سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مطالعه آنارشیسم در هنر، جزو شاخههایی است که کمتر مورد توجه و پژوهش قرار گرفته است. این حوزهای نوظهور در تاریخ هنر به حساب میآید. و تا به حال کمتر اثر مکتوبی هنر آنارشیستی را به شکلی مجزا بررسی کرده است. هنر آنارشیستی در جایگاه یکی از جنبههای «هنر چپگرا» در نظر گرفته میشود و در طول تاریخ، محل مناقشه و بحثهای زیادی بوده و در بیشتر مواقع با اندیشههای چپ یکی دانسته شده است.
کتاب «آنارشی و هنر» به قلم آلن آنتلیف و ترجمه علی نصراللهی، به این موضوع به شکلی کامل میپردازد. آنتلیف، فعال و منتقد هنری و رئیس تحقیقاتی کانادا در هنر مدرن در دانشگاه ویکتوریا و بریتیش کلمبیا است و مسئولیت سردبیری هنری نشریه مطالعات آنارشیستی مستقر در بریتانیا را برعهده دارد.
کتاب را انتشارات مهرگان خرد منتشر کرده و بحث آنارشیسم در هنر را از کمون پاریس تا فرو ریختن دیوار برلین مورد بررسی قرار داده است. بازه زمانی کتاب، به دورههایی مهم و طلایی از تاریخ اختصاص دارد که اندیشههای چپ، اندیشه غالب در فضای هنری و ادبی بود.
اگر نسلِ جوانِ امروز، به اندیشههای چپ با دیده شک و تردید نگاه میکند و به مخالفت با آن برمیخیزد، اما نباید فراموش کند که هنرمندان چپگرا و اندیشه چپ برای دهههای متمادی، دست برتر را در جمعهای هنری و روشنفکرانه داشته است. پس به جای نفیِ اندیشههای چپ، بهتر است با خواندن تاریخ، به شکلی دقیق و علمی، ضعفها و کمبودهای این اندیشه را دریافت و سیری در آرا و نظریات هنرمندان و اندیشمندانش کرد.
گسترش جنبشهای آنارشیستی
در قرن نوزدهم، با گسترش جنبشهای آنارشیستی در اروپا، هنرمندانی چون گوستاو کوربه، اتو دیکس و بعدها مارسل دوشان، این روح سرکشی را وارد بوم نقاشی و صحنه هنر کردند. آنان باور داشتند که هنر باید از چنگ قدرت، بازار و آکادمیها رها شود و به بیان آزادانه انسان بدل گردد.
کتاب نیز موضوع خودش را از دهه ۱۸۴۰ آغاز میکند؛ زمانی که پاریس به مامن و بهشت مجموعه کوچکی از پناهندگان سیاسی موسوم به «هگلیهای رادیکال» تبدیل شد. این گروه کنشگران افرادی بودند که فلسفه تاریخ هگل را به نظریهای رادیکال در تغییر اجتماعی تبدیل کردند که قداست کلیسا، نظام حکومت سلطنتی و روابط مالکیت و سرمایهداری را به چالش میکشید.
از جمله افراد این گروه «میخائیل باکونین» روسی بود که برای گریز از استرداد قهری وارد فرانسه شده بود. کارل مارکس و کارل گرون آلمانی که به دلیل فعالیتهای روزنامهنگاریشان مجبور به ترک آلمان شده بودند نیز از دیگر افراد این گروه بودند. در پاریس همه آنها دنبالهروی پرودون بودند و با او ارتباط دوستی برقرار کرده بودند. پرودونی که خود در آن زمان اقتصاددانی از طبقه کارگر فرانسه بود و در میانههای دهه ۳۰ زندگیاش قرار داشت.
جنبش آنارشیستی در آن سالها با چند پرسش پرودون، در اروپای چپگرا متولد شد. پرودون نخستین کسی بود که خود را آنارشیست نامید و نگرش آنارشیسم را در حوزه فلسفه، اقتصاد و سیاست بسط و گسترش داد. کوربه از دوستان پرودون، جزو نخستین هنرمندانی بود که با آثارش حساسیتهای طبقه اشرافی و محافظهکار را برانگیخت. تابلوی «بازگشت از گردهمایی» کوربه، روحانیون مسیحی مست را در راه بازگشت به خانه از یک گردهمایی مذهبی به تصویر میکشید که نهاد کلیسا را مورد نقد و هجمه قرار میداد. از نمایش نقاشی در نمایشگاههای دولتی جلوگیری به عمل آمد و طوفان سهمگینی از خشم به دنبالش به پا خاست.
در حالیکه پرودون و کوربه مشغول حمایت از هنر اعتراضیشان بودند، گروهی دیگر از هنرمندان رئالیست، خشونت زیباییشناختی در آثار کوربه را تعدیل کردند و به موضوعاتی از زندگی روزمره پرداختند. از همان زمان بحثهایی پیرامون کارکرد حقیقی هنر پیش آمد. پرودون در اعتراض به این هنرمندان میگفت که این دریافت از هنر اشتباه است و هنر نباید بیچون و چرا و بردهوار، واقعیت را بازنمایی کند.
امیل زولا، یکی از نویسندگانی بود که در آن زمان نسبت به نظریات پرودون واکنش نشان داد. او در عین اینکه کوربه را تحسین میکرد به تمسخر پرودون میپرداخت. در کشاکش این بحثها، ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰ از پروس شکست خورد و همزمان با تشکیل حکومت دفاع ملی در فرانسه، کمون پاریس اعلام موجودیت کرد.
کمی بعدتر اتحادیه هنرمندان به تحریک و کوشش کوربه تشکیل شد و در بیانیه خواهان پایان دادن به مداخله دولت در هنر و برابری میان اعضا شده بود. اما مانور دادن کمونها خیلی به طول نینجامید و ارتش فرانسه با نفوذ به مواضع دفاعی آنها دست به کشتار وسیعی زد.
کوربه به همراه ۳۸ هزار نفر دیگر دستگیر شد و پس از شش ماه آزاد شد و به سوئیس گریخت. نخستین تحرک هنرمندان آنارشیست در پاریس، فرجام و سرانجام خوشی نداشت.
ظهور آنارشیستها در آمریکا
سقوط کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ و گسترش سرمایهداری صنعتی در فرانسه، همچنان هنرمندان و اندیشمندان چپگرا را نسبت به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حساس کرده بود. رکود اقتصادی بزرگ بین سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۹۶، وضعیت معیشتی را برای مردم سخت کرد.
در این وضعیت اصطلاح «نئوامپرسیونیسم» در سال ۱۸۸۶ توسط فلیکس فنئون، منتقد هنری آنارشیست ابداع شد و گسترش یافت. آنها در نقاشیهایشان وضعیت سخت کارگران را نشان دادند. نئوامپرسیونیستها سیاست را با واقعیت در هم آمیختند و به آرمانهای خود در قالب نقدهای اجتماعی که به آیندهای آنارشیستی اشاره میکرد، روی بوم عینیت بخشیدند. آنارشیستهای قرن نوزدهم به نام نظم اجتماعی در پی پایان دادن به این بربریت بودند، نظم و نظامی که در آن منابع ثروت به اشتراک حفظ میشد و ویرانیهای اجتماعی و زیست محیطی پایان مییافت.
آنارشیسم در هنر، بیش از آنکه سبک باشد، رویکردی اخلاقی و فلسفی است. هنرمند آنارشیست نه بهدنبال زیبایی کلاسیک است، نه به دنبال فروش گالریها؛ بلکه خواهان شکستن مرز میان «هنر» و «زندگی» است. از همینجاست که جنبشهایی چون دادا، سوررئالیسم و پرفورمنس آرت، ریشه در گرایشهای آنارشیستی دارند.
چندین سال بعد، در نیویورک، جنبش دادا ظهور کرد و به نقد صنعتگرایی و تجاریگرایی هنر پرداختند. نقاشی فرانسوی به نام پیکابیا، یکی از چهرههای برجستهاش بود. او پس از ورود به نیویورک از جنبش کوبیسم جدا شد در سبک جدید «پساکوبیسم» فعالیت هنریاش را آغاز کرد.
پیکابیا که در زمان جنگ جهانی اول به عنوان راننده عازم فرانسه شد و پس از بازگشت به آمریکا دوباره با هنر آوانگاردش، نهادهای دولتی در آمریکا را به چالش کشید. مطبوعات نمایشگاههای پیکابیا و آثار کوبیستهای فرانسوی را با عباراتی مثل «وقیحانه»، «فاسد»، «غیراخلاقی» و «شرمآور» مورد شماتت قرار دادند.
پیکابیا با آثارش زمینه جدیدی از بیان هنر را در ایالات متحده معرفی کرد و به تقابل با ارزشهای حاکمیتی آمریکا برخاست. با تشدید اصطکاک میان هنرمندان و سیاستمداران، ظهور دادا در نیویورک به همان اندازه که یک رویداد هنری بود، رویدادی سیاسی تلقی میشد.
آنارشیستها و انقلاب کمونیستی در روسیه
در روسیه نیز در بحبوحه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و پس از آن، آنارشیستها وضعیتی پیچیده در روسیه داشت. آنها در میان سالهای ۱۹۱۷ – ۱۹۱۹، تاریخ آشفتهای از شورش هنری و سرکوب سیاسی را تجربه کردند. رودچنکو، راح گرافیک، در پیشانی این حرکتهای اعتراضی قرار داشت و خیلی زود به مخالفت با کمونیست پرداختند.
هنرمندان جنبش آنارشیستی در این دوران، غیر از رودچنکو آدمهای سرشناسی مثل «الکسی گان»، «کازیمیر مالویچ»، «ولادیمیر مایاکوفسکی» و «ولادیمیر تاتلین» بودند. در روسیه نیز هنرمندان آنارشیست به تقابلی مستقیم با جریانهای رسمی و سیاسی پرداختند. زمانی که رودچنکو تسلیم شد و هنرمندان آنارشیست اعلام کردند که هنر هیچ نقشی در تولید اجتماعی فرهنگ آینده ندارد.
اما این پایان ماجرا نبود. در اتحاد جماهیر شوروی و زیر سلطه استبدادی استالین، جنبشهای آنارشیستی بار دیگر احیا شد ولی با فشار و سرکوب حکومت راه به جایی نبرد.
پس از سالهای پر آشوب دهه ۶۰ میلادی و فعالیت گاه و بیگاه آنارشیستها در آمریکا و اروپا، با فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جهان وارد فاز تازهای شد: «در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۸۹، حکومت حزب کمونیست در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی به طور دراماتیکی با شکستن دیوار برلین به پایان رسید و این امر بسیاری از چپگرایان در غرب سرمایهداری را گیج و سردرگم کرد.» پس از این بود که آنارشیستها به فکر تغییر رویکرد و استراتژی افتادند.
هرچند در عمل تغییر خاصی در شیوه نگرش هنرمندان آنارشیست رخ نداد و گسترش صنعتیگرایی و ماشینی شدن کارخانجات، همچنان آنها را نسبت به نظام سرمایهداری و سرمایهداران معترض ساخت. وقوع جنگ خلیج فارس، یکی از مهمترین وقایعی بود که پس از فروپاشی دیوار برلین، حساسیت هنرمندان آنارشیست را برانگیخت.
آنها با خلق پوسترهای گرافیکی با عناوینی مثل «نشت نفت میکشد» به این جنگ واکنش نشان دادند. برخی دیگر با نشان دادن بقایای شترها در بیابان، به دنبال نشان دادن آسیبهای زیستمحیطی این جنگ بودند.
یکی از آنها در سال ۲۰۰۱ ویژگیهای جامعه آنارشیستی را چنین توصیف کرده بود: «ما بین انسان و طبیعت هماهنگی ایجاد خواهیم کرد. و در یک جامعه آنارشیستی، ابعاد جدیدی از انسان بودن را کشف خواهیم کرد. ما تسلیحات خود را کنار خواهیم گذاشت و الهامبخش خواهیم بود. در اجازه دادن به رشد پیوندهای جمعی با زمین و دیگران، الهامبخش خواهیم بود.»
مروری بر روند تحولی و تفکری آنارشیستها، مجموعهای از ناکامی آنها در رویارویی با حکومتها و نظام سرمایهداری را نشان میدهد. وعدهها و شعارهای آرمانگرایانه آنارشیستها برای رسیدن به جامعهای اتوپیایی، مناسبت زیادی با واقعیتهای جوامع نداشته و باعث شده تا آنها همیشه حسی از سرخوردگی را تجربه کنند.
کتاب به شکلی روشن این روند ناکامی را بیان میکند و کار سخت و روند دشوار تاریخی هنرمندان آنارشیستها در طول این سالها را تشریح میکند.
∎