاً تصمیمی برای نگارش چنین کتابی ندارم.
تعریفی از موسیقی کودک
دانشمند با اشاره به تعریفی از موسیقی کودک اظهارداشت: موسیقی کودک یک فرایند تجربهمحور و معنادار است که در آن کودک با حضور مربی، از طریق شنیدن صداها و داستانها و دیدن حرکتها به کشف و خلق صداها و الگوهای موسیقی میپردازد. این فرایند باید پاسخگوی کنجکاوی کودک باشد، نه فقط اجرای نُتها یا تقلید از یک الگو.
وی گفت: هدف اصلی در موسیقی کودک، توسعه تدریجی مهارتهای ذهنی، حرکتی و ارتباطی از طریق بازی، کاوش و بازنمایی عاطفی است. موسیقی در این دیدگاه وسیلهای برای رشد کامل ذهن و روح کودک است نه صرفاً تمرینات فنی.
این مربی موسیقی کودک درباره تمایز این موسیقی با سایر گونهها بیان کرد: موسیقی کودک باید با محوریت خود کودک، پرسشگری، حرکت و آواز کودکانه شکل بگیرد و پاسخدهی از سوی کودک نخستین شاخصها در این حوزه هستند. موسیقی به عنوان ابزار کشف آزاد صداها و بیان خلاقیت نه فقط آموزش نُت و صدای مشخص مطرح است.
دانشمند افزود: وقتی کودک با ساز یا صدا تعامل میکند و از او خواسته میشود با صدای خود پاسخ دهد، آنجا موسیقی کودک به معنای عمیقتر آن نزدیک میشود. در یک کلاس مؤثر، حضور کامل مربی و توجه به فرایند یادگیری کودک (از نظر ذهنی، جسمی و اجتماعی) نقطه کنترل است.
وی بیان کرد: موسیقی کودک سه پایه دارد؛ موسیقی به عنوان خودِ فرایند؛ شنیدن فعال، حس ریتم و پیوستگی، استفاده از سازها یا صداها برای ابراز احساسات و کنجکاوی موسیقایی. روانشناسی و رشد شناختی؛ توجه به هیجانها، انگیزه، اعتماد به نفس و رابطه محرکهای موسیقی با رشد مهارتهای ذهنی و اجتماعی و بازی و تعامل که باید بازیگوشی یا ابزارهای تعاملی را به عنوان ارکان کلاس به کار ببریم تا کودک به صورت بازیگوشانه به موسیقی نزدیک شود و از طریق بازی به یادگیری برسد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه مبنایی برای آموزش در حوزه موسیقی کودک وجود ندارد، اظهارداشت: در ابتدا گمان میکردم که موسیقی کودک به معنای آموزش تئوری موسیقی به صورت کودکانه است، سپس دریافتم که موسیقی کودک یعنی آموزش بنیانهای موسیقی به کودک.
دانشمند افزود: پس از آنکه با دیدگاه ادگار ویلمز آشنا شدم و در کارگاههای مربیگری مهران پورمندان شرکت کردم، دریافتم که موسیقی کودک اصلاً آموزش نیست، موسیقی کودک پرورش کودک به وسیله موسیقی است و از این پس ساختار کلاسهایم تغییر کرد، در کلاسهایم کودکان براساس ویژگیهایشان گروهبندی میشوند و شنیدن موسیقی در این حوزه مهم است.
وی بیان کرد: ۱۰۰ درصد حضور مربی در کلاس برای فهم حالتهای کودک و پاسخ به کنجکاوی او بسیار مهم است، همچنین با رویکرد کودکمحوری و سوالمحوری؛ هر مفهوم آموزش باید با یک پرسش یا موضوع کوچک آغاز شود تا کودک درباره صوت، حرکت یا حس موسیقی، پاسخ دهد.
این مربی موسیقی کودک، ادغام بازی و روانشناسی را از دیگر رویکردهای آموزشی خود عنوان کرد و گفت: باید از بازیهای تعاملی، روایت داستانی و فعالیتهای فیزیکی برای آموزش موسیقی به کودکان استفاده کرد تا هماهنگی میان صوت، حرکت و زبان تقویت شود.
دانشمند افزود: در این رویکرد ارزیابی کیفی کودکان مورد توجه قرار میگیرد؛ به جای اینکه فقط بگوییم کودک چه نُتهایی را نواخته، باید به مهارتهای رشد ذهنی، حرکتی و ارتباطی کودک که به عنوان مثال طی ۶ ماه ارتقا یافته توجه کنیم، استفاده از منابع موسیقی کودکمحور مورد توجه است، به جای تکیه صرف بر تمرینهای آکادمیک، باید از موسیقیهای ساده، قصهمحور و فعالیتهایی که کودک را به ایجاد صدا یا اجرا دعوت میکند استفاده کنیم. همچنین باید چرایی و چگونگی آموزش موسیقی به کودک، به والدین توضیح داده شود که مثلا چرا فرایندی خاص برای ذهن و روح کودک اهمیت دارد و چگونه به دنبال عمق و معنا برای کودک است.
تاثیر موسیقی بر کودک
این مدرس دانشگاه با اشاره به تاثیر موسیقی بر کودک اظهارداشت: موسیقی کودک فقط به معنای یادگیری تئوری یا نواختن ساز نیست؛ هدف از موسیقی کودک معمولاً پرورش هوش و توانمندیهای چندگانه کودک است؛ موسیقی میتواند مغز را در بخشهای مختلف فعال کند و مهارتهای ذهنی (زبان، حافظه، توجه)، مهارتهای اجتماعی و حرکتی را ارتقا دهد. به عبارتی، اثرگذار بودن موسیقی بر کودک فراتر از خواندن نُتها است و به توانمندیهای چندگانه کودک کمک میکند.
دانشمند گفت: رویکردهای مختلفی در حوزه موسیقی کودک وجود دارد و هیچ رویکرد واحدی به طور مطلق درست یا نادرست نیست. برخی رویکردها آموزش موسیقی به کودک را از سلفژ و تئوری آغاز میکنند، برخی بر حرکت، بیان با استفاده از بدن و بازی تکیه دارند. در بسیاری از کلاسها، رویکردی ترکیبی با هدف اصلی پرورش کودکان از طریق موسیقی در نظر گرفته میشود نه صرفاً رساندنشان به ساز و نواختن سازی خاص.
وی افزود: نظریات ماریا مونتهسوری پزشک و پژوهشگر ایتالیایی و مفاهیم مشابه آن میتوانند منبع الهامی برای ایجاد کلاسهایی باشند که در آنها به آزادی کودکان، فعالیت تعاملی و یادگیری از طریق تجربه میپردازند. همچنین مهم است که قبل از شروع کلاس، والدین با مربی درباره رویکرد کلاس صحبت کنند تا بدانند آیا کلاس به شنیدن فعال، مشارکت کودک با ساز یا ابزارهای ساده، حرکت، و بهکارگیری خلاقیت کودک توجه دارد یا خیر.
این مربی موسیقی کودک خاطرنشان کرد: در این مسیر، رویکردهای مختلفی مانند استفاده از بیان حرکتی، گفتوگو با کودک هنگام اجرای موسیقی و توجه به ویژگیهای فردی هر کودک میتواند مؤثر باشد. والدین برای تصمیمگیری دقیقتر، بهتر است با مربی یا مرکز آموزشی درباره رویکردها، اهداف کلاس و روشهای ارزیابی کودکان صحبت کنند تا رویکردی را انتخاب کنند که با نیازها و شخصیت فرزندشان همخوانی دارد.
دانشمند اظهارداشت: در ایران نیز در آموزش موسیقی کودک مانند بسیاری از حوزههای تربیتی، «یک راه درست و بقیه غلط» وجود ندارد. تفاوتهای روشهای آموزش موسیقی کودک طبیعی است؛ برخی مربیان رویکرد سازهای ایرانی و مبانی سنتی را ترجیح میدهند، برخی دیگر به فواصل و الگوهای موسیقی غربی تأکید میکنند. مهم این است که مربی، منابع شنیداری باکیفیت و متنوع در اختیار کودک بگذارد و هدف پرورش گوش موسیقایی، خلاقیت و لذت کودک از موسیقی محقق شود نه فقط یادگیری ساز.
وی در پاسخ به این سؤال که چه نوع موسیقی باید برای کودکان منتشر شود؟، گفت: اگر هدف، آشنایی کودک با دنیای موسیقی است، باید فرصت تجربه و انتخاب آزاد به او داده شود و والدین با ارائه موسیقیهای متنوع میتوانند کودک را با صداها و سبکهای مختلف آشنا کنند. به جای محدود کردن کودک به یک سبک یا ساز خاص، بهتر است فرصت کشف و بازی فراهم شود تا کودک موسیقی را با لذت و درک شخصی تجربه کند.
این مدرس دانشگاه افزود: موسیقی کودک تنها آموزش فنی نیست بلکه باید متناسب با سن، احساس و دنیای ذهنی او باشد. در نهایت، تحلیل اینکه چرا بعضی آثار موسیقایی محبوب میشوند یا چگونه بر ذهن و عاطفه کودک اثر میگذارند، موضوعی فرهنگی است که باید توسط جامعهشناسان هنر و تربیت بررسی شود.