شناسهٔ خبر: 75369458 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

«علیرضا سلطانی» استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایرنا؛

از سرگیری مذاکره میان ایران و آمریکا نیاز به یک ابتکار عمل جدی دارد

تهران- ایرنا- استاد روابط بین‌الملل دانشگاه با اشاره به اینکه شرایط سیاسی و ژئوپولیتیکی کنونی نسبت به دوران پیش از جنگ ۱۲ روزه تغییر یافته است، تصریح کرد: توسل به جنگ برای آمریکا توجیه‌پذیر به نظر نمی‌رسد و در چنین وضعی، تعامل سازنده میان ایران و آژانس می‌تواند مقدمه‌ و یا میانجی ازسرگیری مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن تعریف شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در حالی روز دوشنبه ۲۱ مهر برای امضای توافق صلح در غزه، به سرزمین‌های اشغالی و سپس شرم‌الشیخ مصر سفر کرد که توافق موجود تا اجرای همه ۲۰ بند خود با چالش‌های بسیاری روبروست که آگاهانه از سوی رئیس‌جمهور آمریکا نادیده گرفته می‌شود.

انکار واقعیت در غزه و پیشبرد صلح تحمیلی، به نوعی دیگر در موضوع ایران هم در حال تکرار است. رئیس‌جمهور آمریکا در این سفر و در هر فرصتی ملغمه‌ای از اظهارات تهدیدآمیز، ادعاهای تکراری و دعوت به توافق را درباره ایران اعلام کرد؛ از ادعای خنثی‌سازی خطر تروریسم و سلاح هسته‌ای ایران تا اتهامات تکراری حضور منطقه‌ای تهران و در نهایت هم دعوت به گفت‌وگو و توافق. سخنان متناقضی که یادآور موضع‌گیری‌های رئیس‌جمهور آمریکا در هفته‌های منتهی به تجاوز نظامی رژیم اسرائیل و سپس بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران است.

تحلیل و گمانه‌زنی درباره این اظهارات و انگیزه‌های طرح آن‌ها، اینکه آمریکا تا چه اندازه در دعوت به توافق جدی است و اساسا منظور ترامپ از توافق با ایران چیست؟ پرسش‌های مهمی هستند که برای روشن‌تر شدن آینده تحولات نیازمند پاسخ هستند. روند این تحولات به یقین بر روابط ایران با کشورهای دیگر به ویژه روسیه و چین به عنوان دو همراه استراتژیک ایران هم اثرگذار خواهد بود.

پاسخ به پرسش‌های اشاره شده و نیز ارزیابی کلی شرایط کنونی مهمترین محور گفت‌وگو با «علیرضا سلطانی» استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بین‌الملل است که مشروح آن را می‌خوانید.

از سرگیری مذاکره میان ایران و آمریکا نیاز به یک ابتکار عمل جدی دارد

ایران در حال حاضر یکی از مهم‌ترین مسائل و چالش‌های سیاست خارجی آمریکا است

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در روزهایی که به خاورمیانه سفر کرده بود؛ تقریبا در هر نشستی به نوعی به ایران هم اشاره کرد؛ تهدید و اتهام و ادعا در کنار دعوت به گفت وگو، چه برداشتی می‌توان از این گفته‌های آقای ترامپ کرد؟

واقعیت این است که ایران در حال حاضر یکی از مهم‌ترین مسائل و چالش‌های سیاست خارجی آمریکا است. شرایط سیاسی و ژئوپولیتیکی کنونی بین‌المللی، دستگاه سیاست خارجی آمریکا و شخص رئیس‌جمهور این کشور را به این نتیجه رسانده است که باید مسئله ایران را به نوعی حل کند. این مسئله، بعد از جنگ ۱۲ روزه، بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، دولت آمریکا و شخص ترامپ را به این نتیجه رسانده که بهترین زمان برای حل مسئله ایران در سیاست خارجی آمریکا فراهم شده است.

به‌طور مشخص، به نظر می‌رسد که در این راستا، رویکرد دولت کنونی آمریکا حل مسئله ایران از طریق مذاکره و توافق است؛ البته مذاکره و توافقی که تأمین‌کننده منافع و اهداف آمریکا و به دنبال آن، اسرائیل باشد. اینکه آقای ترامپ در روزهای اخیر بر حل مسئله ایران تأکید می‌کند، گویای این واقعیت است.

واقعیت این است که آغاز مذاکره میان ایران و آمریکا نیاز به یک ابتکار عمل جدی دارد. این ابتکار عمل، طبیعتاً با فعال شدن میانجی‌گران بین‌المللی می‌تواند معنا پیدا کند.

استفاده از ادبیات ترغیبی و تشویقی و در عین حال تهاجمی و تهدیدی، بدین منظور است که آقای ترامپ به دنبال حل مسئله ایران در دولت خود است و تلاش دارد حل این مسئله را به نام خود ثبت کند. بنابراین، توسل او به ادبیات تهاجمی و در عین حال تشویقی نشان از آن دارد که دولت ترامپ درصدد حل مسئله ایران در شرایط کنونی است.

شرایط سیاسی و ژئوپولیتیکی کنونی با قبل از جنگ ۱۲ روزه کاملاً متفاوت است

برخی معتقدند که رئیس‌جمهور آمریکا پیش از حمله نظامی به ایران هم تهران را دعوت به مذاکره و دوستی کرده بود و اکنون این دعوت می‌تواند آغاز جنگ دیگری باشد؟ این تحلیل با توجه به شواهد میدانی تا چه اندازه درست است؟

در عالم سیاست، هر اتفاقی و هر چیزی می‌تواند به وقوع بپیوندد. ما در جهان سیاست هیچ امر قطعی‌ نداریم و نمی‌توان همه مسائل، واقعیت‌ها و تجارب را به یک سبک و شیوه تحلیل و بررسی کرد. برای مثال، نمی‌توان اذعان کرد که چون در مذاکرات قبلی ایران و آمریکا، قبل از جنگ ۱۲ روزه، مذاکره کردند و در اوج مذاکره، جنگ اتفاق افتاد، پس اکنون نیز که دولت آمریکا متمایل به مذاکره با ایران است، این مذاکره حتماً منجر به جنگ خواهد شد.

شرایط سیاسی و ژئوپولیتیکی کنونی با قبل از جنگ ۱۲ روزه کاملاً متفاوت است. در آن مقطع، ایران به هر حال از یک ابزار مهم و قدرت چانه‌زنی مهمی همچون انرژی هسته‌ای، اورانیوم غنی‌سازی‌شده و تأسیسات هسته‌ای برخوردار بود اما اکنون این شرایط دیگر وجود ندارد.

بنابراین، شاید در آن زمان برای دستگاه سیاست خارجی و سیاست‌گذاری آمریکا، توسل به جنگ برای از بین بردن تاسیسات هسته‌ای ایران توجیه‌پذیر بود، اما در حال حاضر چنین بهانه‌ای وجود ندارد. به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی، امر مذاکره و رسیدن به توافق برای آمریکایی‌ها جدی‌تر و مهم‌تر است و در عین حال، رسیدن به این توافق می‌تواند نزدیک‌تر باشد.

تعامل میان ایران و آژانس می‌تواند مقدمه‌ای برای مذاکره میان ایران و آمریکا باشد

در حال حاضر هم ایران و هم آمریکا خواستار گفت‌وگو هستند اما به نظر می‌رسد برای آغاز این فرایند نیازمند ابتکار هستند؛ این ابتکار با توجه به اینکه تهران خواستار پیشنهاد متوازن و متعادل است، چه می‌تواند باشد؟

واقعیت این است که آغاز مذاکره میان ایران و آمریکا نیاز به یک ابتکار عمل جدی دارد. این ابتکار عمل، طبیعتاً با فعال شدن میانجی‌گران بین‌المللی می‌تواند معنا پیدا کند. به‌طور مشخص، ایران و آمریکا در حال حاضر نمی‌توانند مستقیماً مسیر مذاکره و رسیدن به توافق را طی کنند؛ هرچند در مذاکرات قبلی نیز نقش کشورهایی مانند عمان و قطر بسیار مؤثر بود، اما این مسئله اکنون تا حد زیادی کمرنگ شده است.

با این حال، فعال شدن برخی کشورها به‌عنوان میانجی میان ایران و آمریکا، چه در میان کشورهای منطقه و چه در خارج از منطقه، می‌تواند مؤثر باشد. در واقع، این میانجی‌گری می‌تواند توأم و همراه با یک طرح صلح یا طرح مذاکره باشد که توسط میانجی‌گران مطرح شده و بن‌بست مذاکره میان ایران و آمریکا را در شرایط فعلی باز کند.

طبیعتاً نمی‌توان بر روی اروپا و کشورهای اروپایی در این زمینه حساب ویژه‌ای باز کرد، هرچند یکی از عوامل مهم در بازگشایی مسیر مذاکره میان ایران و آمریکا و شکستن این بن‌بست، موضع‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. در واقع، اگر این موضع‌گیری همراه با تعامل میان ایران و آژانس باشد و این دو طرف به‌عنوان مقدمه‌ای برای مذاکره میان ایران و آمریکا در مسیر همکاری قرار گیرند، می‌تواند ابتکار عمل و راه مذاکره میان ایران و آمریکا را باز کند.

از سرگیری مذاکره میان ایران و آمریکا نیاز به یک ابتکار عمل جدی دارد

اقتضائات ایجاب می‌کند که ایران و آمریکا درصدد حل همه مسائل خود برآیند

در حال حاضر یکی از مباحث پر تکرار در عرصه سیاست خارجی، جزئیات مذاکرات و توافق احتمالی با آمریکاست که گروهی معتقدند باید محدود به هسته‌ای باشد و گروه دیگر از مذاکرات و توافق جامع سخن می‌گویند. کدام یک از این دو دیدگاه بهتر می‌تواند منافع ملی ایران را حفظ کند؟

اگرچه مسئله هسته‌ای همچنان مهم‌ترین مسئله میان ایران و آمریکا است و در واقع، این مسئله برای ایران در قالب به رسمیت شناختن موضوع غنی‌سازی ایران توسط غرب و آمریکا معنا پیدا می‌کند، و برای آمریکا در قالب کنار گذاشتن کامل امر غنی‌سازی و فعالیت‌های هسته‌ای تعریف می‌شود، و همچنان گره اصلی روابط ایران و آمریکا در همین موضوع نهفته است، اما واقعیت این است که مسئله هسته‌ای با توجه به حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، شاید آن اولویت و حساسیت گذشته را از لحاظ زمانی نداشته باشد.

نمی‌توان اذعان کرد که چون در مذاکرات قبلی ایران و آمریکا، قبل از جنگ ۱۲ روزه، مذاکره کردند و در اوج مذاکره، جنگ اتفاق افتاد، پس اکنون نیز که دولت آمریکا متمایل به مذاکره با ایران است، این مذاکره حتماً منجر به جنگ خواهد شد.

هرچند آمریکایی‌ها اطمینان دارند که ایران می‌تواند در یک بازه زمانی میان‌مدت، توانمندی غنی‌سازی هسته‌ای خود را مجددا احیا کند، از این لحاظ حساسیت‌ها کاهش یافته است، اما اصل پرونده هسته‌ای و موضوع غنی‌سازی همچنان برای هر دو طرف، یعنی ایران و آمریکا، مسئله‌ای اساسی است. ایران به دنبال حفظ این حق، هرچند با درصد غنای مشخص است، در حالی که برای آمریکا این مسئله چندان معنا ندارد و آن‌ها به دنبال غیرفعال‌سازی کامل برنامه هسته‌ای ایران هستند.

با این حال، باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که مسئله ایران و آمریکا نباید صرفاً به موضوع هسته‌ای محدود شود. آمریکا و ایران اگر وارد مذاکره شدند، باید از این فرصت استفاده کرده و سایر مسائل موجود را نیز با ابتکار عمل در دستور کار قرار دهند و آن‌ها را حل‌وفصل کنند. زیرا بدون حل کامل مسائل سیاسی میان ایران و آمریکا، هیچ مسئله‌ای میان دو کشور به‌طور واقعی حل نخواهد شد و تهران و واشنگتن همچنان درگیر چالش خواهند بود.

بنابراین، صرف حل یک مسئله، نمی‌تواند حل‌کننده همه مسائل میان ایران و آمریکا باشد. در حال حاضر نیز شرایط سیاسی و ژئوپولیتیکی، همچنین اقتضائات و الزامات داخلی ایران، ایجاب می‌کند که ایران و آمریکا درصدد حل همه مسائل خود برآیند و آن‌ها را به نتیجه برسانند.

رفتار چین و روسیه با ایران به نحوه حل چالش‌های آن‌ها با آمریکا بستگی دارد

پس از بازگشت تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران، چین و روسیه با این بازگشت مخالفت کردند؛ این مخالفت در عرصه عمل به چه صورت پیش خواهد رفت؟ آیا این دو کشور تحریم‌ها را نادیده خواهند گرفت؟

رفتار چین و روسیه در قبال ایران و میزان همراهی یا عدم همراهی آن‌ها با بازگشت تحریم‌ها، علی‌رغم سیاست اعلامی مبنی بر عدم همراهی، در واقع بستگی دارد به چالش‌هایی که در حال حاضر میان آمریکا با چین و روسیه وجود دارد. در مورد روس‌ها، اگر آمریکایی‌ها بتوانند مسئله اوکراین را حل‌وفصل کنند، ناگزیر خواهند بود که امتیازاتی به روس‌ها بدهند و در مقابل، روس‌ها نیز امتیازاتی به آمریکا ارائه دهند.

یکی از کارت‌هایی که قطعا میان روسیه و آمریکا رد و بدل خواهد شد و مورد بازی قرار می‌گیرد، مسئله ایران است. بنابراین، اگر جنگ اوکراین خاتمه یابد یا به یک وضعیت حل‌شده برسد، طبیعتا می‌توان انتظار داشت که روس‌ها، همانند گذشته، سیاست همراهی با ایران را کنار بگذارند.

این مسئله در مورد چین نیز صادق است. هرچند چین به نفت ایران نیاز زیادی دارد و این نیاز هم واقعی است و هم به دلیل هزینه کمتر نفت ایران در مقایسه با نفت سایر کشورها (به‌واسطه تحریم‌ها) توجیه اقتصادی دارد اما جنگ تجاری میان آمریکا و چین و چگونگی حل یا عدم حل آن می‌تواند تاثیر بسزایی بر رفتار چین در همراهی یا عدم همراهی با تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران داشته باشد.