شناسهٔ خبر: 75381330 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: میزان | لینک خبر

«مجنون»؛ تصویری زیبا با روایتی ناتمام

فیلم «مجنون» ساخته مهدی شامحمدی که به زندگی شهید مهدی زین‌الدین و برادرش مجید در زمان عملیات خیبر و آزادسازی جزایر مجنون می‌پردازد که در کنار موسیقی تحسین برانگیز مجید انتظامی و تصویربرداری چشم‌نواز سعید براتی در سطوح ساختاری و دراماتیک دچار ضعف‌هایی است که مانع از دستیابی آن به جایگاه واقعی یک اثر ماندگار در ژانر دفاع مقدس می‌شود. 

صاحب‌خبر -
خبرگزاری میزان -

مهدی صالحی_ فیلم سینمایی «مجنون» در ظاهر می‌کوشد هم زمان دو خط روایی را پیش ببرد، یکی بازنمایی شخصیت انسانی شهید زین‌الدین در ارتباط با خانواده و هم‌رزمانش و دیگری بازسازی میدانی عملیات خیبر و شرایط دشوار نبرد در هورالعظیم. 

اما این دو سطح روایی به‌جای آنکه در ساختار فیلم به صورت ارگانیک در هم تنیده شوند اغلب به‌صورت دو پاره جدا از هم جلو می‌روند؛ در نتیجه فیلم در میانه راه، میان مستند و درام و میان حماسه و پرتره انسانی، معلق می‌ماند. این بحران دوگانگی در ژانر مهم‌ترین نقطه‌ضعف «مجنون» است و سبب شده که فیلم هرچند از نظر بصری تأثیرگذار باشد اما از حیث انسجام روایی و عاطفی پیوند محکمی با مخاطب برقرار نکند. 

یکی از مشکلات اساسی فیلم روایت خطی و فاقد تعلیق آن است. شامحمدی با آنکه سابقه‌ای طولانی در مستندسازی دارد در مقام فیلم‌ساز داستانی نتوانسته ریتم و ضرب آهنگی پویا برای قصه خلق کند. اغلب سکانس‌های فیلم از لحاظ دراماتیک در یک سطح باقی می‌مانند و فاقد نقاط عطف قوی هستند. 

مخاطب از همان آغاز می‌داند که با زندگی و شهادت یک قهرمان روبه‌رو است اما فیلم به جای خلق لحظات کشف و تحول، صرفاً به نمایش صحنه‌هایی متوالی از فرماندهی، نصیحت، حرکت در نیزارها و شهادت می‌پردازد. در نتیجه درام به‌جای آنکه فرایند تبدیل انسان به اسطوره را روایت کند به یک سلسله تصاویر زیبا اما پیش‌بینی‌پذیر تقلیل پیدا می‌کند. 

شخصیت‌پردازی مهدی زین‌الدین نیز اگرچه با احترام و ظرافت ترسیم شده اما فاقد عمق روان شناختی است. بازی سجاد بابایی آرام متین و باورپذیر است اما فیلم‌نامه به او اجازه نمی‌دهد لایه‌های درونی شخصیت را آشکار کند. زین‌الدین در فیلم تقریباً بی‌خطا و بی‌تردید است؛ فرمانده‌ای کامل و انسانی قدسی که در برابر همه مشکلات پاسخ درست را از پیش می‌داند. این نوع نگاه قدسی‌ساز اگرچه با نیت احترام به شهدا همراه است اما در منطق سینما به فقدان «کشمکش درونی» منجر می‌شود. 

مخاطب هیچ‌گاه شاهد دوگانگی در ذهن قهرمان نیست و همین باعث می‌شود او نه یک شخصیت دراماتیک بلکه یک تصویر نمادین باقی بماند. در حالی که آثاری چون «موقعیت مهدی» توانستند با نمایش تردید، خستگی و لحظات ضعف در قهرمان خود مخاطب را درگیر سیر تحول شخصیت کنند اما این اثر در همان سطح بیرونی متوقف می‌ماند. 

از منظر فنی نیز فیلم با وجود دستاوردهای چشم‌نواز در تصویربرداری ازعدم توازن در میزانسن و تدوین رنج می‌برد. سکانس‌های نبرد در نیزارها هرچند از نظر بصری قابل توجه‌اند اما گاه به دلیل برش‌های سریع، نماهای بسته زیاد و فقدان جهت دهدی درست، حس سردرگمی ایجاد می‌کنند. مخاطب نمی‌تواند تشخیص دهد نیروهای ایرانی در کدام سمت می‌جنگند و دشمن از کجا حمله می‌کند. در ژانر جنگ فهم جغرافیای صحنه یکی از اصول بنیادین است که در این فیلم به‌درستی رعایت نشده. از سوی دیگر استفاده افراطی از دوربین روی دست و لرزش‌های کنترل‌نشده باعث شده برخی لحظات به‌جای هیجان‌انگیزی صرفاً آشفته به نظر برسند. 

تدوین فیلم نیز با اینکه در خدمت ساختار مستندگونه اثر طراحی شده اما در پیوند دادن صحنه‌های شخصی و صحنه‌های نبرد ناهماهنگ عمل می‌کند. جابه‌جایی ناگهانی میان دو فضا بدون تمهید حسی یا تصویری باعث گسست در ریتم احساسی فیلم می‌شود. به‌ویژه در نیمه دوم تماشاگر احساس می‌کند با مجموعه‌ای از تکه‌های فیلم روبه‌رو است تا یک روایت پیوسته. 

از نظر فیلم‌نامه گفتگوها اغلب کارکرد اطلاع‌رسانی دارند و از زبان نمایشی یا استعاری برخوردار نیستند. شخصیت‌ها در بسیاری از صحنه‌ها به‌جای کنش سخن می‌گویند؛ سخنانی که گاه رنگ شعار به خود می‌گیرد. این امر سبب شده بار شاعرانه و انسانی فیلم که می‌توانست به‌واسطه سکوت‌ها و رفتارها منتقل گردد در سطح کلامی باقی بماند. در واقع فیلم‌نامه به‌جای «نمایش»، «توضیح» می‌دهد؛ در حالی که تأثیرگذارترین لحظات سینمای جنگ همواره از دل تصویر برآمده‌اند نه از دل دیالوگ. 

از نظر تاریخی فیلم در بازسازی عملیات خیبر دقت زیادی نشان می‌دهد اما به زمینه‌ها و پیچیدگی‌های استراتژیک آن نمی‌پردازد. مخاطب نمی‌داند چرا عملیات به تعویق افتاد؟ چه دشواری‌هایی در انتقال نیروها و لجستیک وجود داشت؟ و چرا تصمیمات خاصی گرفته شد؟ 
حذف این لایه‌ها سبب شد عملیات به‌جای آنکه به مثابه نقطه اوج فیلم جلوه کند صرفاً در حد یک نمایش تصویری باقی بماند. 

در حوزه احساسی نیز فیلم از تعادل لازم میان حماسه و عاطفه برخوردار نیست. سکانس‌های خانوادگی با نرمی و حس صمیمی طراحی شده‌اند اما چون پیوند ارگانیکی با خط اصلی ندارند بیشتر به فواصل احساسی میان دو نبرد شبیه‌اند تا بخش‌هایی از یک روایت یکپارچه. حضور مادر و خانواده‌ی شهید اگرچه از نظر تماتیک مهم است اما از حیث درام صرفاً کارکرد تکرار دارد و به رشد شخصیت منجر نمی‌شود. 

نکته قابل تأمل دیگر آن است که فیلم در سطح تصویری و صداگذاری گاه بیش از حد به زیبایی‌شناسی نزدیک می‌شود و از خشونت واقعی جنگ فاصله می‌گیرد. نماهای شاعرانه از نیزار و انعکاس نور بر آب، موسیقی باشکوه مجید انتظامی و قاب‌بندی‌های دقیق براتی در عین ارزش بصری به نوعی «زیباسازی رنج» منجر شده‌اند. این خطر وجود دارد که مخاطب به‌جای لمس واقعیت تلخ و خشن جنگ مجذوب شکوه بصری آن شود. در حالی که قدرت آثار شاخص دفاع مقدس مانند «از کرخه تا راین» یا «مهاجر» در همین نمایش بی‌پیرایه و گاه خشن حقیقت نهفته بود. 

در نهایت باید گفت که «مجنون» تلاشی صادقانه اما ناپخته برای بازنمایی قهرمانان دفاع مقدس در قالب سینمایی است. فیلم به دلیل پشتوانه پژوهشی و نگاه انسانی‌اش ارزشمند است اما در دستیابی به زبان سینمایی مستقل و منسجم ناکام می‌ماند. تضاد میان رویکرد مستند و درام، ضعف در کشمکش درونی شخصیت‌ها، ریتم یکنواخت و تدوین ناهماهنگ و گاه زیاده‌روی در تصویرسازی زیباشناسانه مانع می‌شود که اثر به سطحی از تاثیرگذاری برسد که مخاطب را درگیر کند. 

کارگردان که می‌خواست روایتی انسانی از جنگ ارائه دهد؛ اما در عمل میان وفاداری به واقعیت تاریخی و نیاز به درام‌پردازی سینمایی گرفتار شده است. شاید اگر شامحمدی در فیلمنامه‌نویسی از ساختار کلاسیک درام یا مشاوره دراماتورژیک بهره می‌گرفت و از نگاه تک‌بعدی به قهرمان پرهیز می‌کرد فیلم می‌توانست همان‌قدر که چشم‌نواز است تأثیرگذار و ماندگار نیز باشد. 

انتهای پیام/