به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا - زهرا قربانی؛ در شرایط حساس و پرچالش کنونی کشور، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تبیین روشن و دقیق سیاستها و راهکارهای دولت هستیم. سید محمدمهدی طباطبایی، معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، در این گفتوگو با نگاهی دقیق به مسائل داخلی و بینالمللی، ابعاد مختلف عملکرد دولت و چالشهای پیشرو را مورد بررسی قرار میدهد. از محدودیتهای دیپلماتیک و تحریمهای بینالمللی گرفته تا تلاشهای دیپلماسی فعال و توسعه روابط منطقهای. این گفتوگو تصویری جامع و واقعبینانه از وضعیت کنونی و مسیرهای پیش رو ارائه میدهد.
در این مصاحبه سعی شده تا پشتپرده سیاستها و تصمیمات دولت، چالشها و فرصتها بهروشنی نشان داده شود و توضیح داده شود چگونه دولت با وجود فشارها و محدودیتهای بینالمللی، به دنبال حفظ منافع ملی و یافتن راهحلهای مؤثر است.
مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
وفاق؛ حلقه مفقوده سیاسی که حالا به گفتمان تبدیل شده است
برنا: اجازه بدید گفتوگو را با موضوع «وفاق» آغاز کنیم. در واقع، وفاق ملی از همان ابتدا بهعنوان سنگبنای دولت چهاردهم مطرح شد و آقای پزشکیان نیز با هدف صلح و توسعه اقتصادی کشور وارد رقابتهای انتخاباتی شدند اما از همان ابتدا با موانعی، بهویژه از سوی برخی جریانهای خارجی مواجه شدیم که این روند چندان برایشان خوشایند نبود. آنها حتی در روز تحلیف رئیسجمهور با ترور شهید حنیه، عملاً مانعتراشی را آغاز کردند. تحلیل شما از این شرایط چیست؟
طباطبایی: من معتقدم آنچه آقای دکتر پزشکیان در انتخابات ۱۴۰۳ مطرح کردند و در طول یکسال تصدی دولت هم بر آن پای فشردند، در واقع تبدیل یک شعار به گفتمان بود؛ گفتمانی تحت عنوان "وفاق" که سالها حلقه مفقوده جامعه سیاسی و مدنی ما بهشمار میرفت.
در طول تقریباً پنج دهه بعد از انقلاب، رقابتهای سیاسی مکرری میان جریانهای مختلف شکل گرفت که در بسیاری از مواقع، منافع ملی در حاشیه قرار گرفت و تحتالشعاع منازعات جناحی و حزبی قرار گرفت.
گفتمان وفاق که آقای پزشکیان در انتخابات مطرح کردند، درواقع تلاشی بود برای تجمیع مطالبات مردم و منافع ملی ذیل یک چتر فراگیر. در این چارچوب، منافع گروهی، حزبی و جناحی، یا به تعبیری، رنگ میباخت و تضعیف میشد تا آنچه در اولویت است یعنی مصالح عمومی کشوردر کانون توجه قرار گیرد.
در بسیاری از مقاطع، ما شاهد بودیم که حتی مبانی نظری متفاوت، منجر به اختلاف تصمیمگیری نمیشد اما رقابتهای قدرتمحور و سهمخواهیهای سیاسی، روند تصمیمسازیهای کلان را مخدوش میکرد.
مردم هم نسبت به این رویکرد جدید اقبال نشان دادند، چراکه احساس کردند یک قطعه بزرگ از پازل اجتماعی و سیاسی کشور که سالها غایب بود، حالا جای خودش را پیدا کرده.
ما امروز نیاز داریم به یک بازتعریف در شیوه شناسایی و ارزیابی جریانها، افراد و گروهها. بهجای سنجیدن آنها بر اساس نزدیکی یا دوری از جریانهای سیاسی خاص، باید به میزان پایبندیشان به منافع ملی و دغدغههای اجتماعی توجه کنیم. آنچه که برای عموم جامعه اثرگذار است، باید شاخص تصمیمگیری قرار گیرد.
البته، در این مسیر اشکالاتی هم وجود داشته و طبیعی است. هیچ گفتمان و حرکتی از ابتدا بینقص نیست. وفاق هم نیاز به زمان، بازخوانی و البته به اصلاح نیاز دارد. ممکن است برخی نقد کنند که این نوع وفاق صرفاً در سطح نخبگان یا فعالان سیاسی جریان دارد و نه در بدنه جامعه اما من معتقدم وفاق اجتماعی نیز تا حد زیادی محقق شده که در ادامه گفتوگو به آن بیشتر خواهم پرداخت.
رقابتهای سیاسی بیشتر برای حفظ قدرت است تا توسعه کشور
برنا: جدا از فشارهای خارجی، ما شاهد برخی مانعتراشیها از سوی جریانهای داخلی هم بودیم. به نظر میرسد برخی از این جریانها، وفاق را صرفاً در تقسیم قدرت میبینند، در حالی که برداشت واقعی از وفاق، رسیدن به یک نگاه مشترک برای توسعه کشور است.
طباطبایی: بله، دقیقاً همینطور است. شما در واقع خودتان پرسش رو مطرح کردید و پاسخ را هم دادید.همانطور که پیشتر عرض کردم، طرح گفتمان وفاق طبیعتاً بازار خیلیها را کساد خواهد کرد. چرا که برخی جریانها در ساختار قدرت، سالها از وضعیت موجود منتفع بودهاند. خب، طبیعی است که چنین جریاناتی از برچیده شدن آن «سفره» راضی نباشند. وفاق، در نگاه این گروهها، به معنای تقسیم منافع و سهمخواهی است. در حالی که مفهوم واقعی وفاق، همگرایی بر سر منافع ملی و توسعه کشور است، نه بدهبستانهای سیاسی.
اما ما شاهدیم که بسیاری از رقابتهایی که در عرصه سیاسی رخ داده، اصلاً معطوف به بهبود وضعیت مردم یا توسعه کشور نبوده، بلکه بر سر کسب قدرت و حفظ آن بوده است. در چنین فضایی، طبیعیست که برخی گروههای سنتیِ صاحب قدرت، نسبت به چنین گفتمانی اقبال نشان ندهند.
اتفاقاً نکته جالب و در عین حال نگرانکنندهای که ما در ماههای اخیر با آن مواجه بودیم، این است که یک هماهنگی آشکار، هرچند ناگفته، میان دو سوی کاملاً متفاوت از طیفهای سیاسی و رسانهای دیده میشود.
برای مثال، شما خط رسانهای برخی جریانهای بهشدت انقلابی داخلی را که به ظاهر منتقد جدی غرب هستند بررسی میکنید، متوجه میشوید که دقیقاً همان خط را در رسانههایی چون ایراناینترنشنال یا صدای آمریکا هم میبینید؛ البته با ادبیاتی متفاوت ولی با محتوایی همسو.
همین دیروز، من در حال بررسی رسانهها بودم و دیدم یکی از گزارشهایی که توسط یک رسانه معاند منتشر شده، با ادبیاتی کمی ملایمتر در یکی از رسانههای داخلی هم تکرار شده.
خب، بین عقلای جامعه تردیدی وجود ندارد که رسانههایی مثل ایراناینترنشنال دغدغه منافع مردم ما را ندارند. اما این که همان نگاه، همان زاویه دید، از یک رسانه داخلی هم شنیده شود، اتفاقاً از جریانهایی که ادعای دلسوزی دارند، نگرانکننده است.
اینجا باید ریشه را جای دیگری جستوجو کرد. مسئله، صرفاً اختلاف گفتمانی نیست؛ مسئله این است که تمرکز بسیاری از مناقشات و انتقادات، نه بر مبنای دغدغه مردم یا کشور، بلکه بر مبنای منافع گروهی و شخصی شکل گرفته و این، متأسفانه نشانه توسعهنیافتگی است. نشانه این است که هنوز در برخی سطوح، بلوغ سیاسی لازم برای تمایز منافع ملی از منافع گروهی وجود ندارد.
سفر پزشکیان به نیویورک با حواشی کمسابقه مواجه شد اما صدای ایران شنیده شد
برنا: برگردیم به سفر هفته گذشته دکتر پزشکیان به نیویورک.ما از ابتدا انتظار داشتیم که این سفر با حواشی خاصی همراه باشد؛ از صدور ویزا گرفته تا نحوه میزبانی و محدودیتهای تردد.
بهخصوص ما رسانهایها انتظار داشتیم هیئت ایرانی با برنامهریزی و ابتکار بیشتری در این سفر ظاهر شود؛ هم برای مدیریت آن شرایط دشوار و هم برای بهرهبرداری دیپلماتیک و رسانهای بهتر. میخواستم بدانم هیئت ایرانی در این سفر چه ایدههای جدیدی داشت و چگونه با این محدودیتها مواجه شد؟
طباطبایی: ببینید، اول باید شرایطی را که با آن روبهرو بودیم دقیقتر ترسیم کنیم. دولت آمریکا، بهویژه در شرایط فعلی و با چشماندازی که به بازگشت ترامپ به قدرت وجود دارد، بار دیگر بینزاکتی دیپلماتیک خود را به نمایش گذاشت. این بینزاکتی در دو سطح کاملاً مشهود بود: اول، در نحوه صدور ویزا برای هیئت دیپلماتیک ایران، که برای شرکت در یک نشست بینالمللی یعنی مجمع عمومی سازمان ملل صورت میگرفت. این اتفاق در خاک آمریکا رخ میدهد، اما ماهیتاً موضوعی جهانی و بینالمللی است.
دوم، در نحوه محدودسازی تردد هیئت ایرانی در خاک آمریکا. واقعاً این سفر، زنگ خطری برای جامعه جهانی بود تا یکبار دیگر درباره اینکه آیا آمریکا صلاحیت میزبانی سازمان ملل را دارد یا نه، تجدیدنظر شود. کشوری که توان یا تمایل به رعایت حداقل اصول میزبانی و احترام به نمایندگان کشورها را ندارد، چطور میتواند میزبان رویدادی جهانی باشد؟
آقای دکتر پزشکیان از ابتدا تأکید داشتند که سفرهای خارجی دولت باید با ترکیبهای جمعوجور و حداقلی انجام شود. این نگاه با توصیهی صریح مقام معظم رهبری نیز همسو بود که خواهان پرهیز از هیئتهای عریض و طویل در سفرهای دیپلماتیک بودند.اما در این سفر، ما با وضعیت غیرعادیتری هم مواجه شدیم: آمریکا حتی به حداقل اعضای هیئت رسانهای ایران هم ویزا نداد. نه عکاس، نه تصویربردار، نه خبرنگار، هیچکدام امکان حضور نداشتند. این یعنی صفر مطلق، و این در نوع خود بیسابقه بود.
از این بدتر، محدودیتهای شدید تردد برای اعضای هیئت ایرانی بود. محدوده تردد هیئت به سه نقطه مشخص محدود شده بود: محل اقامت (هتل)، ساختمان سازمان ملل (UN) و دفتر نمایندگی ایران.
حتی یکی از جلسات جانبی که قرار بود با حضور ایران و چند کشور دیگر برگزار شود، به دلیل مخالفت آمریکا و جلوگیری از حضور هیئت ایرانی، عملاً لغو شد. این نوع برخورد، چیزی فراتر از رفتار خصمانه دیپلماتیک است؛ یک بینزاکتی آشکار بینالمللی است که نشان میدهد آمریکا حتی ظرفیت میزبانی چنین رویدادهایی را ندارد.
با این حال، ما سعی کردیم از ظرفیتهای دیگر برای جبران این فضای محدود استفاده کنیم. بر خلاف رویه معمول که در آن رئیسجمهور فقط یک یا دو گفتوگوی رسانهای دارد، در این سفر تعداد مصاحبهها افزایش یافت. ابتدا مصاحبهای با شبکه فاکسنیوز انجام شد، که مخاطب آن طیف گستردهای از جامعه آمریکاست. سپس بلافاصله مصاحبهای با شبکه «العربی» قطر ترتیب داده شد که در دنیای عرب و جهان اسلام تأثیرگذار است. در روز بعد نیز مصاحبهای دیگر با شبکه NBC، تا روایت ایران از سفر و مواضع دولت، بهتر و شفافتر منتقل شود. هدف ما این بود که صدای ایران در این سفر، علیرغم محدودیتهای تحمیلی، بهوضوح شنیده شود و خوشبختانه این اتفاق افتاد.
علاوه بر اینها، تلاش شد جلسات متعارف با گروههای مؤثر آمریکایی که در چند سال گذشته برقرار بوده، مجدداً برگزار شود؛ بهویژه با فعالان دینی غیرمسلمانِ ضد جنگ اعم از مسیحیان و یهودیان که مواضع مستقل و انتقادی نسبت به سیاستهای جنگطلبانه دارند. همچنین دیدارهایی با روزنامهنگاران، ستوننویسان برجسته و ایرانیان شاخص و تأثیرگذار مقیم آمریکا که صدایی معتبر در جامعه آمریکا دارند، برگزار شد تا از همه ظرفیت آن چند روز اقامت استفاده شود.
در مجموع، علیرغم همه محدودیتها، تلاش شد سفر رئیسجمهور به نیویورک نه تنها از نظر دیپلماتیک بلکه از نظر رسانهای هم اثربخش و قابل توجه باشد.
فعال شدن مکانیزم ماشه شرایط را سختتر کرده اما بنبست نیست
برنا: برویم سراغ موضوع مکانیزم ماشه؛ مسئلهای که این روزها، چه در میان مردم، چه مسئولان و چه در رسانهها، بسیار پررنگ و جدی شده. حالا هرچقدر هم بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم و بگوییم فعال شدن آن اثر خیلی خاص و جدیدی ندارد، اما نمیتوان انکار کرد که بالاخره محدودیتهایی برای دولت و اقتصاد کشور ایجاد میکند. مخصوصاً در حوزه معیشت مردم. دولت چه راهکارهایی برای خنثیسازی یا حداقل کاهش اثرات این اتفاق دارد؟
طباطبایی: مکانیزم ماشه طبیعتاً اتفاق مطلوبی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده و نیست. ما از تحریم استقبال نمیکنیم. برخلاف برخی روایتهای قدیمی که مثلاً تحریم را کاغذ پاره یا حتی زمینهساز پیشرفت میدانستند، باید بگوییم واقعیت این است که تحریمها برای کشور محدودیت ایجاد میکند؛ چه در مناسبات اقتصادی و مالی، چه در روند طبیعی توسعه. این مسئله را نمیشود نادیده گرفت.
تحریم، مثل هر نوع تقابل دیگر، ولو سیاسی و اقتصادی، میتواند روند اداره کشور را دچار کندی و سختی کند. همانطور که هیچ کشوری از درگیری نظامی استقبال نمیکند، ما هم خواهان تحریم یا بازگشت قطعنامههای شورای امنیت نیستیم. البته در عین حال، جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده ضمن حفظ عزت ملی، با آمادگی لازم در برابر چنین فشارهایی ایستادگی کند.
واقعیت این است که در یک ماه منتهی به فعال شدن مکانیزم ماشه، تلاش بسیار گستردهای در سطح دیپلماسی انجام شد تا جلوی بازگشت تحریمهای شورای امنیت گرفته شود. من شخصاً در جریان بسیاری از جزئیات بودم، بهویژه در آن چند روزی که هیئت جمهوری اسلامی ایران در نیویورک حضور داشت. میتوانم بهجرئت بگویم که هیئت ایرانی نهایت انعطاف و همکاری را در مذاکرات نشان داد تا از این اتفاق جلوگیری شود.
با این حال، باز هم باید تأکید کنم که هیچ اتفاقی بهتنهایی پایان راه نیست. بله، بازگشت قطعنامههای تحریمی شرایط را برای اداره کشور سختتر میکند، اما به معنای بنبست نیست. ما از ابتدا برای چنین احتمالاتی سناریو داشتیم و تدابیری در نظر گرفته شده تا حتی در صورت بازگشت این محدودیتها، کشور دچار بحران نشود.
متأسفانه یکی از پیامدهای منفی این رویداد تضعیف موقعیت دیپلماسی بود. چرا که مواجهه ایران با این وضعیت، اتفاقاً مبتنی بر گفتوگو، تعامل و استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک بود. اما وقتی نهایت تلاش دیپلماتیک بینتیجه میماند، طبیعتاً این تصور به وجود میآید که دیپلماسی کارآمد نبوده. با این حال، ما اعتقاد داریم که همیشه اولین و بهترین مسیر برای حل مشکلات، گفتوگو است. این نگاه، مورد تأکید جدی رئیسجمهور آقای دکتر پزشکیان هم هست؛ چه در حوزه داخلی و چه در عرصه بینالملل. ایشان معتقدند که اغلب مسائل، با گفتوگوی شفاف و منطقی قابل حل هستند. ما هم در دستگاه اجرایی به این مسیر وفاداریم و تلاش خواهیم کرد که علیرغم فشارها، دیپلماسی را زنده و مؤثر نگه داریم.
تصویب CFT نتیجه فعال شدن اسنپبک نیست، بلکه نتیجه یک فرایند منطقی است
برنا: درباره نقش دیپلماسی و فشارهای تحریمی صحبت کردیم. حالا اجازه بدهید برسیم به مسئله FATF و بهطور مشخصتر، موضوع CFT. هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام این موضوع تصویب شده و هم به نظر میرسد نگاه مجلس نسبت به آن نسبت به گذشته مثبتتر شده است. در اواخر دهه ۹۰، بهویژه در سال ۱۳۹۷، مجلس ایراداتی به مفاد CFT گرفته بود، اما حالا در شرایطی که مکانیزم ماشه فعال شده و حلقه تحریمها تنگتر شده، چقدر فکر میکنید تصویب CFT میتواند به کشور کمک کند؟ آیا هنوز ظرفیت مؤثری برای عبور از فشارهای اقتصادی دارد؟
طباطبایی: ببینید، برخلاف برخی دیدگاهها که میگویند پیوستن به CFT در این مقطع «نوش دارو بعد از مرگ سهراب» است و دیگر فایدهای ندارد، من چنین نگاهی ندارم. اتفاقاً معتقدم باید ماجرا را در دو ساحت جداگانه بررسی کرد: یکی، بحث بازگشت تحریمها و فعال شدن مکانیزم ماشه و دیگری، مسأله پیوستن ایران به لوایح مرتبط با FATF از جمله CFT.
از ابتدا، دولت چهاردهم معتقد بود که رویکرد حاکم بر مخالفت با پیوستن به این کنوانسیونها اشتباه بود و باید خیلی زودتر این مسیر را طی میکردیم. خوشبختانه با تلاش مداوم بیش از یک سال، این موضوع در نهایت با تصویب مجمع تشخیص به سرانجام رسید. این تصویب، به باور من الزاماً به دلیل تحولات اخیر نبوده، بلکه نتیجه یک مسیر مشخص، برنامهریزیشده و منطقی بود.
من معتقدم اینها همزمانیهایی هستند که الزماً ارتباط علی و معلولی با هم ندارند. برخی میگفتند که فعال شدن مکانیزم ماشه درست بعد از بازگشت رئیسجمهور از نیویورک، تأثیر دیپلماسی را زیر سؤال برد. اما این صرفاً یک همزمانی زمانی بود، نه نتیجه آن سفر. تصویب CFT هم همینطور؛ محصول یک فرایند است، نه واکنش فوری به تحولات اخیر.
با این حال، ذات این اتفاق مثبت است. چه مکانیزم ماشه فعال میشد، چه نمیشد، ما در صورت نپیوستن به FATF همچنان با مشکلاتی در نقلوانتقالات مالی و بانکی مواجه بودیم. حالا که این مانع بزرگ برداشته شده، مسیر همکاری اقتصادی با دنیا برای آینده قطعاً هموارتر خواهد شد.
اختلافنظر بین دستگاهها ریشهای و ساختاری است، اما قابل حل
برنا: کشور از نظر اقتصادی، در شرایط بسیار خاص و حساسی قرار دارد. با توجه به این وضعیت، انتظار میرود دولت با تمرکز و انسجام بیشتری بر موضوعاتی مثل جذب سرمایهگذاری، کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی کار کند. اما آنچه از بیرون دیده میشود، بهویژه از طریق رسانهها، گویای نوعی اختلافنظر بین دستگاههایی مانند وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و وزارت صمت است. این اختلافات به نظر میرسد که روند تصمیمگیری را کند کرده و دولت را از اولویتهای اصلی دور کرده. در اینباره توضیح میدهید؟
طباطبایی:بله، نکته درستی مطرح کردید. بخشی از این مسائلی که شما اشاره کردید جدید نیست و درواقع ریشه در ساختار و فرهنگ حکمرانی ما دارد. در همه دولتها، در مقاطعی که دستگاهها در تقاطعهای تصمیمگیری قرار میگیرند، چنین اختلافنظرهایی طبیعی است. هر دستگاه از زاویه وظایف و مسئولیتهای خود به موضوع نگاه میکند و این تفاوت دیدگاهها میتواند باعث شکلگیری قرائتهای متفاوت از یک مسئله واحد شود.
ما تقریباً در هیچ دورهای نداشتیم که دستگاههایی مثل وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صمت، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، کاملاً همنظر و هماهنگ عمل کنند؛ خصوصاً در حوزههایی مثل واردات، سیاست ارزی یا کنترل قیمتها. این مسئله یک چالش کهنه و ساختاری است، نه فقط مربوط به امروز یا امسال.
مسئله فقط به اختلاف نظر محدود نمیشود. ما در زمینه کار تیمی، هماهنگی سیستمی و ایجاد یک فهم مشترک در سطح حاکمیت هنوز ضعف داریم. به همین دلیل، وقتی به یک پدیده ملی نگاه میکنیم، چون زاویه نگاهها دستگاهی است و نه کلنگرانه، طبیعتاً برداشتها هم متفاوت میشود.
من بارها از این مثال استفاده کردهام: همان داستان معروف مثنوی مولوی درباره انگور، عنب و اوزوم. همه درباره یک چیز صحبت میکنند، اما چون زبان و زاویه نگاهشان متفاوت است، به جای توافق، دچار جدل و حتی تقابل میشوند. حالا این مسئله اگر در شرایط اقتصادی عادی هم باشد، قابل تحملتر است. اما وقتی وضعیت اقتصادی کشور خاص و شکننده است، حتی همین اختلافهای معمول هم میتواند مضر و مخرب باشد.
من این اختلافاتی که امروز در رسانهها پررنگتر شده را چیز حاد و نگرانکنندهای نمیدانم. البته تأکید میکنم که در شرایط اقتصادی خاص فعلی، حتی اختلافات معمول هم باید با دقت بیشتری مدیریت شود. این موضوع مورد توجه ویژه دولت و شخص آقای رئیسجمهور هست و برنامههایی برای کاهش این چندگانگیها در دست اقدام است.
ما معتقدیم که این اختلافنظرها قابل حل است و در کوتاهمدت شاهد بهبود هماهنگی و تمرکز بیشتر بر مسائل اصلی خواهیم بود. مهم این است که همه دستگاهها از زاویه منافع ملی و هدفگذاری کلان به موضوعات نگاه کنند و نه صرفاً از منظر مسئولیتهای بخشی خود.
سیاست «آنتیتحریم» با توسعه ارتباطات منطقهای آغاز شده است
برنا: یکی از اهداف مهم دولت آقای پزشکیان توسعه روابط با کشورهای همسایه بوده است. با این حال، بارها دیدهایم که آمریکا و اسرائیل تلاش کردهاند این روند را متوقف یا تضعیف کنند. با این وجود، به نظر میرسد دولت در این زمینه عملکرد مناسبی داشته و تا حدودی موفق به توسعه روابط شده است. در این خصوص توضیح بیشتری میدهید؟
طباطبایی:بله، این موضوع را میتوان به نوعی همچون «نوشداروی پس از مرگ سهراب» دانست. در شرایط تهدیدات بینالمللی و محدودیتهایی که کشورهای سلطهگر برای ما ایجاد کردهاند، توجه به ظرفیتهای اقتصادی منطقهای که بسیار گسترده است، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
موقعیت ژئوپولیتیکی جمهوری اسلامی ایران این امکان را فراهم میآورد که در مقابل محدودیتها، به درجهای از خودکفایی و خوداتکایی منطقهای دست یابیم و تأثیر تحریمها را به حداقل برسانیم.آقای دکتر پزشکیان نیز همواره این موضوع را در شعارهای انتخاباتی خود مطرح کرده و در عمل نیز به آن پایبند بوده است.
برای نمونه، در شرایطی که کشور در وضعیت جنگی یا اضطراری به سر میبرد و آسمان کشور هنوز بسته بود، هنگامی که جمهوری آذربایجان ایران را برای شرکت در اجلاس اوراسیا دعوت کرد، وی اعلام کرد که حتماً خودشان شخصاً در اجلاس حضور خواهند داشت و این امر محقق شد.
علاوه بر دیپلماسی رسمی، وی روابط شخصی و مستقیم خود را با رؤسای کشورهای منطقه تقویت کردهاند. معتقدم وی در حال تعریف رویکردی نوین برای بهرهبرداری از ظرفیتهای منطقهای هستند که مبتنی بر دیپلماسی عمومی است.
برای مثال، اولین سفر خارجی وی به کشور عراق صورت گرفت؛ آن هم در اولین ماههای آغاز به کار دولت. همچنین وی اولین رئیسجمهوری بودند که به طور رسمی به اقلیم کردستان عراق سفر کردند و در شهرهای اربیل و سلیمانیه با مسئولان محلی دیدار و گفتگو داشتند. این ارتباطات شخصی و استفاده از ظرفیتهای منطقهای در قالب روابط عاطفی و دیپلماسی عمومی، بسیار مؤثر بوده و بسیاری از مشکلات دیرینه را تسهیل کرده است.
این روند روابط شخصی و عاطفی در چهار طرف مرزهای کشور، جایی که ظرفیتهای متنوع و گستردهای وجود دارد، به شکل قابل توجهی تقویت شده است.
آقای پزشکیان به استفاده و بهرهبرداری از این ظرفیتها پایبند است و در یک سال گذشته موفقیتهای قابل ملاحظهای کسب کرده است.
اگرچه در برخی موارد سوءتفاهمها یا اختلافاتی وجود داشته، روند بهبود و حل مسائل بیشتر شده است. روابط ما امروز با کشورهای عراق، پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، روسیه، تاجیکستان، ترکیه و همچنین کشورهای حوزه خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی، در مسیر مسالمتآمیزتر و تعاملیتر قرار گرفته است.
البته صرف گفتوگو و ارتباط کافی نیست؛ اقدامات عملی نیز دنبال شده است.
برنامههای جامعی طراحی شده که در پایان دولت اول، نتایج آن بهطور ملموس دیده خواهد شد. این برنامهها شامل توسعه راههای مواصلاتی شمالـجنوب و شرقـغرب کشور است که به شکل جدی در حال پیشرفت هستند و کریدورهای مهم منطقهای را شکل خواهند داد.
وجود چنین زیرساختهایی موجب میشود تأثیر تحریمها به حداقل برسد؛ چرا که کشور به بخشی جداییناپذیر از پازل بزرگ منطقهای و جهانی تبدیل میشود و اعمال تحریم در چنین ساختاری اثرگذاری خود را از دست میدهد.
این سیاست، به نوعی جدیترین گام مقابله با تحریمها و رویکرد «آنتیتحریم» است که آغاز شده و در حال پیگیری است. اقدامات مرتبط نیز در حال انجام است و امید میرود به نتایج قابل توجهی منجر شود.
برنا:از وقتی که در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.
طباطبایی:خواهش میکنم. موفق و سلامت باشید.
انتهای پیام