شناسهٔ خبر: 75305822 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

اختصاصی ایرنا؛

کارشناس ونزوئلایی: تهدید آمریکا انسجام ملی کشور را تقویت می‌کند

تهران- ایرنا- تهدیدهای نظامی اخیر واشنگتن علیه کاراکاس، به گفته‌ یک کارشناس ونزوئلایی، به‌طور بسیار محتمل عملی خواهد شد، اما موضوع اصلی نه احتمال حمله، بلکه نوع، دامنه و پیامدهای آن است و فشار خارجی، به جای تضعیف «مادورو»، انسجام ملی را در این کشور تقویت کرده و مردم را به سمت نهادهای مسلح و دولت سوق می‌دهد.

صاحب‌خبر -

به گزارش روز دوشنبه ایرنا، در هفته‌های اخیر، تنش‌ها میان واشنگتن و کاراکاس به یکی از محورهای اصلی اخبار در آمریکای لاتین و جهان تبدیل شده است. تهدیدهای اخیر آمریکا علیه ونزوئلا، از جمله احتمال اقدام نظامی مستقیم، نگرانی‌های گسترده‌ای را در میان دولت‌ها و نهادهای منطقه‌ای برانگیخته است. دولت «نیکلاس مادورو» رئیس‌جمهوری ونزوئلا این اقدامات را بخشی از «محاصره‌ اقتصادی و نظامی» آمریکا ارزیابی کرده و از شهروندان خواسته است در برابر آن متحد باقی بمانند.

در همین حال، تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که هرگونه درگیری در ونزوئلا می‌تواند جرقه‌ بحرانی تازه در کل آمریکای لاتین باشد و ساختار شکننده‌ امنیت منطقه‌ای را فروپاشد.

برای بررسی دقیق‌تر ابعاد این بحران و پیامدهای احتمالی آن، خبرنگار ایرنا گفت‌وگویی با «ویلیام سرافینو» (William Serafino) دانش‌آموخته‌ علوم سیاسی از ونزوئلا و تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک انجام داده است. این مصاحبه فرصتی فراهم می‌کند تا ریشه‌های ژئوپلیتیکی تنش‌ها، راهبردهای آمریکا، واکنش داخلی ونزوئلا و پیامدهای احتمالی یک رویارویی نظامی در منطقه مورد تحلیل قرار گیرد.

کارشناس ونزوئلایی: تهدید آمریکا انسجام ملی کشور را تقویت می‌کند

تا چه اندازه می‌توان تهدیدهای فزاینده‌ آمریکا مبنی بر حمله‌ی نظامی گسترده به ونزوئلا را عاملی تعیین‌کننده در روند نظامی‌سازی فضای آمریکای لاتین دانست؟

بدون تردید این تهدیدها عاملی تعیین‌کننده‌اند. دستورکار تغییر رژیم علیه ونزوئلا، که بر پایه‌ یک استقرار گسترده‌ نیروهای نظامی آمریکا بنا شده، در چارچوبی ژئوپلیتیکی گسترده‌تر در حوزه‌ دریای کارائیب عمل می‌کند؛ چارچوبی که بر بازخوانی اصول نواستعماری «دکترین مونرو» و «الحاقیه‌ روزولت» استوار است.

موضوع فقط سرنگونی دولت ونزوئلا نیست، بلکه بهره‌برداری از این دستورکار علیه کاراکاس به‌عنوان سکویی برای ایجاد یک محاصره‌ ژئواستراتژیک در دریای کارائیب است؛ زیر چتر مفهوم امپریالیستی «mare nostrum» یا همان «دریای ما» آمریکا (اشاره به اینکه ایالات متحده در تلاش است دریای کارائیب را همچون روم باستان، به‌عنوان حوزه‌ نفوذ و کنترل دریایی خود بازسازی کند). از این منظر، گرایش به افزایش نظامی‌گری به‌عنوان مسیر مناسب برای پیشبرد این راهبرد تعریف شده است؛ راهبردی که با بازآفرینی مفهومی از «جنگ علیه مواد مخدر» ــ بی‌هیچ پایه‌ واقعی ــ می‌کوشد شوک روانی ترس و انضباط‌پذیری را در کشورهای منطقه ایجاد کند تا بتواند بر سیاست داخلی آن‌ها مطابق منافع واشنگتن تاثیر بگذارد.

در دوران جنگ سرد، استقرار سلاح‌های هسته‌ای شوروی در کوبا جهان را تا آستانه‌ جنگ جهانی سوم برد. از سوی دیگر، جهان پس از پایان جنگ سرد هیچ‌گاه تا این اندازه در معرض درگیری‌های بزرگ و ویرانگر نبوده است. آیا ممکن است آغاز یک درگیری نظامی بزرگ در ونزوئلا به دومینویی از جنگ‌های جدید منجر شود؟

یک جنگ در ونزوئلا منبعی از بی‌ثباتی و آشوب برای سراسر آمریکای لاتین خواهد بود. بی‌ثبات کردن کامل کشوری با وسعت جغرافیایی ونزوئلا، جمعیتی بیش از ۲۰ میلیون نفر و موقعیتی حساس که جنوب قاره و نواحی آند را به دریای کارائیب و اقیانوس اطلس متصل می‌کند، تاثیری ویرانگر بر فضای منطقه‌ای خواهد گذاشت.

از نظر ژئواستراتژیک، احتمال بسیار کمی وجود دارد که یک مداخله‌ نظامی آمریکا در ونزوئلا بدون پیامدهای منطقه‌ای باقی بماند. در کلمبیا هنوز فعالیت شدید گروه‌های شبه‌نظامی ادامه دارد. اکوادور و پرو به پناهگاه‌های جرم سازمان‌یافته و قاچاق مواد مخدر تبدیل شده‌اند. در شمال برزیل، در مرز با ونزوئلا، نیز گروه‌های مسلحی درگیر استخراج غیرقانونی مواد معدنی و سایر فعالیت‌های غیرقانونی‌اند.

تضعیف ونزوئلا به معنای تقویت و تشویق این پدیده‌هاست و می‌تواند بستر جنگ‌های محلی‌ای شود که در نهایت پای دولت‌های منطقه را به درگیری باز کرده و یکی از معدود مناطق جهانِ عاری از جنگ‌های میان‌دولتی پایدار را به آشوب بکشاند.

واکنش کشورهای اصلی آمریکای جنوبی، از جمله برزیل که با هر دو کشور ایالات متحده و ونزوئلا اختلافات جدی دارد، در برابر احتمال چنین جنگی چه خواهد بود؟ آیا می‌توان احتمال داد که پای ائتلاف‌های امنیتی و نظامی با چین و روسیه به این منطقه باز شود؟

از لحاظ نظری، مداخله‌ نظامی آمریکا در ونزوئلا برای عمق راهبردی ارتش برزیل در آمریکای جنوبی یک خطر محسوب می‌شود، زیرا نفوذش به‌عنوان نیروی ثبات‌بخش منطقه به‌شدت زیر سوال خواهد رفت. با این حال، پیش‌بینی واکنش برزیل دشوار است، جز آنکه به‌احتمال زیاد مخالفت خود را در سطح رسانه‌ای و دیپلماتیک اعلام خواهد کرد.

در کل می‌توان انتظار داشت کشورهای منطقه واکنشی قوی از نظر دیپلماتیک در مخالفت با عملیات نظامی مستقیم نشان دهند، تدابیر امنیت مرزی را فعال کنند و نهادهای منطقه‌ای مانند سلاک (CELAC)، آلبا (ALBA) و حتی سازمان کشورهای آمریکایی (OEA) را برای بررسی و محکوم کردن جنگ به‌کار گیرند.

پیش‌بینی رفتار روسیه و چین دشوارتر است، اما با توجه به گستردگی منافع انرژی و اقتصادی‌شان در منطقه، به‌ویژه در ونزوئلا، نمی‌توان این احتمال را رد کرد که در جهت حفظ پروژه‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود اقداماتی انجام دهند.

فارغ از تحولات منطقه‌ای و جهانی پیرامون تجاوز احتمالی آمریکا به ونزوئلا، این تهدیدها چه تغییری در مختصات رقابت‌های سیاسی درون این کشور به جا می‌گذارد؟ آیا شوک این تهدید باعث مرگ تدریجی گفتمان «چاویسم» بعد از ربع قرن می‌شود یا بار دیگر با برجسته کردن گفتمان ملی و ضداستعماری، جایگاه خود را تقویت می‌کند؟

شواهد نشان می‌دهد که چاویسمو (یک ایدئولوژی چپ‌گرایانه که از ایده‌ها، سیاست‌ها و اعمال هوگو چاوز رئیس‌جمهوری ونزوئلا الهام گرفته شده‌است) تقویت خواهد شد، زیرا تنها نیروی سیاسی‌ است که برنامه و چشم‌اندازی مشخص برای دفاع از کشور در برابر مداخله‌ خارجی دارد. در واقع، برخی مقام‌های پیشین نظامی آمریکا ــ از جمله مارک اسپر، وزیر دفاع دولت نخست ترامپ ــ هشدار داده بودند که جنگ علیه ونزوئلا نتیجه‌ای معکوس خواهد داشت و باعث می‌شود مردم کشور پشت سر رئیس‌جمهوری مادورو متحد شوند. به باور من این خطر همچنان پابرجاست و احتمالا از سوی مشاوران نظامی و ژئوپلیتیک کاخ سفید مورد توجه قرار گرفته است.

ونزوئلا کشوری نیست که به درگیری‌های نظامی عادت داشته باشد، و در حافظه‌ معاصر مردمش چیزی شبیه مداخله‌ خارجی وجود ندارد. از این رو، چنین شوکی احتمالا باعث بروز واکنشی غریزی برای بقا خواهد شد؛ جامعه به دنبال امنیت و حفاظت از جان خود خواهد بود و نیروهای مسلح ملی، میلیشیا و اتحاد مدنی- نظامی به‌عنوان تنها نهادهای قادر به دفاع از مردم در برابر حمله‌ خارجی در مرکز این واکنش قرار خواهند گرفت.

تا چه حد احتمال می‌دهید آمریکا واقعا به ونزوئلا حمله کند؟

به گمان من این احتمال بسیار بالاست. موضوع اصلی میزان احتمال نیست، بلکه نوع حمله، دامنه و پیامدهای آن است. رسانه‌های آمریکایی اطلاعات حساسی منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد اگر اقدامی صورت گیرد، ماهیتی محدود و «جراحی‌شده» خواهد داشت تا از گسترش بحران و افزایش هزینه‌های سیاسی، انسانی و حیثیتی جلوگیری شود.

چنین حمله‌ای محتمل است، چراکه استقرار فعلی نیروهای آمریکا در کارائیب از نظر لجستیکی برای اشغال زمینی مناسب نیست. افزون بر این، ترامپ مخالف رویکرد «ملت‌سازی» است که در اشغال‌های نواستعماری عراق و افغانستان دنبال شد. جنبش «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» (MAGA) این نوع مداخلات را به‌شدت نقد می‌کند، زیرا آن‌ها را موجب هدررفت منابع، خطر برای جان سربازان آمریکایی و بی‌توجهی به منافع ملی در راستای منافع دیگر کشورها می‌داند. بنابراین، اگر حمله‌ای رخ دهد، به احتمال زیاد با انگیزه‌های سیاسی داخلی ــ حتی انتخاباتی و تبلیغاتی ــ صورت می‌گیرد، نه با هدف اشغال یا کنترل ونزوئلا.

در صورت وقوع حمله‌ آمریکا، مردم ونزوئلا چگونه واکنش نشان خواهند داد؟ وضعیت افکار عمومی چگونه و میزان حمایت از رئیس‌جمهوری مادورو و دفاع از کشور تا چه اندازه است؟

در کشور اجماع گسترده‌ای علیه مداخله‌ خارجی و در حمایت از صلح وجود دارد، که در سال‌های اخیر ــ در سایه‌ تحریم‌های تنبیهی ــ تقویت شده است. از همین رو، می‌توان پیش‌بینی کرد که هرگونه اقدام نظامی علیه حاکمیت ملی از حمایت اجتماعی گسترده‌ای برخوردار نخواهد بود و در عوض موجب افزایش حمایت از مادورو خواهد شد؛ چرا که او در چنین شرایطی به‌عنوان تنها تضمین‌کننده‌ صلح و ثبات کشور شناخته می‌شود.

جهان چگونه می‌تواند در برابر سیاست‌های توسعه‌طلبانه و جنگ‌طلبانه‌ ترامپ واکنش نشان دهد؟

با تقویت روند ساختن جهانی چندقطبی و پیشبرد سیاستی منطقه‌ای بر پایه‌ همکاری جمعی، استقلال و همگرایی. این تنها راه مهار بلندپروازی‌های امپریالیستی ایالات متحده است، که همواره بر اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» استوار بوده است.

منطقه‌ای که از منظر حاکمیت مشترک و منافع ژئوپلیتیکی متحد شود و به‌صورت یک بلوک واحد در عرصه‌ دفاعی و سیاسی عمل کند، می‌تواند در برابر طرح سلطه‌جویانه‌ قاره‌ای آمریکا سدی موثر ایجاد کند.

این چالش اصلی آمریکای لاتین و کارائیب است در لحظه‌ای سرنوشت‌ساز برای آینده‌ خود؛ آینده‌ای که اگر بر پایه‌ صلح و ثبات استوار بماند، از معدود نمونه‌های باقیمانده در جهانی خواهد بود که زیر سایه‌ جنگ‌های امپریالیستی گرفتار شده است.