شناسهٔ خبر: 75279829 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

اسرائیل به لحاظ سیاسی باخته است

بازگشت به جنگ، بدترین گزینه

دنیس راس در یادداشتی می‌نویسد: اسرائیلی‌ها کم‌کم دارند متوجه می‌شوند که اگرچه دستاوردهای نظامی موازنه قدرت در منطقه را تغییر داده و ایران و شبکه نیابتی آن را تضعیف کرده است، اما جنگ سیاسی را باخته‌اند. کشورشان هرگز تا این حد در سطح بین‌المللی منزوی نبوده است.

صاحب‌خبر -

دیپلماسی ایرانی: اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، تا ابتدای روز شنبه، اسرائیل و حماس شروع به رعایت آتش‌بس خواهند کرد. سلاح‌های آنها خاموش خواهد شد و سربازان اسرائیلی از مواضع فعلی خود به خط مورد توافق در غزه عقب‌نشینی خواهند کرد. در همین حال، حماس تمام گروگان‌های زنده را در ازای ۲۵۰ زندانی فلسطینی که به حبس ابد محکوم شده‌اند و ۱۷۵۰ نفر دیگر از اهالی غزه که اسرائیل در دو سال گذشته اسیر کرده است، آزاد خواهد کرد. کمک‌های بشردوستانه بلافاصله به منطقه سرازیر خواهد شد و فلسطینی‌ها تلاش برای بازسازی منطقه محصور، جمع‌آوری آوار و از سرگیری فعالیت‌های تجاری محدود را آغاز خواهند کرد.

اما طرح صلح دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده، اساساً به دو مرحله تقسیم شده است و این مراحل فقط مرحله اول هستند. و اگرچه چنین اقداماتی آشکارا دشوار است (با توجه به مدت زمانی که طول کشیده تا حماس و اسرائیل با آنها موافقت کنند)، اما اجرای آنها بسیار آسان‌تر از عناصر پیشنهادی مرحله دوم است. این مرحله خلع سلاح حماس، عقب‌نشینی بیشتر اسرائیل به یک منطقه حائل درست در داخل خاک غزه، و عقب‌نشینی کامل پس از اینکه غزه دیگر اسرائیل را تهدید نکند، ایجاد یک هیئت صلح برای نظارت بر حکومت منطقه و یک گروه تکنوکرات از فلسطینی‌ها برای اداره آن، یک نیروی تثبیت‌کننده بین‌المللی و بازسازی واقعی و سرمایه‌گذاری در نوار غزه را شامل می‌شود. این همچنین اصلاح واقعی تشکیلات خودگردان فلسطین – سازمانی که کرانه باختری را اداره می‌کند – برای فراهم کردن زمینه برای اتحاد سیاسی مجدد غزه و کرانه باختری و مسیری برای خودمختاری و تشکیل کشور فلسطین را نیز شامل خواهد شد.

تحقق این اهداف مستلزم چانه‌زنی بر سر طیف وسیعی از سوالات فنی و سیاسی خواهد بود. به عنوان مثال، مذاکره‌کنندگان باید مشخص کنند که ارتش اسرائیل چگونه و چه زمانی عقب‌نشینی خواهد کرد، چه کسانی در نیروی تثبیت‌کننده بین‌المللی که به جایگزینی آن کمک می‌کند، حضور خواهند داشت، این نیرو کجا مستقر خواهد شد و ماموریت آن چیست (تاکنون، دولت‌های مصر و امارات می‌گویند که نیروی تثبیت‌کننده در نقاط عبور مستقر خواهد شد و نیروهای امنیتی فلسطینی که توسط مصر و اردن آموزش دیده‌اند، مسئول قانون و نظم در داخل این منطقه محصور خواهند بود). هم این نیروها و هم اسرائیلی‌ها احتمالاً با مشکلات جدی روبه‌رو خواهند شد، مانند این احتمال واقعی که حماس سعی کند طوایف غزه – از جمله الشباب، الاستل، المناسی، الداموش – را که با اسرائیل همکاری کرده‌اند، مطیع خود کند. این گروه این کار را به هیچ دلیلی جز حفظ کنترل نوار غزه انجام نخواهد داد. و اصلاً مشخص نیست که اگر حماس تلاش کند تا دوباره خود را تثبیت کند، چه کسی چه خواهد کرد یا باید چه کند. اسرائیلی‌ها و حماس انتظارات بسیار متفاوتی در مورد مسیر غزه از اینجا به بعد دارند.

مشکلات و عدم قطعیت‌ها بسیار واقعی هستند. با این حال، اگرچه راه پیش رو دشوار است، اما دلیلی برای امیدواری وجود دارد. همان نیروهایی که مرحله اول این توافق را ایجاد کردند، می‌توانند برای دستیابی به مرحله دوم مورد استفاده قرار گیرند. ایالات متحده می‌تواند فشار خود را بر اسرائیل و کشورهای عربی می‌توانند فشار خود را بر حماس حفظ کنند. واشینگتن و شرکایش می‌توانند از کانال‌هایی که برای رسیدن به مرحله اول ایجاد کرده‌اند، برای تعیین ترکیب و پارامترهای نیروی تثبیت‌کننده استفاده کنند. و اسرائیل می‌تواند به همکاری با کشورهای عربی برای ایجاد یک دولت صلح‌آمیز و بهتر در غزه ادامه دهد.

تحت فشار

این آتش‌بس تا حد زیادی به این دلیل به وقوع پیوست که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، پیام روشنی به همه طرف‌های درگیر فرستاد مبنی بر اینکه زمان آزادی گروگان‌ها و پایان دادن به جنگ فرا رسیده است. این آخرین نمونه از یک واقعیت دیرینه بود: وقتی صحبت از درگیری اسرائیل و فلسطین می‌شود، ایالات متحده اهرم فشار زیادی دارد. همان‌طور که انور سادات، رئیس جمهوری مصر، در سال ۱۹۷۷، در توضیح اقدام خود برای برقراری صلح با اسرائیل گفت، واشنگتن "۹۹ درصد کارت‌ها" را در دست دارد. او متوجه شد که هیچ کس دیگری نمی‌تواند کشور را به حرکت درآورد.

چند هفته گذشته را در نظر بگیرید، زمانی که ترامپ به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، کمک کرد تا با این توافق موافقت کند. نتانیاهو ممکن بود با جلب حمایت جمهوری خواهان و در نتیجه ایجاد تفرقه در واشینگتن، در برابر تلاش جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، برای صلح مقاومت کند. اما او با ترامپ چنین گزینه‌ای نداشت. هیچ حوزه سیاسی جدی برای هرگونه تلاش نتانیاهو برای ادامه مبارزه با اعتراضات ترامپ وجود ندارد، چیزی که نخست وزیر اسرائیل به خوبی می‌داند. او نمی‌خواست آزمایش کند که اگر پیشنهادها او را رد کند، ترامپ چه کاری ممکن است انجام دهد.

ترامپ نقش اساسی دیگری نیز در تلاش برای پایان دادن به این جنگ داشت. کشورهای کلیدی عربی و ترکیه توانایی اعمال نفوذ بر حماس را دارند. و این کشورها خواهان روابط خوب با ترامپ و سهم او در موفقیت خودشان هستند – که به این معناست که رئیس جمهوری آمریکا به طور غیرمستقیم بر حماس نیز نفوذ دارد. به عنوان مثال، کشورهای عربی و ترکیه ظاهراً معتقد بودند که زمان پایان جنگ فرا رسیده است و بنابراین فشار واقعی بر حماس وارد کردند تا به طرح ترامپ واکنش نشان دهد.

دلایل زیادی وجود دارد که چرا ترکیه و کشورهای عربی می‌خواهند با ترامپ روابط خوبی داشته باشند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، خواهان جنگنده‌های اف-۳۵ آمریکایی است. محمد بن سلمان، رهبر عربستان سعودی و محمد بن زاید، رهبر امارات، خواهان همکاری آمریکا در زمینه هوش مصنوعی و افزایش حمایت نظامی ایالات متحده هستند. آنها متوجه شدند که قطر تعهد امنیتی از ترامپ دریافت کرد که حداقل روی کاغذ، اساساً معادل ماده ۵ دفاع جمعی ناتو است. آنها متوجه شدند که ترامپ می‌تواند منافع آنها را ارتقا دهد.

همه کشورهای کلیدی عرب – و به ویژه کشورهای موسوم به پنج کشور عرب (مصر، اردن، عربستان سعودی و امارات متحده عربی) – به‌شدت خواهان پایان جنگی هستند که در بهترین حالت برنامه‌های آنها برای توسعه اقتصادی‌شان را پیچیده و در بدترین حالت رژیم‌هایشان را تهدید می‌کند. این جنگ خشم مردم آنها را افزایش می‌دهد، خشمی که می‌تواند به شیوه‌های غیرقابل پیش‌بینی و بالقوه خطرناک بسیج شود. این بدان معناست که آنها به دنبال راهی برای خروج بودند که فقط ترامپ می‌توانست اسرائیل را به ارائه آن وادار کند و در عوض از تحت فشار قرار دادن و منزوی کردن حماس خوشحال بودند.

یک دلیل نهایی وجود دارد که چرا حماس و اسرائیل سرانجام به آتش‌بس تن دادند: اسرائیلی‌ها کم‌کم دارند متوجه می‌شوند که اگرچه دستاوردهای نظامی خارق‌العاده‌شان موازنه قدرت در منطقه را تغییر داده و ایران و شبکه نیابتی آن را تضعیف کرده است، اما جنگ سیاسی را باخته‌اند. کشورشان هرگز تا این حد در سطح بین‌المللی منزوی نبوده است. بسیاری از دوستان سنتی اسرائیل در اروپا رهبری به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی را بر عهده دارند و برخی از آنها آنچه را جنایات جنگی اسرائیل در غزه می‌نامند، محکوم می‌کنند. مردم اروپا به تعداد زیاد علیه اقدامات اسرائیل اعتراض کرده‌اند. ترامپ اسرائیل را از بسیاری از این فشارهای بین‌المللی محافظت کرده، اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که حتی در داخل کشور خودش نیز حمایت چشمگیری از او انجام شده است، به طوری که دموکرات‌های آمریکایی، مستقل‌ها و جمهوری‌خواهان جوان‌تر اکنون بسیار کمتر با اسرائیل همدردی می‌کنند. به طور غریزی، بسیاری از اسرائیلی‌ها احساس می‌کنند که نمی‌توانند جهان خارج را راضی کنند و در عین حال از امنیت خود محافظت کنند و نیازهای خود را برآورده سازند. اما برای اسرائیل، واقعیت تلخ این است که امنیت آن بیشتر از رها کردن هدف نتانیاهو، یعنی مطیع کردن کامل حماس در غزه (که به یک کارزار ظاهراً بی‌پایان نیاز داشت)، آسیب خواهد دید. در نهایت، به نظر می‌رسید که نخست وزیر موافق است که زمان یافتن راهی برای پایان دادن به جنگ فرا رسیده است.

مشوق‌های هماهنگ

حماس، که از دست دادن قدرت خشمگین است و متعهد به تضعیف اسرائیل است، می‌تواند سعی کند مفاد مختلف آتش‌بس را نقض کند. در این صورت، ممکن است جنگ جدیدی را آغاز کند. اگر این گروه به سرعت برای جبران خسارت اقدام کند و دولت موقت و نیروی تثبیت هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام ندهند، اسرائیل اقدام خواهد کرد.

با این حال، امیدواریم که هم این دولت و هم این نیرو جلوی هر گونه جنگی را بگیرند. دو کشوری که به احتمال زیاد در بازسازی سرمایه‌گذاری خواهند کرد – عربستان سعودی و امارات متحده عربی – هدف اسرائیل را برای خلع سلاح حماس و اطمینان از عدم کنترل آن بر غزه به اشتراک می‌گذارند. و مجموعه وسیع‌تر نیروها – یک ایالات متحده قدرتمند، یک جهان عرب گسترده‌تر متعهد به کمک به پایان دادن به درگیری، و اسرائیلی که می‌خواهد جنگ متوقف شود – نیز دلیلی برای خوش‌بینی هستند. آنها به این معنی هستند که موانع باقی مانده قابل غلبه هستند.

اجرای مرحله اول، به خودی خود، حرکتی برای مرحله دوم ایجاد می‌کند، از جمله با کاهش انگیزه‌ها برای از سرگیری جنگ. هیچ‌کس نمی‌خواهد مسئول از سرگیری جنگ به نظر برسد. اما این شتاب فقط تا مدتی ادامه خواهد داشت. بنابراین، اگر هیچ چیز دیگری نباشد، دولت ترامپ باید به سرعت با شرکای خود همکاری کند تا درک روشنی از معنای هر یک از ۲۰ بند باقی‌مانده طرح رئیس‌جمهور ارائه دهد و اینکه چه کسی برای اجرای هر یک از آنها چه اقداماتی را انجام خواهد داد. این بدان معناست که دولت باید نحوه خلع سلاح را روشن کند. باید توضیح دهد که قبل از اینکه اسرائیل بتواند به مرحله بعدی عقب‌نشینی برود، چه مقدار خلع سلاح لازم است. واشنگتن و شرکایش باید مشخص کنند که کدام نیروها به غزه اعزام می‌شوند، و مطمئن شوند که آنها فقط در نقاط عبور نیستند. از همان ابتدا نمی‌توان از نیروهای امنیتی فلسطین انتظار داشت که مسئولیت حفاظت از مردم غزه را بر عهده بگیرند. ایالات متحده و متحدانش باید مشخص کنند که آیا ارتش‌های خارج از منطقه بخشی از نیروی تثبیت‌کننده خواهند بود یا خیر، و واشنگتن باید روشن کند که برای حمایت لجستیکی از این نیرو، از جمله در مورد ارائه اطلاعات و هماهنگی با اسرائیلی‌ها، آماده انجام چه کاری است. به همین ترتیب، ایالات متحده، کشورهای عربی و سایر طرف‌های ذینفع باید مشخص کنند که چه کسی و چه چیزی کمک‌های بشردوستانه را افزایش خواهد داد. آنها باید راه‌هایی پیدا کنند تا اطمینان حاصل شود که این کمک‌ها به دست نیازمندترین افراد در غزه می‌رسد و توسط حماس یا سایر شبه‌نظامیان مسلح مصادره نمی‌شود.

در غزه، فلسطینی‌هایی وجود دارند که مشتاق عادی‌سازی اوضاع هستند و احتمالاً از نیروهایی که کمک‌رسانی می‌کنند و از مردم محافظت می‌کنند، حمایت خواهند کرد. اما ایجاد یک سیستم امنیتی کارآمد که به رسیدگی به همه این مشکلات قادر باشد، سرسختی و تلاش سخت را نیازمند است. ترامپ و تیم سیاست خارجی او (که احتمالاً باید برای رسیدگی به همه مسائل مختلف گسترش یابد) باید متمرکز و درگیر باقی بمانند و پای هر بازیگری را به میان بکشند.

در همین حال، کشورهای عربی باید به اعمال فشار بر حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین ادامه دهند. به نظر می‌رسد این کشورها (یا حداقل عربستان سعودی و امارات متحده عربی) بالاخره آماده‌اند تا مسئولیت بسیار بیشتری را برای فلسطینیان بر عهده بگیرند. این نشان‌دهنده یک تغییر اساسی است. کشورهای عربی از نظر تاریخی از مسئله فلسطین به عنوان یک شعار سیاسی سوءاستفاده کرده‌اند، اما علاقه کمی به حل آن نشان داده‌اند. آنها این درگیری را مسئولیت ایالات متحده و اسرائیل دانسته‌اند. هنگامی که واشینگتن در دسامبر ۲۰۰۰ تلاش کرد کشورهای عربی را متقاعد کند تا یاسر عرفات، رهبر فلسطین، را برای پذیرش پارامترهای بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده، برای حل و فصل درگیری تحت فشار قرار دهند، هیچ یک از آنها موافقت نکردند. این امر تا حد زیادی به این دلیل بود که کشورهای عربی از این می‌ترسیدند که عرفات آنها را به تلاش برای وادار کردن او به خیانت به آرمان ملی فلسطین متهم کند. اما امروزه هیچ رهبر فلسطینی وجود ندارد که جایگاه عرفات را داشته باشد و کشورهای پیشرو عربی درک می‌کنند که نادیده گرفتن مشکل فلسطین می‌تواند برنامه‌ها و اولویت‌های آنها را تهدید کند. در نتیجه، آنها به احتمال زیاد اطمینان حاصل می‌کنند که حماس نمی‌تواند غزه را به طور مستقیم یا غیرمستقیم کنترل کند و از گام‌های عملی برای اطمینان از عدم کنترل آن حمایت می‌کنند. برای دستیابی به صلح پایدار، کشورهای عربی باید اصرار داشته باشند که تشکیلات خودگردان فلسطین اصلاحات اساسی انجام دهد، مانند کنار گذاشتن محمود عباس، رهبر بی‌اعتبار این سازمان، و جایگزینی او با فردی جدید که از احترام بین‌المللی برخوردار باشد. چنین اقداماتی برای اتحاد سیاسی غزه و کرانه باختری ضروری است. کشورهای عربی می‌دانند که هر چه بیشتر برای ایجاد یک دولت فلسطینی کارآمد تلاش کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که ترامپ نه تنها برای توقف جنگ در غزه، بلکه برای جلوگیری از الحاق خزنده کرانه باختری نیز به اسرائیل فشار بیاورد.

اسرائیلی‌ها نیز به نوبه خود باید با کشورهای عربی در تغییر غزه همکاری کنند. دولت باید از بازنگری در سیستم آموزشی این منطقه محاصره شده حمایت کند و از همه مهم‌تر، از یک تشکیلات خودگردان فلسطینی اصلاح‌شده که در نهایت کنترل غزه را به دست می‌گیرد، حمایت کند. در حال حاضر، نتانیاهو با چنین اقداماتی مخالف است، اما باید درک کند که تعهد اعراب برای بازسازی غزه به نفع اسرائیل خواهد بود. کشورهای عربی نیز به نوبه خود باید به همکاری با دولت اسرائیل مایل باشند. این امر به نوبه خود مستلزم ترمیم روابط بین اسرائیل و بسیاری از این کشورهاست که به تیرگی گراییده است.

هیچ‌کدام از این‌ها آسان نخواهد بود. اما گزینه‌ی جایگزین – بازگشت به جنگ – بدتر خواهد بود. بنابراین، یک واشنگتن متعهد، با همکاری کشورهای عربی، می‌تواند اطمینان حاصل کند که مذاکرات بین حماس و اسرائیل در مسیر خود باقی می‌ماند و بدین ترتیب به این جنگ وحشتناک پایان واقعی می‌دهد.

منبع: فارن افرز / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی