شناسهٔ خبر: 75312935 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: راه دانا | لینک خبر

فضل پدر و بي‌مايگي آقازاده! فضل پدر و بي‌مايگي آقازاده!

با گذر زمان اما کم نبوده و نيستند، فرزندان «السابقون انقلاب» که برخلاف مشي افتخارآفرين پدران و مادرانشان، مرتکب گفتار و کرداري نادرست شده و با آتش انداختن يک شبه بر کوه اعتبار اجدادشان، آبروي چندين و چند ساله به عاريت گرفته از ايشان را به تلي از خاکستر بدل مي سازند!

صاحب‌خبر -

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛  محمدصالح زندی (فعال سیاسی و فرهنگی) در یادداشتی نوشت:  وقتي رابطه و نسب بر ضابطه و لياقت، رجحان پيدا مي کند، اولين ارزشي که لگدمال مي شود «عدالت» است. همانگونه که تحقق عدالت حلاوت به همراه دارد؛ تحمل تبعيض نيز به همان اندازه، از زهر تلخ تر خواهد بود. سفيد و سياه؛ دهاتي و بورژوا؛ رعيت و خان؛ برده و برده دار؛ اشراف و عوام؛ جهان سوم و دنياي توسعه يافته؛ داراي حق وتو و بدون حق وتو و...، از جمله تبعيض هايي است که چه از گذشته و چه تابحال وجود داشته اند. در عين حال خون هاي زيادي در طول قرن ها مبارزه براي برداشته شدن اين دسته بندي هاي ظالمانه ريخته شده که ثمره آن نيز به زباله دان تاريخ سپرده شدن بعضي از اقسام تبعيضات بوده اما مع الاسف برخي ديگر از اين درجه بندي ها، کماکان به قوت خود باقي است!

 

در چنين دنياي درجه بندي شده اي اما به ناگاه انقلابي از خاوران برخاست که شعارش «نه شرقي و نه غربي» بود؛ مشي اش «ان اکرمکم عند الله اتقيکم»؛ و طريقتش تحقق «عدل اميرمومنان(ع)»، در چارچوبي به نام «جمهوري اسلامي ايران.»

 

الحق و الانصاف مسئولان جمهوري اسلامي در اوایل زمامداري شان، ثابت کردند که مدعاي پيروي از عدل علي(ع) در نظام نوپاي اسلامي، سخني به گزاف نبوده است و همچون مولي الموحدين(سلام الله عليه) در مواجهه بي اغماض با دخترش - در ماجراي به امانت گرفتن گردنبندي از بيت المال - تخطي فرزندان و منسوبين به ايشان را بدون هيچ رودربايستي و مصلحت انديشي محکوم مي کردند. برخورد قاطع حضرت امام(ره) با نوه شان «سيدحسين خميني»؛ صدور حکم اعدام از سوي آيت الله محمدي گيلاني براي فرزندش؛ و شکرگزاري آيت الله احمد جنتي در مرگ پسر ناخلفش «محمدحسين جنتي»، از جمله مصاديق اين برخوردهاي بي ملاحظه با نزديکان در نظام اسلامي است.

 

با گذر زمان اما کم نبوده و نيستند، فرزندان «السابقون انقلاب» که برخلاف مشي افتخارآفرين پدران و مادرانشان، مرتکب گفتار و کرداري نادرست شده و با آتش انداختن يک شبه بر کوه اعتبار اجدادشان، آبروي چندين و چند ساله به عاريت گرفته از ايشان را به تلي از خاکستر بدل مي سازند!

 

بدتر آنکه در بسياري از موارد نيز ديده شده است که نه تنها پدران از اعمال نادرست آقازاده ها تبري نمي جويند، که بالعکس بعنوان تسهيل گر و مشوق فرزندانشان وارد عمل شده و راه سوء استفاده هاي احتمالي را بر ايشان هموار مي سازند!

 

سوال بي جواب و درد بي درمان اينجاست! خون اين آقازاده ها چه رنگي است که از دلالي قراردادهاي نفتي «اسمش را نَبَر!»، ميليون ها دلار به جيب مي زنند؟! اين آقازادگان کدام تخم دوزرده را گذاشته اند که بايد بزرگترين کارتل هاي واردات دارو به کشور را مديريت کنند؟! چرا بايد سرنخ واردات خودروهاي لوکسي که «بدون تعرفه گمرکي» از مناطق آزاد اقتصادي وارد مي شوند و به فاصله تنها چند روز بعد در تهران، آن هم «با تعرفه گمرکي» به چندين برابر قيمت تمام شده به فروش مي رسند، به فلان آقازاده برسد؟! چرا نام مستعار بسياري از اين آقازاده ها با القابي همچون سلاطین «شکر» و «برنج» و «چاي» مترادف است؟! چطور يک آقازاده مي تواند در سن 26 سالگي و در اوج بحران ارزي، يک صرافي به نام خود تاسيس کند؟! چگونه مي شود که اولين زنبيل هاي صف ثبت نام براي انتخابات رياست اتاق هاي بازرگاني ايران، متعلق به همين آقازادگان باشد؟! چطور مي توان باور کرد که يک آقازاده بدون طي سنوات و با وجود گذشت تنها ربع قرن از عمرش، همزمان هم(!) مدارج تحصيلي را طي کرده باشد و هم(!) خدمت وظيفه عمومي را گذرانده باشد و هم(!) عضو هيئت مديره چندين شرکت دولتي با پاداش هاي پايان سال آنچناني باشد و هم(!) ...؟! چرا بايد فلان آقازاده بدون ذره اي تخصص و با مدرک غيرمرتبط، به رياست سازماني بزرگ منصوب شود و هنگامي که يک خبرنگار از پدر اين آقازاده مي پرسد «آيا پسرتان با رانت و سفارش شما به اين مسئوليت رسيده است؟» با لحني تند و طلبکارانه پاسخ دهد: «اتفاقاً پسرم به جرم نسبت با من، از مناصب بالا محروم مانده است!»؟!

 

اين همه درحاليست که اين آقازادگان از زمين و زمان طلبکار، مرتکب دو گناه شده اند. اولي همان سوء استفاده از جايگاه والدشان و دومي - که بسيار مهمتر از مورد اول است! - بدبيني آحاد جامعه نسبت به نظام مقدس جمهوري اسلامي است. بدبيني و نااميدي مردم نسبت به نظام، مسئله کم اهميت و کوچکي نيست چراکه اين نظام با پشتيباني مردم نضج گرفته است و بي تفاوتي مردم نسبت به ادامه راه انقلاب، لطمات جبران ناپذيري را به همراه خواهد داشت!

 

حقيقتاً جاي شرمساري است؛ در حالي که تحريم هاي ظالمانه خارجي از يک سو و سوء مديريت هاي داخلي از سوي ديگر، اقتصاد را با رکود و اشتغال را با تهديد مواجه ساخته و جوانان تحصيلکرده و بيکار را به آيينه دق خانواده هايشان تبديل کرده، آقازاده ها فقط و فقط به دليل جاري بودن خون پدر در رگهايشان، بي هيچ دغدغه و نگراني، پله هاي ترقي را يکي پس از ديگري طي مي کنند و به بي هنري خويش مي بالند! البته اگر ذره اي عقل و وجدان در اين دسته آقازادگان وجود داشته باشد، درخواهند يافت که تمامي اين به ظاهر بله قربان گويي ها و دولا و راست شدن های اطرافیان، تنها به خاطر وجود پدرانشان است و اگر لحظه اي خود را بدون وجود ايشان به قضاوت بنشينند، جز موجودي دست و پا چلفتي و بي مايه، چيزي نخواهند يافت؛ همانگونه که نظامي گنجوي، به زیبایی سرود:

 

گيرم پدر تو بود فاضل

از فضل پدر تو را چه حاصل؟!