شناسهٔ خبر: 75319861 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

درد بی‌پایان جستجو برای شهدای مفقود غزه

در سکوت موقت آتش‌بس، هزاران فلسطینی در میان دریایی از آوار، با دستان برهنه به جستجوی تکه‌هایی از عزیزان خود می‌پردازند.

صاحب‌خبر -

گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: هزاران فلسطینی با قلبی سنگین اما امیدوار به دنبال اعلام آتش‌بس در روز جمعه، به شمال غزه بازگشتند تا در میان تلی از آوار و خاک، نشانی از عزیزان از دست‌رفته‌شان بیابند. این بازگشت، نه تنها سفری به سوی گذشته‌ای ویران‌شده است، بلکه تلاشی است برای بازگرداندن کرامت انسانی دریغ شده به کسانی که زیر بمباران‌های «اسرائیل» به شهادت رسیدند. 

درد بی‌پایان جستجو برای شهدای مفقود غزه: زمین آن‌ها را بلعیده بود

سازمان دفاع مدنی غزه تخمین می‌زند که حدود ۱۰ هزار فلسطینی زیر آوار حاصل از حملات بی‌رحمانه رژیم صهیونیستی مدفون هستند. آتش‌بس، فرصتی برای امدادگران فراهم کرده است تا جستجوی پیکر شهدا آغاز کرده و به خانواده‌های داغدار، لحظه‌ای آرامش هدیه دهند. اما این وظیفه، با ۶۰ میلیون تن آوار و کمبود تجهیزات سنگین، همچون کوهی سترگ پیش رویشان قد علم کرده است.

غالی خدر، مردی ۴۰ ساله از جبلیه، یکی از این داغداران است. او دو روز تمام از والدینش خواست تا همراه او به جنوب غزه بگریزند تا شاید کمی سایه مرگ از آن‌ها فاصله بگیرد. اما پدرش، مردی که به اراده آهنین و صبر بی‌پایانش شهرت داشت، ماندن را برگزید. این گفت‌وگو، اما هرگز به سرانجام نرسید؛ بمباران هوایی اسرائیل، خانه پدری را در هم کوبید و والدین خدر را زیر تلی از سنگ و آهن دفن کرد.

روز یکشنبه، دو روز پس از آتش‌بس، خدر به ویرانه‌های خانه بازگشت. با دستانی لرزان و قلبی آکنده از اندوه، ساعت‌ها در میان بتن‌های خردشده و فلزهای پیچ‌خورده جست‌و‌جو کرد تا نشانی از آنها بیابد. آنچه یافت، تنها تکه‌هایی از جمجمه و دستانشان بود. خدر می‌گوید: «پدرم، راننده بازنشسته آمبولانس بود؛ هرگز از چیزی نمی‌ترسید.» او بقایای والدینش را به قبرستانی برد که خود آن نیز زیر بمباران بی‌امان جنگ ویران شده بود. در نهایت، کنار چند قبر سالم، بازمانده پیکر والدینش را به خاک سپرد.

درد بی‌پایان جستجو برای شهدای مفقود غزه: زمین آن‌ها را بلعیده بود

چالش پیش روی امدادگران، فراتر از تصور است. آوار زیاد و بمب‌های منفجر نشده، کار را دشوار کرده است. تیم‌های نجات، بدون دسترسی به ماشین‌آلات سنگین، با کلنگ و پتک یا حتی دستان خالی به دل ویرانه‌ها می‌زنند. «خالد العایوبی»، رئیس ۶۴ ساله دفاع مدنی شمال غزه، با صدایی مملو از خستگی می‌گوید: «اولویت ما جمع‌آوری اجسادی است که در خیابان‌ها پراکنده‌اند، پیش از آنکه سگ‌های ولگرد به آنها آسیب برسانند.» این تصویر، تلخی واقعیت را دوچندان می‌کند.

امدادگران با احتیاط قدم برمی‌دارند، زیرا هر لحظه ممکن است بمبی منفجر شود و جانشان را بگیرد. دکتر «محمد المغیر»، مدیر ۳۸ ساله حمایت‌های بشردوستانه می‌گوید: «اگر اسرائیل اجازه ورود تجهیزات سنگین را بدهد، شاید بتوانیم ظرف شش ماه تا یک سال، همه اجساد را بازیابی کنیم.» اما برای بسیاری از خانواده‌ها، این انتظار، دردی جانکاه است.

«یحیی المقرا»، جوانی ۳۲ ساله از جبلیه، نمونه‌ای از این رنج بی‌پایان است. او باور دارد برادرش شریف، پس از بمباران خانه‌شان در ۲۵ ژوئیه، به شهادت رسیده‌است. المقرا به ویرانه‌های خانه برادرش بازگشت، اما هیچ اثری از شریف نیافت. او می‌گوید: «انگار زمین او را بلعیده بود. خانه و همه چیز اطرافش به خاک تبدیل شده بود.» شریف به صرع مبتلا بود و یحیی از این هراس دارد که اگر بمباران او را نکشته باشد، نبود دارو منجر به شهادت او شده باشد. روز یکشنبه، یحیی با دستان خالی به جستجو ادامه داد، اما جز ناامیدی چیزی عایدش نشد. وی افزود: «فقط یک تکه لباس یا نشانه‌ای از او می‌خواستم. بدون ماشین‌آلات سنگین، این کار ممکن نیست.»

درد ندانستن، برای خانواده‌ها، زخمی است که التیام نمی‌یابد. آنها ماه‌ها در تبعید، دور از خانه‌های ویران‌شده‌شان، در انتظار لحظه‌ای بوده‌اند که حتی تکه‌ای از عزیزانشان را بیابند تا با آن‌ها خداحافظی کنند. این انتظار، روحشان را فرسوده است. «فادی السیلبی»، امدادگر ۳۵ ساله می‌گوید: «برای خانواده‌ها، یافتن اجساد، نه فقط پایان انتظار، بلکه ادای احترام به شهدایشان است. آنها باور دارند این کار، روح عزیزانشان را آرام می‌کند.» امدادگران زیر آفتاب سوزان غزه، با دقتی خستگی‌ناپذیر، در کنار خانواده‌های مضطرب کار می‌کنند، گویی هر تکه آواری که کنار می‌زنند، امیدی برای بازگرداندن آرامش است.

«یحیی المقرا»، همچنان امیدوار است روزی سرنخی از شریف بیابد. با ویرانی قبرستان‌های محله، او تصمیم دارد برادرش را در باغچه خانه به خاک بسپارد. او با بغضی در گلو می‌گوید: «قلبم شکسته چون شریف هنوز آرام نگرفته است. حتی یک استخوان کوچک، به ما اجازه می‌دهد او را به خاک بسپاریم و لحظه‌ای آرامش یابیم.»

انتهای پیام/ ۱۳۴