میدلایستآی در گزارشی به موضوع تاثیر جنگ ۲ ساله رژیم صهیونیستی علیه غزه بر هالیوود (سینمای آمریکا) و بهطور کلی هنر غربی پرداخت و از تغییر چهره آنها در موضوع فلسطین خبر داد.
گزارش میدلایستآی با اشاره به گزارش ویدیویی تابستان گذشته متیو کسل برای گاردین در تلآویو که ماه گذشته منتشر شد، از این ویدیو بهعنوان تکاندهندهترین و نگرانکنندهترین ویدیو از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲)، زمان آغاز جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه یاد کرده است.
مصاحبه با ساکنان صهیونیست اراضی اشغالی در این ویدیو نشان داد که تقریبا هیچیک از آنها همدردی و دلسوزی برای فلسطینیهای جنگزده ندارند و همزمان صحت تصویرهای منتشرشده از غزه تحت محاصره و قحطیزده را زیر سوال میبرند.
یک زن جوان ساکن اراضی اشغالی هم ادعا کرد که ۸۰ درصد تصویرها صحنهسازی هستند و مدعی شدکه این تصویرها نتیجه غزاوود (واژه تحقیرآمیز گرفتهشده از پالیوود بهعنوان ترکیبی از فلسطین و هالیوود) است؛ واژهای که مدعی است بیشتر تصویرهای منتشرشده از فلسطین و غزه برای جلب همدردی دستکاری شدهاند.
هیچیک از مصاحبهشوندگان به تعداد سرسامآور تلفات غیرنظامیان که توسط ارتش رژیم صهیونیستی محاسبه شده است و گزارشهای سازمانهای حقوق بشری بیشماری که روایت رژیم صهیونیستی درباره جنگ را بیاساس دانسته و واقعیت رنج فلسطینیها را تایید میکنند، اشارهای نمیکنند.
رژیم صهیونیستی همواره ادعا کرده است که اخلاقیترین ارتش جهان را دارد، اما این درک اکنون در نهادهای فرهنگی در سراسر غرب در حال تغییر است.
روایتی ابداعی برای توجیه بیتفاوتی
در طول چند سال گذشته، فیلمی که بیشترین ارجاع را در رابطه با غزه داشته، فیلم «منطقه مورد علاقه» اثر جاناتان گلیزر بوده است.
بیشتر منتقدان تمایلی به مقایسه بیتفاوتی شوم خانواده بهطرز نگرانکنندهای معمولی فیلم که زندگی روزمرهای را درست در کنار آشویتس میگذرانند و بیتفاوتی غرب نسبت به غزه، نداشتند تا اینکه گلیزر سخنرانی معروف خود را در مراسم اسکار ۲۰۲۴ ایراد کرد.
آنچه جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه آشکار کرد، بیتفاوتی نسبت به شر نیست؛ آنچه آشکار کرد این است که در دنیای پساحقیقت، شر، روایتی ابداعی برای توجیه بیتفاوتی، تعصبها و امتیازهای فردی وجود دارد.
هانا آرنت، فیلسوف جمله معروفی دارد: شر از ناتوانی در تفکر ناشی میشود و به محض اینکه تفکر سعی میکند خود را با شر درگیر کند و مقدمات و اصولی را که از آن سرچشمه میگیرد، بررسی کند، ناامید میشود، زیرا چیزی در آنجا نمییابد؛ این ابتذال شر است.
اگر پیامدهای جنگ یادشده چیزی را ثابت کرده باشد، این است که مردم هنوز مایل به فکر کردن، به چالش کشیدن روایتهای بررسینشده طولانیمدت، صحبت کردن و بحث کردن و همدلی کردن و مبارزه برای یک هدف عادلانه هستند و هنر مرکز همه اینها بود.
دوران پس از آغاز جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه، ظالمانهترین دورهای بود که هنر تجربه کرده است؛ ناگهان، زبانی که برای پرداختن به موضوع استفاده میشد، به طرز سرکوبگرانهای محدود شد؛ یک اشتباه، یک سوءاستفاده از هر عبارت یا نحو مبهم، میتوانست به حرفه یک هنرمند در غرب آزاد پایان دهد.
هنرمندان در هر قدم از مسیر، باید از انسانیت اولیه خود دفاع میکردند؛ در هر قدم از مسیر، باید در برابر غیرانسانیسازی که هر هنرمند و نویسندهای با آن مواجه میشد، ایستادگی میکردند، زمانی که تصریح میکرد ۷ اکتبر از روی نفرت محض از یهودیان رخ نداده است، آنطور که لابی طرفدار رژیم صهیونیستی بارها ادعا میکرد.
داستان فلسطین توسط دانشگاهیان بیشماری، ازجمله صهیونیستها، تا سر حد مرگ در هر رسانه قابل تصوری مستند شده است، اما مردم ترجیح دادند نسبت به تاریخ کور بمانند؛ آنها تصمیم گرفتند همانطور که آرنت گفته بود فکر نکنند.
- بیشتر بخوانید:
- استاندارد دوگانه هالیوود در قبال مسئله فلسطین
- همبستگی با فلسطین در جشنواره فیلم ونیز؛ کارگردان یهودی آمریکایی نسلکشی در غزه را محکوم کرد
از سانسور تا همبستگی
پس از ۷ اکتبر، هنر و سرگرمی غربی به اندازه اوکراین با فلسطین مهربان نبودند.
هالیوود بلافاصله برای نشان دادن همبستگی خود با رژیم صهیونیستی اقدام کرد؛ موسسههای هنری و نمایشگاههای کتاب، هنرمندانی را که آشکارا از آرمان فلسطین حمایت میکردند، از ورود منع کردند؛ و جشنوارههای فیلم بهطور کلی از این موضوع اجتناب کردند.
این بزرگترین کارزار سانسوری بود که علیه فلسطین به راه افتاده بود.
آزادی بیانی که غرب دائما از آن دم میزند، افسانهای بیش نبود و این قبل از آن بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا سانسور را به هنجار پذیرفتهشده در شمال جهان تبدیل کند.
در آن زمان، چاه نژادپرستی که توسط سیاستهای تنوع مهار شده بود، بهانهای برای انفجار زشتی کامل خود یافت؛ سیل نوشتههای سرگرمکنندهای که در آن هفتههای اول تولید شد، تلویحا ادعا میکرد که این جنگی بین صهیونیستهای متمدن و اعراب وحشی است.
سپس، تغییرها در افکار عمومی همزمان با افزایش تلفات فلسطینیها و افزایش آگاهی در مورد وضعیت و آرمان آنها رخ داد.
فکر همیشگی در طول این فرآیند طاقتفرسا این بود: آیا این همه انسان بیگناه باید میمردند تا جهان سرانجام جرات کند در مورد این موضوع آموزش ببیند؟
تعداد انگشتشماری از هنرمندان و نویسندگان مارک رافالو، خاویر باردم، سوزان ساراندون، ملیسا باررا، بلا حدید، دوآ لیپا، نان گلدین، آنی ارنو به سرعت همبستگی خود را با جمعیت محاصرهشده غزه نشان دادند.
تعداد زیادی از افراد مشهور دیگر که به این جنبش پیوستند، تنها زمانی اقدام کردند که نسلکشی در غزه رسما توسط گروههای حقوق بشر و کشورها اعلام شد، یعنی زمانی که تجاوز رژیم صهیونیستی دیگر قابل توجیه نبود.
مشخص نیست که حمایت این افراد مشهور تا چه حد بر درک عمومی از آرمان فلسطین تاثیر گذاشته باشد، اما مطمئنا به آن شناخت گستردهای بخشید که در نیم قرن گذشته وجود نداشته است.
ونسا ردگریو وقتی در سخنرانی اسکار خود در سال ۱۹۷۸، ارعاب و قلدری «اوباش صهیونیست» را محکوم کرد، صدای تنهایی بود.
آغازی برای صداهای فلسطینی
فرهنگ پس از ۱۱ سپتامبر، تغییری را در نحوه نمایش اعراب و فلسطینیها در هنر غربی ایجاد کرد و روند اهریمنسازی و عجیب و غریبسازی آشکار، با باز شدن فضای بیشتر در ۲ دهه گذشته برای در بر گرفتن و درک داستانها، متوقف شده است.
داستانهای فلسطینی به عناصر اصلی فرهنگهای آمریکایی و اروپایی تبدیل شدهاند؛ در تلویزیون، مو و رامی (نام یک سریال) موفق شدند روایت فلسطینی را به مخاطبان گستردهتری ارائه دهند.
لابی طرفدار صهیونیسم در صنعت سرگرمی بهطور فزایندهای به حاشیه رانده و طرد شده است و فیلمهای مستقل فلسطینی در برخی از بزرگترین جشنوارههای جهان حضور داشتهاند.
نویسندگان، نوازندگان و هنرمندان تجسمی به عناصر اصلی هر صحنه فرهنگی جدی تبدیل شدهاند.
برخلاف اکتبر ۲۰۲۳ اکنون در اکتبر ۲۰۲۵، تصویر کاملا متفاوت به نظر میرسد؛ هنرمندان، نوازندگان و افراد مشهور بیشتری علیه رژیم صهیونیستی صحبت کردهاند.
نویسندگان فلسطینی مانند یاسمین زاهر، باسم خندقچی، مصعب ابو طاها، ... از معتبرترین انجمنهای جهان تقدیرنامه دریافت کردهاند.
پرچمهای فلسطین و سنجاق سینههای هندوانه به منظرهای آشنا در جشنوارههای موسیقی در ۲ سوی اقیانوس اطلس تبدیل شدهاند.
ستارگان هالیوودی بیشتری از فیلمهای فلسطینی مانند رافالو و باردم با فیلم «تمام آنچه از تو باقی مانده» ساخته چرین دبیس، برد پیت، خواکین فینیکس، رونی مارا و آلفونسو کوارون با فیلم «صدای هند رجب» ساخته کوثر بن هنیه حمایت کردهاند.
«سرزمین دیگری نیست»، نخستین داستان عربی بود که برنده جایزه اسکار شد؛ فروش ۲.۵ میلیون دلاری آن در گیشه، آن را به پرفروشترین فیلم عربی در آمریکای شمالی تبدیل کرده است.
۲ سال پس از آغاز جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه، ونسا ردگریو که در غرفه دوروتی چندلر با صدای بلند هو شد، دیگر یک صدای سرگردان نیست.
در همین حال، لابی طرفدار صهیونیسم در صنعت سرگرمی بهطور فزایندهای به حاشیه رانده شده و طرد شده است.
پول کثیف در صنعت سینما به کدام سو میرود؟
آونگ بهشدت به سمت آرمان فلسطین متمایل شده است؛ طبق نظرسنجیها، نظر مساعد نسبت به رژیم صهیونیستی در بیشتر کشورهای جهان ازجمله آمریکا و آلمان در پایینترین سطح تاریخی خود قرار دارد؛ موسسههای فرهنگی کاهش قابل توجهی در همکاری با هنرمندان صهیونیست ایجاد کردهاند.
اگر اعتراضهای بیشمار و جنبشهای مردمی تزلزلناپذیری که جهان غرب را فرا گرفته بود، نبود، این موج عظیم محقق نمیشد.
هنر، سرگرمی و هالیوود به صنایع ارتجاعی تبدیل شدهاند که در حال عقبنشینی از جوانان روشنفکر هستند؛ این تغییر گسترده در ایدئولوژی از ابتکار آنها نبود، بلکه اراده و اعتقاد مردم بود که آن را رهبری کرد.
آیا غزه میتواند باعث تغییر لرزهای در هنر و سرگرمی شود؟ هنوز در این مورد نظر قطعی وجود ندارد.
تامین مالی در هنر و سرگرمی همیشه موضوعی پیچیده و بغرنج بوده است، بهویژه در سینما که به منابع متعدد و سرمایهگذاران مختلف متکی است.
پول کثیف بخش جداییناپذیر تولید فیلم در نسلهای مختلف در هر قارهای بوده است؛ منتقدان و دستاندرکاران سینما آن را بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر این رسانه پذیرفتهاند.
واکنش منفی که شرکت پخش مستقل موبی در مورد همکاریاش با سکویا کپیتال (Sequoia Capital شرکت سرمایهگذاری آمریکایی) که روابط نزدیکی با ارتش رژیم صهیونیستی دارد، با آن مواجه شد، مطمئنا پرسشهای بیشتری را در مورد اکوسیستم تامین مالی فیلم ایجاد خواهد کرد.
حالا برای فلسطین در صنعت فیلم چه اتفاقی میافتد؟
روایت فلسطینی هرگز به اندازه الان فراگیر نبوده است؛ غزه، نکبت و شهرکهای استعماری رایجترین مضامین پذیرفتهشده داستانهای فلسطینی پس از آغاز جنگ هستند.
چشمانداز هنر و سرگرمی اکنون در مقایسه با قبل از آغاز جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه غیرقابل تشخیص به نظر میرسد؛ قدرت همدلی، عشق و دانش نشان داده است که نوری در انتهای تونل وجود دارد.
سیمون دو بووار، فیلسوف فرانسوی، در کتاب «اخلاق ابهام» مینویسد: آزادیای که فقط به انکار آزادی علاقهمند است، باید انکار شود.
آزادیای که رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ برای روایت نسخه تحریفشده و صیقلیافته خود از تاسیس مجعولش از آن برخوردار بوده است، آزادیای که برای سرکوب روایت فلسطینیها بیش از ۷۵ سال از آن برخوردار بوده است، ممکن است سرانجام به پایان برسد.
روایت فلسطینی دیگر جایی برای قربانی بودن ندارد؛ همانطور که غسان کنفانی زمانی گفته بود، آرمان فلسطین «آرمانی برای هر انقلابی، هر کجا که باشد، بهعنوان آرمان تودههای استثمارشده و ستمدیده در عصر ما است.»
بیتفاوتی صهیونیستها در ویدیوی گاردین دیگر یک هنجار نیست، بلکه اکنون یک استثنا است.
انتهای پیام/