شناسهٔ خبر: 75349003 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

ایرنا بررسی کرد؛

ایران، آرمان فلسطین و نمایش‌های صلح کاخ سفید

تهران-ایرنا- برقراری یک آتش‌بس شکننده در حالی امیدواری‌ها برای پایان دو سال نسل کشی در نوار غره را افزایش داده است که نگاهی به تجربه تاریخی نمایش‌های صلح پیشین به کارگردانی کاخ سفید، بیش از پیش لزوم واقع گرایی را که تهران در دو بیانیه با صراحت به آن پرداخته است، مورد تاکید قرار می‌دهد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، نسل کشی دو ساله در نوار غزه در حالی با ابتکاری که به نام دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده زده شد، به پایان رسید که موضع جمهوری اسلامی ایران که در قالب دو بیانیه در زمان تفاهم برای امضای توافق و همچنین در مرحله امضای توافق نهایی آتش‌بس صادر شد، نکات مهم و کلیدی را در برگرفته بود.

وزارت امور خارجه در تاریخ ۱۷ مهرماه با یادآوری مفاد بیانیه مورخ ۱۴ مهر در خصوص پایان‌دادن به نسل‌کشی در غزه، تاکید کرد که جمهوری اسلامی ایران همواره از هر اقدام و ابتکاری که متضمن توقف جنگ نسل‌کشی، خروج نظامیان اشغالگر، ورود کمک‌های بشردوستانه، آزادی اسرای فلسطینی و احقاق حقوق بنیادین فلسطینیان باشد، حمایت کرده است.

در این بیانیه آمده است که «جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان حامی مقاومت مشروع ملت فلسطین در مسیر احقاق حق تعیین سرنوشت، در این دو سال از همه ظرفیت‌های دیپلماتیک خود، به‌ویژه در سطح منطقه و سازمان همکاری اسلامی و نیز سازمان ملل متحد، برای فشار بر رژیم صهیونیستی و حامیان آن جهت توقف نسل‌کشی و خروج اشغالگران از غزه استفاده کرده است.»

دستگاه دیپلماسی در بیانیه پیشین نیز یادآوری مسئولیت قانونی و اخلاقی جامعه جهانی برای مقابله با نسل‌کشی ادامه‌دار در غزه طبق «کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل متحد برای پیشگیری و مجازات نسل‌کشی» و نیز مسئولیت قانونی و اخلاقی تک‌تک دولت‌ها برای مساعدت به مبارزه مشروع و قانونی ملت فلسطین جهت تحقق حق تعیین سرنوشت و رهایی از یوغ اشغال، آپارتاید و استعمار رژیم صهیونیستی،اعلام کرده بود که تهران همواره از هر ابتکاری که متضمن توقف پاکسازی قومی و جنایات جنگی و ضد بشری در غزه بوده و زمینه احقاق حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین را فراهم کند، حمایت کرده است.

نکات مهم این دو بیانیه اما در پاراگراف‌های پایانی آن مورد تاکید قرار گرفته است؛ دقیقا جایی که تهران می افزاید: «جمهوری اسلامی ایران با در نظرداشت ابعاد و جنبه‌های خطرناک این طرح و ضمن هشدار مجدد نسبت به تکرار بدعهدی‌ و کارشکنی‌ رژیم صهیونیستی در عمل به وعده‌ها به‌ویژه در پرتو طرح‌های توسعه‌طلبانه و نژادپرستانه این رژیم، هرگونه تصمیم گیری در این خصوص را در صلاحیت مردم و مقاومت فلسطین دانسته و از هر تصمیم آنها که متضمن توقف نسل‌کشی فلسطینیان، خروج ارتش اشغالگر صهیونیستی از غزه، احترام به حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین، ورود کمک‌های بشردوستانه و بازسازی غزه باشد، استقبال می‌کند.» بیانیه دوم نیز این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که :«وزارت امور خارجه مجددا تاکید می‌کند که توقف جنایت و نسل‌کشی در غزه، نافی مسئولیت دولت‌ها و نهادهای صلاحیت‌دار بین‌المللی برای پیگیری وظیفه مشترک قانونی، انسانی و اخلاقی جامعه جهانی جهت اجرای عدالت از طریق شناسایی و محاکمه آمران و عاملان جنایات جنگی، نسل‌کشی و جنایات علیه بشریت در نوار غزه، با هدف پایان‌دادن به بی‌کیفرمانی چند دهه‌ای رژیم صهیونیستی نخواهد بود.»

تکرار بدعهدی و کارشکنی که در بیانیه دستگاه دیپلماسی مورد تاکید قرار گرفته و نسبت به تکرار آن هشدار داده شده است شاید بیش از هر نمونه تاریخی دیگری اذهان را متوجه «نشست اسلو» می‌کند. کنفرانس صلح اسلو، که در سال ۱۹۹۳ میلادی میان نمایندگان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) و رژیم اسرائیل برگزار شد، در زمان خود و از نگاه تحلیلگران نقطه عطفی در تاریخ مناقشه فلسطین و اسرائیل به‌شمار می‌رفت. این مذاکرات به‌صورت محرمانه در نروژ و با میانجی‌گری دولت این کشور آغاز شد و برای نخستین‌بار دو طرف رسماً یکدیگر را به‌عنوان طرف مذاکره و نماینده مشروع مردم خود به رسمیت شناختند.

ایران، آرمان فلسطین و نمایش‌های صلح کاخ سفید

نتیجه این گفت‌وگوها «توافق‌نامه اسلو» بود که در سپتامبر همان سال در کاخ سفید و با حضور یاسر عرفات، اسحاق رابین و بیل کلینتون امضا شد. بر اساس مفاد این توافق، اسرائیل پذیرفت بخشی از اراضی اشغالی کرانه باختری و نوار غزه را به‌صورت تدریجی به اداره فلسطینی واگذار کند و در مقابل، سازمان آزادی‌بخش فلسطین تعهد داد که موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته و از اقدامات مسلحانه دست بکشد.

این توافق همچنین زمینه‌ساز ایجاد «تشکیلات خودگردان فلسطین» شد که اداره امور داخلی مناطق فلسطینی را برعهده گرفت. با وجود فضای امیدآفرین اولیه، روند صلح اسلو در سال‌های بعد با موانع جدی مواجه شد. گسترش شهرک‌سازی‌های اسرائیل و بدعهدی این رژیم به مفاد توافق، اختلاف بر سر وضعیت نهایی قدس و بازگشت آوارگان و نیز ترور اسحاق رابین در سال ۱۹۹۵ توسط افراط گرایان صهیونیست عملاً روند اجرای توافق را متوقف کرد.

از نگاه بسیاری از ناظران، شکست اسلو نه‌تنها مانع تحقق آرمان «دولت مستقل فلسطین» شد، بلکه زمینه بی‌اعتمادی عمیق‌تر میان دو طرف و بازگشت چرخه خشونت به خاورمیانه را فراهم ساخت.

واکنش جمهوری اسلامی ایران به نشست اسلو و روند صلح میان یاسر عرفات و اسرائیل، از ابتدا به‌طور صریح منفی و انتقادی بود. تهران این توافق را نه «صلح»، بلکه «تسلیم سیاسی» و انحراف از آرمان مقاومت و آزادسازی سرزمین فلسطین ارزیابی کرد. در واقع، ایران اسلو را تلاشی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای مشروعیت‌بخشی به اشغالگری و تقسیم مسئله فلسطین به پرونده‌ای قابل مدیریت دانست.

نشست اسلو ۲ یا توافق اسلو دوم (Oslo II Accord) در واقع مرحله دوم از مذاکرات صلح میان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) و رژیم اسرائیل بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۵ در شهر طابا در مصر نهایی و سپس در واشنگتن توسط یاسر عرفات و اسحاق رابین امضا شد. این توافق در ادامه گفت‌وگوهای «اسلو ۱» (۱۹۹۳) و در چارچوب همان روند صلح شکل گرفت، اما جزئیات بیشتری از چگونگی اداره مناطق فلسطینی و روند انتقال قدرت را مشخص می‌کرد.

این توافق نیز مانند اسلو ۱ با کارشکنی‌های اسرائیل، تداوم شهرک‌سازی‌ها و فضای بی‌اعتمادی مواجه شد. چند هفته پس از امضای توافق، اسحاق رابین توسط یک افراطی صهیونیست ترور شد و این رویداد ضربه‌ای سنگین به روند صلح وارد کرد. پس از آن، با روی کار آمدن دولت‌های تندرو در تل‌آویو، اسلو ۲ عملاً متوقف شد و بسیاری از تعهدات آن هرگز اجرا نشدند. از نگاه بسیاری از ناظران، شکست اسلو دوم نشان داد که روند صلحی که بر پایه موازنه نابرابر قدرت و بی‌توجهی به واقعیت اشغال بنا شده باشد، سرنوشتی جز بن‌بست ندارد.

نشست کمپ‌ دیوید سال ۲۰۰۰، یکی از مهم‌ترین و در عین حال جنجالی‌ترین تلاش‌ها برای دستیابی به صلح نهایی میان فلسطینیان و اسرائیل بود. این نشست از ۱۱ تا ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۰ به ابتکار بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و با حضور یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین، و ایهود باراک، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، در اقامتگاه ریاست‌جمهوری آمریکا در مریلند برگزار شد. هدف از این مذاکرات، دستیابی به توافقی جامع برای پایان مناقشه چند دهه‌ای و تعیین وضعیت نهایی مسائلی چون مرزها، پناهندگان، امنیت و شهر قدس بود.

ایران، آرمان فلسطین و نمایش‌های صلح کاخ سفید

در جریان گفت‌وگوها، باراک پیشنهاد کرد که بیش از ۹۰ درصد از اراضی کرانه باختری به دولت فلسطین واگذار شود و در مقابل، اسرائیل بخش‌هایی از مناطق مرزی را در چارچوب «تبادل اراضی» به خود ضمیمه کند. اما مسئله اصلی، شهر قدس و اماکن مقدس آن بود. عرفات تأکید داشت که حاکمیت کامل شرق قدس، به‌ویژه مسجدالاقصی و محوطه حرم شریف، باید در اختیار فلسطینیان باشد؛ در حالی‌که اسرائیل حاضر به پذیرش چنین شرطی نشد.

این مذاکرات پس از دو هفته بدون دستیابی به توافق پایان یافت و به شکست انجامید. بیل کلینتون و دولت آمریکا، عرفات را مسئول ناکامی مذاکرات دانستند اما بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که پیشنهاد اسرائیل، اگرچه در ظاهر سخاوتمندانه بود، اما عملاً حاکمیت فلسطینیان را به مناطق پراکنده و فاقد پیوستگی جغرافیایی محدود می‌کرد. شکست کمپ‌ دیوید به ناامیدی گسترده در میان دو طرف انجامید و به‌عنوان یکی از عوامل آغاز «انتفاضه دوم» در سپتامبر همان سال شناخته می‌شود. این نشست، عملاً پایان دوره‌ای از خوش‌بینی نسبت به روند صلح خاورمیانه بود.

یاسر عرفات، رهبر تاریخی مردم فلسطین و بنیان‌گذار سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف)، پس از دهه‌ها مبارزه سیاسی و نظامی برای استقلال فلسطین، در سال‌های پایانی عمرش در شرایطی پیچیده و مبهم درگذشت؛ شرایطی که بسیاری از ناظران و نزدیکانش آن را نه مرگ طبیعی، بلکه «ترور سیاسی» توصیف کرده‌اند.

پس از شکست روند صلح اسلو و به‌ویژه ناکامی نشست کمپ‌دیوید ۲۰۰۰، عرفات در موقعیتی دشوار قرار گرفت؛ از یک‌سو، اسرائیل و ایالات متحده او را به عنوان مانع اصلی روند صلح معرفی و از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از جامعه فلسطینی، او را به «اعتماد بیش از حد به وعده‌های غرب» و «نادیده گرفتن واقعیت اشغال» متهم می‌کردند.

در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴، عرفات عملاً در مقر خود در «المقاطعه» در رام‌الله تحت محاصره ارتش اسرائیل بود. ارتباط او با جهان خارج به‌شدت محدود شد و نقش سیاسی‌اش در عرصه بین‌المللی به‌تدریج تضعیف گردید.

محمود عباس نیز مانند سلف خود یاسر عرفات بارها آزموده را دوباره آزمود در کنفرانس‌هایی همچون آناپولیس در سال ۲۰۰۷ و واشنگتن ۲۰۱۰ حضور یافت که توافق نخست در پی حمله اسرائیل به نوار غزه در اواخر سال ۲۰۰۸ و توافق دوم به دنبال آنکه مذاکره‌کنندگان آمریکایی نتوانستند طرف اسرائیلی را به ادامه تعلیق فعالیت‌های ساختمانی در کرانه غربی متقاعد کنند، ناکام ماند.

جمهوری اسلامی ایران همچنین بر پایه تجربه تاریخی و در نتیجه آنچه اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه «جلسات کارشناسی هم در وزارت خارجه و بیرون از وزارت خارجه» نامید، ابعاد حضور در جدیدترین نمایش کاخ سفید با عنوان «کنفرانس صلح شرم‌الشیخ» را سنجیده و در نهایت تصمیم به عدم حضور در نشستی گرفت که تصاویر مخابره‌شده از آن، امروز بیش از پیش درایت تهران در عدم حضور در این نمایش را مشخص می‌کند؛ نشستی که به گفته تحلیلگران، بیش از آن‌که تلاشی واقعی برای صلح در خاورمیانه باشد، به صحنه‌ای تبلیغاتی برای نمایش قدرت‌نمایی دونالد ترامپ و تحقیر نمادین رهبران عرب بدل شد؛ جایی که نظم صحنه، نحوه چینش مهمانان و حتی لحن رئیس‌جمهور آمریکا، پیام آشکاری از نگاه از بالا به پایین واشنگتن نسبت به کشورهای منطقه داشت و بار دیگر نشان داد که رویکرد آمریکا به صلح، نه بر مبنای عدالت و احترام متقابل، بلکه بر پایه نمایش و فشار سیاسی استوار است.

سخنگوی وزارت امور خارجه همچنین روز گذشته در تبیین دیدگاه تهران به نشست برگزار شده در مصر گفت: «این اجلاس به معنای واقعی بین‌المللی نبود؛ نه تحت نظر سازمان ملل برگزار شد و نه همه کشورها دعوت بودند. مجموعاً حدود ۳۰ هیئت شرکت‌کننده از کشورهای خاص یا سازمان‌های بین‌المللی حضور داشتند. بسیاری از کشورها از جمله چین و روسیه دعوت نشده بودند.» سخنگوی وزارت امور خارجه همچنین در تبیین انچه پیش از این از سوی تهران هشدار داده شده بود، گفت: «طی یک قرن گذشته، طرح‌های متعددی با عنوان صلح و آشتی در موضوع فلسطین مطرح شده، اما نتیجه آن تضییع هرچه بیشتر حقوق مردم فلسطین بوده است. امروز با پیامدهای آن مواجهیم؛ عملیات پاکسازی قومی، کشتار بیش از ۷۰ هزار انسان بی‌گناه و نابودی ۹۰ درصد غزه. تا زمانی‌که حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین به رسمیت شناخته نشود، هیچ طرحی به صلح واقعی منجر نخواهد شد.»

سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه نیز در توضیح این عدم مشارکت در حساب ایکس خود نوشته بود: « ایران از دعوت رئیس‌جمهور السیسی برای حضور در نشست شرم‌الشیخ سپاسگزار است. با وجود تمایل به تعاملات دیپلماتیک، نه رئیس‌جمهور پزشکیان و نه من، نمی‌توانیم با کسانی وارد تعامل شویم که به مردم ایران حمله کرده‌اند و همچنان ما را تهدید و تحریم می‌کنند.» وی افزود: «با این حال، ایران از هر ابتکاری که به نسل‌کشی اسرائیل در غزه پایان دهد و به اخراج نیروهای اشغالگر منجر شود، استقبال می‌کند.» وزیر امور خارجه همچنین تاکید کرد که: «ایران همواره نیرویی کلیدی برای صلح در منطقه بوده و خواهد بود. برخلاف رژیم نسل‌کش اسرائیل، ایران به دنبال جنگ‌های بی‌پایان نیست، به‌ویژه به هزینه متحدان ادعایی، بلکه در پی صلح پایدار، شکوفایی و همکاری است.»

تجربه‌های شکست‌خورده‌ای چون اسلو و کمپ‌دیوید و نیز سرنوشت تلخ یاسر عرفات، بار دیگر در آتش‌بس اخیر غزه به‌صورت عبرتی تاریخی مورد توجه قرار گرفته است؛ عبرتی که جمهوری اسلامی ایران با درک واقع‌گرایانه از آن، از ورود به هر طرحی که صلح را در چارچوب نمایش‌های سیاسی آمریکا تعریف می‌کند، پرهیز کرده است.

تأکید تهران بر توقف نسل‌کشی، خروج اشغالگران، محاکمه عاملان جنایات جنگی و به‌رسمیت‌شناختن حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، در واقع بازگشت به اصولی است که در تمام این سال‌ها از سوی قدرت‌های غربی نادیده گرفته شده است. از همین منظر، تصمیم ایران به عدم حضور در نشست شرم‌الشیخ نه انفعال دیپلماتیک، بلکه نشانه‌ای از بلوغ سیاست خارجی و پایبندی به منطق عدالت‌محور در برابر منطق نمایش و سلطه‌جویی است؛ منطقی که اکنون، با فروپاشی نقاب «طرح‌های صلح آمریکایی»، بیش از هر زمان دیگری مشروعیت و اصالت خود را در برابر افکار عمومی مردم منطقه بازیافته است هرچند همچنان با رهبرانی مواجه هستیم که پشت سر رئیس جمهور خودخواه ایالات متحده قرار گرفته و ابزار نمایش قدرت نمایی او می‌شوند.