شناسهٔ خبر: 75303657 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نگاهی به «فاشیست‌جماعت را چطور بشناسیم» اثر اومبرتو اکو؛

فاشیسم ابدی در مراجعه است

اکو در پایان جستار نخست این کتاب یادآور می‌شود که فاشیسم ابدی همین دور و بر ماست. تشخیص بازگشت فاشیسم ابدی آسان بود اگر مثلاً یک نفر رو به جهانیان می‌ایستاد و می‌گفت «می‌خوام آشوویتس رو بازگشایی کنم و دلم می‌خواد ببینم سیاه‌جامه‌ها یه بار دیگه دارن توی خیابون‌های ایتالیا رژه میرن» اما به این سادگی‌ها نیست. فاشیسم ابدی همیشه در مراجعه است آن هم در معصومانه‌ترین کسوت‌ها.

صاحب‌خبر -

‌سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - روح‌الله سپندارند؛ آیا دوران فاشیسم تمام شده است؟ دیگر نباید نگران بازگشت آن چیزی باشیم که نیمه اول قرن بیستم را برای بخشی از دنیا به جهنم تبدیل کرده بود؟ این همان چیزی است که اومبرتو اکو در کتاب «فاشیست‌جماعت را چطور بشناسیم» سعی دارد به آن پاسخ دهد.

فاشیسم ابدی در مراجعه است


اکو در این کتاب که از سه جستار کوتاه اما مرتبط به هم تشکیل شده، سعی دارد بر این نکته تاکید کند که اگر چه فاشیسم دیگر در آن شمایل آلمانِ هیتلری و ایتالیای موسولینی بروز نمی‌کند اما خطر آن همواره بیخ گوشمان است و به شیوه‌های جدید در جوامع جدید ریشه می‌دواند.
اومبرتو اکو در جستار نخست این کتاب با عنوان «نیا-فاشیسم» با صورت‌بندی نمادین بعضی از شاخصه‌های کلیشه‌ای فاشیسم، آن را از فاشیسم تاریخی جدا کند و به ما هشدار دهد که هر جایی تعدادی از این نشانه‌ها بروز کرد، زنگ خطر فاشیسم به صدا در آمده است.
البته شاید استفاده از «نیا-فاشیسم» توسط مترجم فارسی کتاب به جای «Ur-Fascism» برای خواننده ایرانی کمی نامأنوس باشد و من سعی می‌کنم در بررسی و نگاه به این کتاب از همان ترکیب «فاشیسم ابدی» استفاده کنم.
در این بررسی طبیعتاً پرداختن به تمام چهارده ویژگی فاشیسم ابدی از منظر اکو، مطلب را به درازا می‌کشاند و سعی می‌کنم ویژگی‌هایی را بازخوانی کنم که هم از نظر اهمیت در اولویت قرار دارند و هم تا اندازه‌ای با زمانه‌ی ما پیوندی نامحسوس پیدا کرده است.

از نظر اکو، نخستین بارزه‌ی «فاشیسم ابدی» سنت‌پرستی است. بنابراین متعاقباً، هیچ پیشرفتِ یادگیری هم ممکن نمی‌شود، حقیقت، قبلاً، یک بار برای همیشه، اعلام شده و تمام آنچه از ما برمی‌آید این است که به تعبیر پیام مبهمش ادامه دهیم.
مکمل این سنت‌پرستی در فاشیسم چیزی است که در تقابل با عقل قرار می‌گیرد و در این کتاب یادآور می‌شود که فاشیسم و نازیسم، عصر روشنگری و عصر خرد را خاستگاه فساد اخلاقیِ مدرن می‌دانست، به این تعبیر، تعریفِ دیگری هم که می‌شود از فاشیسم ابدی به دست داد، عقل‌ستیزی است.
در واقع عقل‌ستیزیِ فاشیسم مبتنی بر کیشِ «عمل به خاطر عمل» است؛ و از همین منظر است که اکو هوشمندانه یادآور می‌شود استفاده مکرر از عباراتی نظیر «لعنت خدا بر هر چی روشنفکره» «جوجه روشنفکر»، «دانشگاه لونه کمونیست‌هاست» و به طور کلی بدگمانی به زندگی روشنفکرانه همیشه علامت فاشیسم ابدی بوده است.
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که این کتاب به آن اشاره می‌کند این است که برای فاشیسم ابدی اختلاف عقیده خیانت است و طبیعتاً برخوردهای خشن با عقاید مختلف قابل توجیه به نظر می‌رسد.
اما شاید یکی از مهمترین ویژگی‌هایی که می‌توان رد پای آن را در دنیای امروز هم به وضوح مشاهده کرد، همان چیزی است که اکو در این کتاب، اینگونه می‌گوید که نخستین جاذبه هر جنبش فاشیستی یا هر جنبش فاشیستی نارَسی، فراخوان دادنِ آن است علیه میهمانان ناخوانده. برای همین، فاشیسم ابدی در تعریف همچنین نژادپرستانه هم هست.
فاشیسم ابدی از دل ناکامیِ فردی یا اجتماعی می‌جوشد و این، توضیح می‌دهد چرا یکی از بارزه‌های سنخ‌نمای جنبش‌های فاشیستی تاریخ، توسل جستن به طبقه‌ی ناکام متوسط بوده، به مردمی که یک بحران اقتصادی یا تحقیر سیاسی برآشفته‌شان کرده و از فشار اجتماعیِ وارده از طبقات پایین وحشت‌زده هم هستند.


اکو در این کتاب می‌نویسد: فاشیسم ابدی به کسانی که هیچ‌گونه هویت اجتماعی ندارند می‌گوید تنها امتیازشان همان عمومی‌ترینِ امتیازهاست، یعنی متولد شدن در کشوری مشترک. این خاستگاه ناسیونالیسم است. به علاوه تنها کسانی که می توانند برای ملت، هویتی فراهم بیاورند دشمنان‌اند. بنابراین ذهن‌مشغولی به توطئه، ترجیحاً نوع بین‌المللی‌اش، اساس روان‌شناسیِ فاشیسم را تشکیل می‌دهد. مریدان باید حس کنند تحت محاصره‌اند. آسان‌ترین راه پی افکندنِ توطئه توسل به بیگانه‌هراسی است.
با ترسیم چنین وضعیتی است که نویسنده کتاب تاکید می‌کند در فاشیسم ابدی، نبرد برای زندگی نداریم، بلکه زندگی برای نبرد معنا دارد. در این رویکرد صلح‌خواهی نیز، در نتیجه تبانی با دشمن است.
اما یکی دیگر از شاخصه‌های فاشیسم، تکیه بر توده مردم نه در قالبی دموکراتیک، بلکه در ساحتی است که فردیت در آن توده استحاله شود. اکو معتقد است برای فاشیست‌های ابدی، فرد هیچ حقی ندارد و «مردم» واحد یکپارچه‌ای پنداشته می‌شود بیانگر «اراده‌ی همگانی». نکته مهم آنجاست که پیشوا مدعی می‌شود تفسیرگرِ همگان است. به این ترتیب مردم فقط فراخوانده می‌شوند تا در نقش مردم حضور به هم رسانند. مردم در واقع صرفاً ادایی نمایشی می‌شود.

اکو در پایان جستار نخست این کتاب یادآور می‌شود که فاشیسم ابدی همین دور و بر ماست. تشخیص بازگشت فاشیسم ابدی آسان بود اگر مثلاً یک نفر رو به جهانیان می‌ایستاد و می‌گفت «می‌خوام آشوویتس رو بازگشایی کنم و دلم می‌خواد ببینم سیاه‌جامه‌ها یه بار دیگه دارن توی خیابون‌های ایتالیا رژه میرن» اما به این سادگی‌ها نیست. فاشیسم ابدی همیشه در مراجعه است آن هم در معصومانه‌ترین کسوت‌ها.
اما شاید سوال اینجا باشد که چطور می‌توان با بازگشت فاشیسم مقابله کرد آن هم در عصری که رویکردی لیبرال به ما گوشزد می‌کند همه عقاید محترم است و باید رواداری خود را تقویت کنیم. اکو در جستار کوتاهی با عنوان «ما اروپایی هستیم» می‌گوید جنگیدن با تعصب‌مان به معنای آن نیست که باید تمامی جهان‌بینی‌ها را بپذیریم یا نسبی‌انگاریِ اخلاقی را مذهب جدید اروپا کنیم. هم‌زمان که به همشهری‌ها، و علی الخصوص کودکان‌مان، رواداریِ آزاداندیشانه را می‌آموزیم، باید مدنظر داشته باشیم رسوم و افکار و رفتارهایی هم هستند که برایمان ناپذیرفتنی‌اند و باید ناپذیرفتنی بمانند.

کتاب «فاشیست‌جماعت را چطور بشناسیم» نوشته اومبرتو اکو با ترجمه یزدان جندقی توسط نشر «مان کتاب» به چاپ رسیده است.

برچسب‌ها: