به گزارش قدس آنلاین، چقدر از شما به این مورد برخورد کردهاید که در زمان مراجعه به یک رواندرمانگر رمان یا فیلمی به شما پیشنهاد دهند و تاکید کنند این کتاب را بخوان یا فلان فیلم ببین!
این اتفاق برای بسیاری افتاده است. خوشبختانه بسیاری از روان شناسان از تاثیر کتاب و عمق آن آگاه هستند و میدانند کتاب به عنوان یکی از ابزارهای تجربه زیست، میتواند در تغییر مسیر زندگی موثر باشد.
آن کس که میخواند نسبت به کسی که نمیخواند تجربه زیست بیشتری دارد البته که خواندن همیشه ملاک برتری نیست اما مطمئنا ملاک حرکت یا قدم برداشتن است.
فهرست طولانی نویسندگان پرفروش
رمانهای زیادی نوشته و منتشر میشوند که علاوه بر سرگرم کنندگی سرشارند از تجربههای زندگی. نویسنده این آثار دستش پر است از آزمونها و خطاها که آن را در قالب داستان میریزد توی کتابش.
نویسندگان متوجه شدهاند با مخاطبی سروکار دارند که با لمس یک صفحه میرود به دنیای دیگر و با تصاویر و فیلمهای منتشر شده در گوشی و شبکه های مجازی به همه جای جهان سیر میکند. این مخاطب دیگر پول به کالایی نمیدهد که فقط آن را سرگرم کند بلکه میخواهد علاوه بر سرگرم شدن به اهداف دیگر هم برسد. به نظر می رسد کتاب به یک کالای چند منظوره بدل شده است بنابراین خریدارانش با این قیمت سر به فلک کشیده( که البته عده ای همچنان پافشاری می کنند که کتاب در قیاس با کالاهای دیگر گران نیست اما طبقه متوسط کتابخوان معتقدند که دیگر وسع شان مثل قبل به خریدن کتاب نمی رسد.) با دقت بیشتری آن را انتخاب میکنند و کتابی میخرند که هم سرگرمشان کند و هم....
جای این سه نقطه میتوان خیلی چیزها گذاشت اما واقعیت این است که مخاطب امروز تقریبا نمیخواهد فقط پاورقی خوان باشد و میل دارد به اینکه همراه با خواندن به داشتههایش اضافه کند و با مطالعه، مسیر رشدش را تکمیل کند.
نویسندههای زیادی در دنیا و همین ایران خودمان هستند که این خواسته را تامین می کنند. ممکن است بارها اسم استیون کینگ را شنیده باشیم یا جی.کی.رولینک، ارنست همینگوی، آگاتا کریستی، دن براون، ویلیام شکسپیر، چارلز دیکنر، جی. آر. تالکین، جورج اورل، پائولو کوئیلیو، مارک تواین، رولد دال، داستایوسسکی، فالکنر، جی.دی سالینجر یا حتی مک فادن یا جی جی مویز یا ده ها اسم که کتابهاشان در تیراژهای بالا منتشر می شود و به ده ها زبان ترجمه میشود و مردم دنیا آن ها را میخوانند و میشناسند. این فهرست خوشبختانه روزبه روز طولانی تر میشود شاید همیشه غُر کتاب نخوانی، وجود دارد اما طولانی شدن فهرست پرفروشها هم نشان میدهد کتابخوانی همیشه طرفداران خودش را دارد و نسل کتابخوان هیچ گاه رو به زوال نمی رود.
همان ها که جی. کی. رولینک و حتی جوجومویز را دنبال میکنند حتما کالین هوور را هم می شناسند؛ نویسندهای که با رمان «ما تمامش میکنیم» معروف شد البته که پیش از آن هم داستانهایش خوانده می شد و هواداران بسیاری داشت اما با این فیلم و اقتباسی درخشانی که از آن شد آوازهاش مرزها را در نوردید و آثارش رفت در لیست رمانخوانهای حرفهای!
در مورد نویسندهای صحبت میکنیم که آثارش مخصوصا کتاب «ما تمامش میکنیم» توسط رواندرمانگرها به مراجعهکنندگان پیشنهاد میشود. به گفته بسیاری از تراپیستها و روانشناسان این کتاب و اقتباسی که از آن شده به اندازه یک جلسه رایگان تراپی میتواند موثر باشد.
اقتباسی که پرفروش شد
فیلم «ما تمامش میکنیم» که با اقتباس از رمان «ما تمامش میکنیم» ساخته شد به سرعت مورد توجه قرار گرفت. هم فیلم و هم کتاب شد جزء رمانهایی که معمولا برای قدرت گرفتن در مقابل خشونت خانگی، درمانگرها و روانشناسان به مراجعان مخصوصا زن ها پیشنهاد میدادند. کتابی که به عنوان یک جلسه تراپی رایگان از آن یاد میشد و همچنان میشود. با این مضمون که این کتاب یا فیلمی که با اقتباس از همین کتاب ساخته شده توانسته به وضوح تاثیر پدر را به عنوان اولین مرد زندگی یک دختر نشان دهد. ارتباطی که تعیین کننده نوع رابطه هر دختری با همسر او خواهد بود. کتابی که به وضوح نشان میدهد چطور دختران ناآگاهانه و در حالی که منتقد مادرانشان هستند در خیلی از زمینهها عملا دنباله رو آنها میشوند. کتابی که به دختران قدرت میدهد زنجیره زیست اشتباه مادران و سکوتشان را درباره خشونت همسران قطع کنند و این مسیر اشتباه را ادامه ندهند.
همه این گزارهها در کتاب وجود دارد و کالین هوور با زبانی داستانی دغدغه مشترک زنان دنیا را به پهنه کتابش آورده و داستان جذابی خلق کرده که مخاطب تا آن را تمام نکند آن را زمین نمیگذارد و تا وقتی متوجه درک جمله «ما تمامش میکنیم» شود کتاب را به اتمام میرساند. تاثیر کتاب وقتی دوچندان میشود که مخاطب به تماشای فیلم هم بنشیند آنجاست که کلمه و تصویر با هم قیاس میشوند و قدرت ناتمام کلمه و کتاب بیش از پیش برای مخاطب آشکار میشود.

داستانی واقعی یک مادر
کالین هوور که حالا بعد از نوشتن چند کتاب درژانرهای معمایی و عاشقانه رمان «ما تمامش میکنیم» را نوشته در مقدمه کتاب به گفتگو با مخاطب مینشیند و میگوید داستانی که قرار است در آن دست مخاطب را بگیرد و تا انتها ببرد، داستانی واقعی است با الهام از زندگی مادرش. او که حالا نویسنده ای است که میتواند با قلم خلق کند تصمیم گرفته به مادرش و همه زنان دنیا ادای دین کند و داستانی بنویسند کاملا واقعی از رنجی که خودش و مادرش متحمل شده و حالا میخواهد با همان قدرت و استعانت از کلمه، رنج زنان را کم کند آن هم با خلق یک اثر عاشقانه.
کالین هوور کتابش را تقدیم کرده است به پدر و مادرش تا همان اول نشان دهد مخاطب با یک رمان رئال، اجتماعی، خانوادگی و عاشقانه و پر از تجربه های روزمره زندگی روبروست.
داستان «ما تمامش میکنیم»
ما تمامش میکنیم یا با ما تمام میشود اولینبار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و در لیست پرفروشترین کتابهای سال قرار گرفت. به گفته هوور نگارش این کتاب از بقیه آثار او بسیار دشوارتر بوده است.
تا سال ۲۰۱۹، این رمان بیش از یک میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت و به بیش از بیست زبان ترجمه شد. دنباله این کتاب با عنوان «ما شروعش میکنیم» در اکتبر ۲۰۲۲ منتشر شد.
کتاب اگرچه تقریبا هشت سال قبل منتشر شده است اما هنوز همان تازگی را دارد و با گذر زمان مخاطب بیشتری پیدا کرده است.
روی جلد این کتاب آمدهاست: «گاهی اوقات، کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت میدهد.» شاید همین جمله بتواند خط داستانی این رمان را آشکار کند.
رمان داستان دختری به نام لیلی است. لیلی ۲۳ سال دارد و با پدرش رابطهای پیچیده داشته و اکنون که پدرش از دنیا رفتهاست، به خواست مادرش باید در مراسم تشییع جنازه سخنرانی کند. او درباره پدرش میگوید: «به عنوان دخترش، دوستش داشتم اما به عنوان یک انسان، ازش متنفر بودم.» دلیل اصلی نفرت او از پدر به این خاطر بود که وقتی پدرش عصبانی میشد، مادرش را کتک میزد. البته پدرش بعد از آن سعی میکرد جبران کند اما این موضوع روی لیلی تاثیر گذاشتهاست.
پس از سخنرانی، لیلی احساس ناخوشایندی دارد و برای تخلیه احساساتش به پشتبام خانهای میرود. روی لبهٔ پشتبام میایستد و به پایین نگاه میکند. به مرگ فکر میکند ولی قصد خودکشی ندارد. در ادامه رایل کینکید که جراح مغز و اعصاب است، وقتی به پشتبام میآید با تصور این که دختر میخواهد خودکشی کند تلاش میکند با صحبت کردن، او را از انجام کار احمقانهای منصرف کند. لیلی هم که قصد انجام کار احمقانهای ندارد گفتگو با رایل را آغاز میکند. این دیدار عجیب آغاز یک رابطهٔ عاشقانه و پیچیده است اما در ادامه یادآوری اولین عشقش اتلس کاریگن و رشتهای که او را به گذشته متصل میکند، ذهن لیلی را درگیر میکند. وقتی خیلی ناگهانی اتلس پیدایش میشود، هر آنچه که لیلی با رایل ساخته مورد تهدید قرار میگیرد.
نویسنده در این بستر داستانی نقب میزند به کودکی لیلی و ارتباط مادر و پدرش، تصمیم مادر برای ادامه زندگی با پدر و تاثیری که این انتخاب اشتباه بر زندگی لیلی میگذارد و مسیر او را در آینده تحت تاثیر قرار میدهد.
شخصیت پدری که خشونت میکند، شخصیت مادر و زنی که مورد خشونت قرار میگیرد، شخصیت لیلی به عنوان نوجوان که مشاهده گر خشونت است، شخصیت رایل به عنوان مردی تحصیلکرده اما روانپریش و عاشق و شخصیت اطلس به عنوان مرد حمایتگر در این داستان با توجه به گذشتهشان مورد واکاوی قرار میگیرند.
قهرمانانی زاده شده از دل اتفاقات روزمره
کالین هوور نویسنده معاصر آمریکایی است که رمانهای موفق و پرطرفدارش جزء پرفروشهای نیویورک تایمز هستند.
او متولد 11 دسامبر 1979 در سولفور اسپرینگز تگزاس است که سالهای کودکی خود را در همین شهر سپری کرد. تحصیلات دانشگاهی هوور در زمینه علوم انسانی و رشته خدمات اجتماعی است. او قبل از شروع حرفه نویسندگی، در حوزه خدمات اجتماعی و تدریس مشغول به فعالیت بوده است که به واسطه فعالیتهای اجتماعیاش با انسانهای گوناگون و به دنبال آن، داستان زندگی آنها در ارتباط بوده و همین موضوع را دستمایه آثار خودش کرده است. موتیف اصلی داستانهای هوور، مسائل عاشقانه و گاه معمایی است و قهرمانان داستانهای او معمولاً از دل اتفاقات روزمره و معمولی زندگی بیرون آمدهاند.
آثار کالین هوور را میتوان در ژانر رئالیسم دستهبندی کرد. هوور روان و سلیس مینویسد و در آثارش، موضوعات مختلف اجتماعی و انسانی را به چالش میکشد.
کالین در سال 2011، اولین رمان خود را با عنوان «بسته» نوشت که الهامگرفته از ترانهای از یک گروه موسیقی بود و حتی متن ترانه را عیناً در داستان خود به کار گرفت؛ همین امر باعث شد رمان او توسط افراد مختلفی از جمله ماریس بلک، یک وبلاگنویس مشهور، دیده شود و به او امتیازی بدهد که باعث شهرت و فروش سریع رمانش شود، تا آنجا که در مدت کوتاهی، این اثر در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
همین موضوع، انگیزهای شد تا کالین هوور به نگارش چندین رمان دیگر دست بزند، آثاری مثل «ما تمامش میکنیم»، « ما شروعش میکنیم»، «اعتراف»، «حقیقت»، «همه خوبیهایت»، «اسیر سرنوشت» و... که هوور برای برخی از آنها موفق شد جایزه گودریدز را از آن خود کند و تا مدتها در فهرست بهترینهای نیویورک تایمز قرار بگیرد.
از جمله برنده جایزه انتخابی گودریدز برای رمان «اعتراف» در سال 2015 و برنده جایزه انتخابی گودریدز برای رمان «ما تمامش میکنیم» در سال 2016.
کالین هوور با مقدمهای که در کتاب «ما تمامش میکنیم» نوشت برای مخطبش مشخص کرد با اثری روبروست که دغدغه نویسنده است. این اثر مانند کتاب «اگر حقیقت این باشد» که در ژانر معمایی_جنایی نوشته شده یا اثر دیگرش مثل «یاد او» که در ژانر عاشقانه نوشته شده فقط برای سرگرمی مخاطب و خوانده شدن نیست بلکه اثری است که آن زندگی کرده و حالا دوست دارد مخاطبش با درک این مسیر پر سنگلاخ به آگاهی برسد تا انتخاب درستی داشته باشد.
بعد از استقبالی که مخاطب جهانی از این اثر کرد. هوور تصمیم گرفت این داستان را ادامه دار کند چون هنوز تکلیف ارتباط دو شخصیت «لیلی» و «اطلس» مشخص نشده بود و گویا کتابخوانها میل داشتند تکلیف این دوشخصیت هم مشخص شود پس هوور کتاب «ما شروعش میکنیم» را با این توضیح که «» نوشت که اتفاقا این کتاب هم با استقبال هوادارن او روبروشد و خوانندگانش را دوچندان کرد.
کالین هوور بعد نوشتن این داستانها همچنان مینویسد و در جایی گفته است که بعد نوشتن این کتابها متوجه شده که اگر نویسنده با دغدغه برای مخاطب بنویسد،کتاب مسیر خودش را پیدا میکند. این مسیر کجاست؟ رفتن از رفهای کتابفروشی و جا خوش کردن در دستهای مخاطب؛ مخاطبی که همچنان وفادار است و میداند زندگی واقعی در قابهای و صفحات فیک دنیای مجازی نیست بلکه چشم باز کردن به دنیای واقعی، خواندن، جستجوگری و البته تلاش برای زیبا زندگی کردن و کم کردن فاصله خواندن و زیستن است چرا که طبق گفته «اشو»: انسان در مورد چیزهایی، زیبا حرف میزند اما زشت زندگی میکند. این همان چیزی است که بشریت تا کنون بر خود روا داشته است. صداقت یعنی دو جور زندگی نداشتن یعنی همان جوری زندگی کنیم که میگوییم.