آقای علیرضا رئیسی، معاون محترم وزیر بهداشت؛ یک بانوی خبرنگار را به جرم پرسیدن، به الف بچه بودن متهم کردی که حرف مفت می زند! - که من بابت تکرار این بیان شما در این نوشته، از همان خبرنگار محترم و مخاطبان گرامی پوزش می خواهم- اما اساسا شما باید خبرداشته باشید؛ سالیان سال است ثابت شده که اندازهی حرف آدمها، ربط چندانی به سن و سال و جایگاه و عنوان ندارد. چه بسیار پیران خردمند که در پوست کودکانی خردسال سخن گفتهاند و چه ابن سیناهایی در روزگار کودکی، علمای زمانهاشان را به چالش کشیده اند.
امروز اما گویی گمان میبریم که فرهیختگی و خردمندی، تنها در پشت میزهای مدیریت و زیر نور چلچراغهای سالنهای کنگره جای میگیرد. غافل از آنکه ژرفای اندیشه را نه در مدارک دانشگاهی و انواع تخصصها که در عمق نگاه میتوان جست. میز و صندلی اگر قرار بود چیزی از فرهیختگی و شعور داشته باشد یا بیافرینند، خودشان را زیردست و پای این و آن نمی انداختند که.
حتی سواد و تخصص - آن کاغذهای مهر و موم شده - دیگر ضامن خردورزی نیستند. چه بسیار متخصصانی که در بند عنوان و مقام، فراموش کردهاند که دانش واقعی، فروتنی میآورد نه تکبر. چه بسیار تحصیلکردگانی که از سادهترین پرسشها هراسان میشوند.
این درد بزرگ روزگار ماست؛ وقتی مدرک جای خرد را میگیرد، وقتی عنوان جای منش را میگیرد، وقتی سن و سال سنجهی خردمندی میشود و وقتی پرسشگری، حرف مفت حساب می شود.
دریغا که به جای مسئولیت، به ریاست دل دادیم و این آغاز انحراف از همان نامه چند صفحه ای است که تشیع بدان افتخار می کرد.
راستش را بخواهید، نه در پی قضاوتِ یکطرفهایم. چهبسا حقی هم در این داستان با شما باشد. اما اینکه پرسشگر را – خبرنگار باشد یا نه – «بچهای» بخوانید که «حرفِ مفت» میزند، برازندهی مقامِ شما نیست و اساس حقش را ندارید.
سالهاست همکارانِ ما هر چه از زبانِ شما تراویده را – حتی آنچه خود بهحق با آن مخالف بودند – بیکم و کاست بازگو کردهاند. اما شما با نخستین چالش، میزانِ تحملتان را عیان کردید.
چه تقارنی...
چه تقارنی...
چه سنجیده بود این همزمانی! نشستِ شما دربارهی سلامت روان و بهداشتِ دهان و دندان بود. بهداشتِ دهان تنها به مسواک و قرقره خلاصه نمیشود. از دهانِ سالم، سخنِ سالم هم باید تراوید. مسواک که سطح را میساید. عمق را دریاب. وای به روزی که تک تک مردمانِ جامعه مسواک بزنند و قرقره کنند و نخدندان بکشند، اما دهان و زبانشان همچنان آلوده بماند! روان جامعه را هم خراب می کند.
شما که متخصصِ غددید – و اینجا باید بیش از هر کس بدانید چگونه با تلنگر خوردن غددای همچون هیپوتالاموس که فرجامش تاثیر در رفتار و زبان و بیان است، باید کنار آمد. اگر خویشتنداری نکنید، ثمرهی چنین تخصصی چه خواهد بود؟ جز سخنی نسنجیده خطاب به خبرنگار در پخشِ زنده – چنان که حتی همکارانتان نیز از تیزیِ زبانتان در امان نمانند.
رونمایی خوبی بود
رونمایی خوبی بود
شاید بعدها از این رفتار و موضعتان پشیمان شوید، شاید هم نه. اما این را به خاطر داشته باشید: همهی ما آدمها در خلأ – بیتعامل با دیگری – موجوداتی نیکخواهیم و برازنده. اما آیا همین بس؟ بزرگواریِ آدمی آنگاه هویدا میشود که پای منافعِ مشترک یا متداخل در میان باشد – آنگاه که در کوچهی زندگی تنهات به تنهی دیگری میخورد. آنجا است که بزرگیِ خود را نشان میدهید. وگرنه، نیکبودن در خلأ – برای جامعهی انسانی – شرافتی به حساب نمیآید.
اما در مجموع، رونماییخوبی بود. چه کنیم استاد... درد همین جاست – که در نهایت، نگاهِ بیشترِ مسؤولان ما – حتی شما که سابقه سخنگویی هم دارید- به رسانه و خبرنگار، همان است که امروز از شما دیدیم. باقیاش همه تعارف است.
دبیر اجتماعی تابناک
دبیر اجتماعی تابناک
