سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مانیتا خلیلیپور، پژوهشگر تخصصی تاریخ و متخصص در تاریخ طبی زنان: برای تغییر و تحول تاریخنگاری ایران در ۱۵۰ سال اخیر باید بگویم ثبت وقایع و ضبط سلسله حوادث تاریخی، عمدتاً مربوط به حاکمان و دولتمردان با هدف مشترک عبرتآموزی و آشکار نمودن مشیت الهی، فقدان هر گونه تحلیل، رویکرد و نتیجهگیری بدون توجه به سنجش، نقد و ارزشیابی منابع دیگر از ویژگیهای بارز تاریخنگاری سنتی است. مؤلفان، در غالب منابع تاریخی، وقایع را بدون در نظر گرفتن روابط علت و معلولی، کنار هم آورده و از ذکر بسیاری از وقایع مرتبط به دلیل وابستگی حکومتی، تعصبات ذهنی یا به سبب درکنکردن معنای آنها - همچون مسائل اجتماعی و اقتصادی و مسائل دیگر- بازماندهاند، اما تاریخنگاری نوین یا همان که شما به عنوان تاریخنگاری در ۱۵۰ سال اخیر اشاره کردید متأثر از تفکر اومانیستی- انسانمحوری- غربی بوده و تاریخ مقولهای از علم شناخته میشود که دیگر تأثیر مشیت الهی و هرگونه نیروی ماوراءالطبیعی بر سرنوشت اقوام و جوامع مطرح نشده و دلیل رخدادها در عوامل مادی جستجو میشود و به دلیل روشن بودن موضوع، روش و نتیجه امکان تعمیمپذیری و حدس آینده وجود دارد.
بدینترتیب تاریخنگاری در گذشته، وظیفه تاریخ را صرفاً اطلاع «از آنچه گذشته» بیان میکند اما محور تاریخنگاری نوین شناخت قانونمند گذشته و پیشبینی آینده بر اساس علل و عوامل طبیعی و عقلی است. با علم به اینکه اینگونه نگرش محصول تمدن جدید اروپا بوده، تاثیر افرادی همچون «ولتر» فیلسوف فرانسوی، «کنت دوگوبینو» وزیرمختار فرانسه در ایران و «مونتسکیو» قابل درک میگردد، زیرا بعد از آشنایی ایرانیان با شیوه تاریخنگاری آنان، روش تاریخنگاری در ایرانیان نیز متحول میگردد.
البته عواملی همچون فضای باز سیاسی پس از مشروطه، ناسیونالیسم ایرانی، توجه نسبت به آیین و فرهنگ و تمدن ایران باستان و برتری نژاد آریایی بر نژاد سامی، کشفیات باستانشناسی اروپاییان، تحقیقات درباره آیین زرتشت و زبانهای اوستایی و پهلوی به همراه تحلیلهای نویسندگان از عوامل موثر در تغییر روند تاریخنگاری در این مدت بوده اما سنجش ریزبینانه متنهای تاریخی و نکتهسنجی نویسندگان به همراه تحلیل تاریخی همتراز با آگاهیهای تاریخی، شاخص اصلی تاریخنگاریهای مورد نظر است.
دقت در سنجش و بررسی متون تاریخی، استناد به اسناد و مدارک و دوری از عبارتپردازیهای تاریخی را میتوان راز اصلی تاثیرگذاری اینگونه از کتابهای تاریخی دانست و هرچند برخی از استادان نسبت به تاریخنگاری دوران مدرنیته نظر مثبتی ندارند و نگارش کتابهای تاریخی را صرفاً به دستور دستگاه تبلیغاتی رضاخان و برای استفاده سیاسی و دارای گرایشهای تند ملیگرایانه میدانند اما نمیتوان منکر پژوهشهای مستند و نوین تاریخی در این کتابها بود به عنوان مثال کتاب «تاریخ ایران» از نصرالله فلسفی، «امیرکبیر» از عباس اقبال آشتیانی، «تاریخ مفصل ایران» اقبال با همکاری حسن پیرنیا، تاریخ بیست ساله ایران از حسین مکی، یا «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس» محمود محمود و جلد دوم کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» عبدالله شهبازی با استفاده از منابع معتبر نوشته شدهاند و شاید به باور برخی از اندیشمندان گاهی نیز استنباطهای نادرست و به دور از چارچوبهای تاریخی داشته باشند اما از تاثیرگذار بودن آنها نمیکاهد.
تاریخ شرح روابط بین آنانها و ملتهاست و در آثار نوین تاریخنگاری نقش انسانها به عنوان اصلیترین مهره در بستر زمانی و مکانی مورد تحلیل قرار میگیرند. دسترسی به اسناد و مدارک، امکان بررسی و تحلیل تاریخ معاصر ایران، نیز تحول بنیادینی، در شیوه تاریخنگاری پژوهندگان ایرانی ایجاد کرده و نمونه بارز آن را میتوان در کتابهای نوشته شده دید. در مورد کتاب جناب یرواند آبراهامیان با توجه به پیشینه سیاسی ایشان و دیدگاهی که در کتابهایشان چه «ایران بین دو انقلاب» و چه کودتا در مورد رخدادها برای نوشتن انتخاب کردهاند، به نظر من نوعی سونگری وجود دارد؛ اما چون انبوهی از اطلاعات و اسناد خارج از ایران را با خواننده به اشتراک میگذارد، دارای اهمیت است.
شاید یکی از دلایلی که امروزه کمتر با کتابهای دارای اطلاعات گسترده روبهرو میشویم موانعی از قبیل محدودیتهای سیاسی- اجتماعی، تقابل سنت و ایدئولوژی، استفاده بیشتر از رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی باشد.
در مورد کتابهای تأثیرگذار در زمینه تاریخنگاری زنان میتوانم به کتابهای نوشتهشده توسط خانم دکتر منصوره اتحادیه، هما سرشار، دکتر پروین ترکمنی آذر و دکتر توکلی، نوشین احمدی آذر اشاره کنم که هر کدام از زاویهای نوین به روایت تاریخ زنان پرداختهاند.
∎