شناسهٔ خبر: 75267794 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رکنا | لینک خبر

در گفت و گوی رکنا با یک پرنده شناس مطرح شد

ماهان مه رو: «امید» امسال نیاید دیگر گله غربی درناهای سیبری تمام است/گونه‌های متعددی از پرندگان ایران در فهرست قرمز (IUCN) قرار دارند

«امید»، آخرین بازمانده جمعیت غربی درنای سیبری، از دو سال پیش دیگر به ایران بازنگشته و سرنوشت نامعلوم او نگرانی‌های جدی درباره انقراض این جمعیت را تشدید کرده است. ماهان مه‌رو، پرنده‌شناس در گفت و گو با رکنا می گوید که از دست رفتن امید نه تنها به معنای نابودی یک گونه، بلکه از دست رفتن یک شاخه ژنتیکی و بخشی از میراث طبیعی کره زمین است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، «امید»، آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری، از دو سال پیش پس از آخرین کوچ خود از فریدون‌کنار به‌سوی سیبری دیگر به ایران بازنگشته است. تاکنون هیچ گزارشی از زنده بودن او یا مشاهده‌اش در مسیرها و مناطق دیگر منتشر نشده است. این روزها به زمان احتمالی بازگشت او، در صورتی که هنوز زنده باشد و مسیر مهاجرت خود را تغییر نداده باشد، نزدیک می‌شویم. در همین زمینه، گفت‌وگویی با ماهان مه‌رو، پرنده‌شناس، انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

سرنوشت نامعلوم امید، آخرین بازمانده درنای سیبری غربی

خبرنگار: «امید»، درنای معروف و آخرین بازمانده جمعیت غربی درنای سیبری، یکی از پرندگان مهاجری است که سال‌هاست برای مردم مازندران و علاقه‌مندان به محیط زیست در سراسر کشور، جایگاه ویژه‌ای دارد. این پرنده سال‌ها هر زمستان از زیستگاه تابستانی خود در سیبری به ایران مهاجرت می‌کرد و در تالاب‌های فریدون‌کنار زمستان‌گذرانی داشت. اما متأسفانه حدود دو سال است که پس از آخرین کوچش از فریدون‌کنار، دیگر خبری از بازگشت او دریافت نشده است. آیا باید این غیبت را نشانه‌ای از پایان زندگی آخرین بازمانده جمعیت غربی درنای سیبری دانست؟ یا ممکن است عواملی همچون تغییرات اقلیمی، تغییر در مسیرهای مهاجرتی، یا اختلالات زیست‌محیطی باعث شده باشد که مسیر پرواز این پرنده تغییر کند؟

ماهان مه‌رو، پرنده‌شناس و کارشناس حیات وحش، در گفت‌وگو با خبرنگار رکنا درباره این موضوع توضیح می‌دهد:«با توجه به آنچه از الگوی مهاجرتی و حافظه ژنتیکی پرندگان می‌دانیم، احتمال اینکه امید مسیر مهاجرت خود را تغییر داده باشد، بسیار اندک است. درناها به‌ویژه جمعیت غربی درنای سیبری، از دیرباز مسیر مشخصی را طی می‌کردند؛ از سیبری به سمت آذربایجان و سپس ایران، تا در نهایت به تالاب‌های فریدون‌کنار برسند. این الگوی مهاجرتی در طی نسل‌ها در حافظه ژنتیکی آن‌ها ثبت شده است، بنابراین تغییر ناگهانی مسیر، اتفاقی بعید به نظر می‌رسد.»

او در ادامه به آخرین مشاهدات از امید اشاره می‌کند و می‌گوید:
«آخرین بار، امید در کنار درنای ماده‌ای به نام “رویا” دیده شد؛ پرنده‌ای که از بلژیک به ایران آورده شده بود تا شاید بتوان با جفت‌گیری این دو، زمینه احیای جمعیت منقرض‌شده درنای غربی فراهم شود. متأسفانه، در همان دوره رویا به دلیل ضعف جسمانی توان ادامه پرواز را از دست داد و در محدوده بین سلمان‌شهر و عباس‌آباد زمین‌گیر شد. از آن زمان دیگر نشانه‌ای از حضور امید ثبت نشده است. با توجه به شرایط سنی پرنده و نبود هیچ داده‌ای از پایش‌های میدانی در مناطق تابستان‌گذرانش در سیبری غربی، نمی‌توان با قطعیت گفت که او زنده است یا خیر. اما هنوز هم نمی‌توان مرگ او را قطعی دانست.»

مه‌رو در ادامه می‌افزاید:
«شخصاً امیدوارم که امسال، در آبان‌ماه که زمان معمول ورود درناها به ایران است، شاهد بازگشت امید باشیم. اما اگر این اتفاق نیفتد، و برای سومین سال متوالی او به ایران بازنگردد، می‌توان گفت که جمعیت غربی درنای سیبری رسماً منقرض شده است. البته از لحاظ علمی، این جمعیت پیش‌تر نیز منقرض‌شده محسوب می‌شد، زیرا امید تنها بازمانده آن بود. در علم محیط‌زیست، وقتی تنها یک فرد از یک جمعیت باقی بماند، آن جمعیت منقرض تلقی می‌شود؛ هرچند تا زمانی که آن فرد زنده است، گونه به‌صورت کامل از طبیعت حذف نشده است.»

این پرنده‌شناس تأکید می‌کند:
«امید در واقع آخرین پرنده آزاد از جمعیت غربی درنای سیبری در جهان بود و می‌توانست نمادی از امکان احیا و بازسازی این گونه باشد. متأسفانه، اقدام‌ها برای جفت‌یابی و تکثیر این گونه بسیار دیر آغاز شد. درنای ماده بلژیکی نیز دیر به ایران رسید و زمان کوتاهی برای آشنایی و پرواز مشترک این دو وجود داشت. در نهایت، این فرصت ارزشمند از دست رفت.»

خبرنگار:  درباره جنسیت امید سخنانی مطرح شده است آیا امید یک درنای نر است ؟
ماهان مه رو در این خصوص اینگونه توضیح داد: «با بررسی رفتارشناسی پرنده و واکنش‌هایی که نسبت به درنای ماده نشان می‌داد، تقریباً می‌توان گفت که امید یک پرنده نر بوده است. از آنجا که ما از جنسیت درنای بلژیکی اطمینان داشتیم (ماده)، رفتارهای متقابل میان این دو پرنده تا حد زیادی این فرض را تأیید می‌کرد. همچنین در پروژه‌ای مشابه در دهه ۱۳۸۰ که در روسیه انجام شد، رفتارهای مشابهی از درناهای نر در مواجهه با ماده‌های جدید مشاهده شده بود. بنابراین، شواهد رفتاری امید نیز مؤید نر بودن اوست.»

از دست رفتن «امید»؛ حذف یک ژن و میراث طبیعی از زیست‌کره زمین

خبرنگار: اگر فرض کنیم امید دیگر در قید حیات نباشد، این اتفاق چه پیامدهایی برای طبیعت و اکوسیستم ما به همراه خواهد داشت؟ آیا حذف چنین گونه‌ای تنها از بین رفتن یک پرنده است، یا تأثیر عمیق‌تری بر محیط زیست دارد؟

ماهان مه‌رو  به پیامدهای زیست‌محیطی از بین رفتن درناهای سیبری اشاره کرده و می‌گوید:«از بین رفتن هر گونه در طبیعت، اثری زنجیره‌ای بر اکوسیستم دارد. درناها نقش مهمی در تعادل زیستی تالاب‌ها دارند، و حذف آن‌ها می‌تواند به تغییرات غیرقابل پیش‌بینی در چرخه‌های طبیعی منجر شود. انقراض امید، در واقع نماد هشداردهنده‌ای از تأثیر فعالیت‌های انسانی و تغییرات اقلیمی بر بقای گونه‌های نادر زمین است. از بین رفتن امید، در واقع تنها حذف یک پرنده نیست، بلکه به معنای از دست رفتن یک “ژن” و در نتیجه، نابودی بخشی از میراث طبیعی کره زمین است. در واقع، امید نماینده آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری بود؛ جمعیتی که زمانی در مسیر مهاجرت خود از سیبری تا ایران پرواز می‌کردند. با نابودی او، ما در حقیقت یکی از شاخه‌های ژنتیکی منحصر‌به‌فرد این گونه را برای همیشه از دست می‌دهیم. این یک خسارت زیستی جدی است که اثرات آن در درازمدت آشکار خواهد شد.»

او در ادامه درباره وضعیت کلی درناهای سیبری توضیح می‌دهد:
«درناهای سیبری از نظر جمعیت به سه گروه اصلی تقسیم می‌شوند. گروه نخست، همان جمعیت شرقی است که به چین مهاجرت می‌کنند و خوشبختانه هنوز حدود دو هزار فرد از آن‌ها در طبیعت باقی مانده است. گروه دوم، جمعیت مرکزی بود که از سیبری مرکزی به سمت هند مهاجرت می‌کردند و متأسفانه سال‌ها پیش به‌طور کامل منقرض شدند. و گروه سوم، جمعیت غربی بود که آخرین بازمانده آن امید بود. از بین رفتن این جمعیت در حقیقت نوعی فقدان طبیعی است که در نهایت تعادل اکولوژیکی مناطق مهاجرتی را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.»

مه‌رو به نکته‌ای علمی درباره پیوند ژنتیکی میان این جمعیت‌ها اشاره می‌کند:«از نظر علمی، بین درناهای جمعیت غربی و شرقی قرابت ژنتیکی وجود داشت. به همین دلیل، اگر در سال‌های گذشته همکاری مؤثری میان ایران و چین شکل می‌گرفت و تعدادی از درناهای ماده از جمعیت شرقی به ایران منتقل می‌شدند تا در شرایط نیمه‌طبیعی با امید زیست کنند، احتمال موفقیت در احیای این زیرجمعیت بسیار بیشتر بود. اما متأسفانه فرصت از دست رفت. از بین رفتن ژن امید نه‌تنها از منظر حفاظتی بلکه از دیدگاه ژنتیک تکاملی نیز خسارتی جبران‌ناپذیر است.»

خبرنگار در ادامه می‌پرسد: آیا در خارج از ایران، به‌ویژه در روسیه که زیستگاه تابستانی درناهاست، اقداماتی برای حفظ یا پایش امید صورت گرفته بود؟

مه‌رو در پاسخ می‌گوید: «در روسیه، یک بنیاد غیردولتی به نام بنیاد درنا (Crane Foundation) فعالیت دارد که توسط آقای جورج آرچیبالد بنیان‌گذاری شده است. این بنیاد در چند دهه گذشته همواره از پروژه‌های حفاظتی درناهای سیبری در کشورهای مختلف از جمله ایران حمایت کرده است. در دهه ۱۳۸۰، زمانی که نخستین پروژه‌های تکثیر و احیای درنای سیبری در فریدون‌کنار اجرا شد، بخش قابل توجهی از پشتیبانی مالی، فنی و مشورتی آن از سوی همین بنیاد صورت گرفت.
اما زمانی که جمعیت به سطح بحرانی رسید و تنها یک فرد، یعنی امید، از آن باقی ماند، عملاً امکان اجرای طرح‌های تکثیر طبیعی بسیار دشوار شد. با این حال، ارتباطات بین‌المللی همچنان ادامه داشت. شخص  آرچیبالد در مکاتباتی با سازمان محیط زیست ایران – که حتی ایمیل‌های آن موجود است – پرورش‌دهنده‌ای از بلژیک را معرفی کرده بود که درنای ماده‌ای به نام رویا را در اختیار داشت؛ پرنده‌ای که از والدینی وحشی متولد شده و در شرایط نیمه‌اسارت نگهداری می‌شد، اما هنوز ویژگی‌های زیستی لازم برای زندگی در طبیعت را دارا بود.»

او اضافه می‌کند:«اگر هماهنگی‌های اداری و اجرایی سریع‌تر انجام می‌شد، شاید می‌توانستیم در همان سال نخست، این پرنده ماده را به ایران منتقل کرده و شانس جفت‌یابی طبیعی میان امید و رویا را افزایش دهیم. اما متأسفانه روندها طولانی شد و این اقدام با تأخیر انجام گرفت. وقتی هم که رویا به ایران رسید، زمان بسیار کمی برای سازگاری و تمرین پرواز مشترک داشت و در نهایت نتوانست مسیر مهاجرت را طی کند.»

مه‌رو با تأکید بر نقش کشورها در همکاری‌های فرامرزی برای حفظ گونه‌های در خطر می‌گوید:«کشورهای دیگر از جمله روسیه و چین، با وجود داشتن ظرفیت‌های فنی، می‌توانستند در هماهنگی و پشتیبانی پروژه‌های حفاظتی در ایران نقش پررنگ‌تری داشته باشند. با این حال، بخش مهمی از مسئولیت نیز بر دوش خود ما بود. واقعیت این است که در دهه ۱۳۹۰ عملاً اقدام جدی و منسجمی برای حفاظت از درنای سیبری در ایران انجام نشد. در حالی‌که چنین پروژه‌هایی نیازمند استمرار، پایش سالانه، و ارتباط تنگاتنگ میان مراکز علمی و زیست‌محیطی است.»

ماهان مه رو با نگاهی آینده‌نگرانه می‌گوید:«اکنون که تا حد زیادی امید را از دست داده‌ایم، شاید مهم‌ترین وظیفه ما تمرکز بر گونه‌های در خطر دیگر و جلوگیری از تکرار چنین سرنوشت‌هایی باشد. باید از تجربه امید درس بگیریم؛ اینکه حفاظت از گونه‌ها نیازمند اقدام به‌موقع، همکاری بین‌المللی، و باور به اهمیت هر موجود زنده در زنجیره حیات است. هر ژنی که از طبیعت حذف می‌شود، در واقع بخشی از تاریخ تکامل زمین را از دست می‌دهیم.»

تهدیدهای گسترده علیه پرندگان مهاجر و تالاب‌های ایران

خبرنگار: علاوه بر درنای سیبری، به نظر می‌رسد بسیاری از گونه‌های پرندگان مهاجر نیز در شرایط بحرانی قرار دارند. وضعیت کلی آن‌ها در حال حاضر چگونه است؟

ماهان مه‌رو در پاسخ اینگونه گفت: بله، متأسفانه در حال حاضر گونه‌های متعددی از پرندگان ایران در فهرست قرمز اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت (IUCN) در طبقات «در خطر انقراض»، «در آستانه انقراض» یا «به‌شدت در معرض تهدید» قرار دارند. بسیاری از این گونه‌ها تنها یک گام تا حذف کامل از طبیعت فاصله دارند.

خروس‌کولی ابروسفید، عروس‌غاز و غاز پیشانی‌سفید کوچک همچون یوزپلنگ در معرض انقراض

وی تاکید داشت : برای نمونه، گونه‌هایی مانند خروس‌کولی ابروسفید، عروس‌غاز و غاز پیشانی‌سفید کوچک از جمله پرندگان بسیار آسیب‌پذیر هستند که جمعیت جهانی آن‌ها به‌شدت کاهش یافته است. جمعیت این گونه‌ها چنان شکننده است که می‌توان آن را با وضعیت یوزپلنگ آسیایی مقایسه کرد؛ یعنی در آستانه فروپاشی کامل.این گونه‌ها هر سال به‌طور منظم به برخی زیستگاه‌های کشور ما مهاجرت می‌کنند؛ از جمله پارک ملی بوجاق در استان گیلان، مناطق اطراف شهر بابک در کرمان، و بخش‌هایی از خوزستان و جنوب کشور. اهمیت این مناطق در این است که به‌عنوان نقاط استراحت و تغذیه پرندگان مهاجر در مسیر حرکتشان از سیبری و مناطق شمالی به سمت جنوب عمل می‌کنند. بنابراین، حفاظت از این زیستگاه‌ها برای بقا و تداوم نسل این گونه‌ها حیاتی است.

در کنار این گونه‌ها، برخی پرندگان بزرگ‌جثه نیز در وضعیت ناپایدار قرار دارند. برای مثال، پلیکان خاکستری که یکی از باشکوه‌ترین پرندگان آبزی دنیاست، تنها حدود ۱۳ تا ۱۴ هزار فرد در کل جهان دارد. از این تعداد، هر سال حدود ده درصد آن‌ها، یعنی چیزی در حدود ۱۲۰۰ پرنده، به ایران مهاجرت می‌کنند. این گونه نیز در رده «آسیب‌پذیر» فهرست IUCN قرار دارد و گاه بر اساس تغییرات جمعیتی، میان طبقات «نزدیک به تهدید» و «در خطر انقراض» جابه‌جا می‌شود. همین نوسان‌ها نشان می‌دهد که کوچک‌ترین تغییر در شرایط زیستگاه‌ها می‌تواند آینده این گونه‌ها را به خطر بیندازد.

خبرنگار:به نظر می‌رسد یکی از مشکلات جدی، صید غیرمجاز پرندگان مهاجر در شمال کشور است. این مسئله چه ابعادی دارد و چه اقداماتی باید صورت گیرد؟

ماهان مه‌رو در پاسخ اینگونه بیان کرد: بله، صید غیرمجاز در حال حاضر بزرگ‌ترین تهدید برای پرندگان مهاجر در شمال ایران به‌ویژه در استان‌های گیلان و مازندران است. متأسفانه استفاده از تورهای هوایی – که به نام صید معیشتی در میان برخی جوامع محلی رایج است – همچنان ادامه دارد. این تورها در شالیزارها و زمین‌های کشاورزی گسترده می‌شوند و پرندگان را هنگام پرواز در دام می‌اندازند. این روش نه‌تنها غیراخلاقی و غیرقانونی است، بلکه تلفات بسیار بالایی برای گونه‌های کمیاب به همراه دارد.

برخلاف تصور عمومی، هیچ مجوز رسمی از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست برای چنین شیوه‌هایی صادر نمی‌شود. سازمان تنها برای شکار با اسلحه در شرایط خاص و با سهمیه محدود مجوز صادر می‌کند. در همین راستا، خانم دکتر انصاری، مدیرکل محیط زیست گیلان، اعلام کرده‌اند که امسال هیچ پروانه‌ای برای شکار پرندگان آبزی صادر نخواهد شد. اما با وجود این ممنوعیت رسمی، تورهای هوایی همچنان به‌صورت گسترده در مناطق شمالی نصب می‌شوند و متأسفانه برخورد مؤثری با این پدیده صورت نمی‌گیرد.

ما باید میان نیازهای معیشتی جوامع محلی و حفاظت از طبیعت تعادل ایجاد کنیم. پیشنهاد من این است که صید معیشتی ساماندهی شود؛ یعنی افرادی که واقعاً معیشت آن‌ها به این کار وابسته است، بتوانند از طریق مجوزهای محدود و در چارچوب سهمیه‌های تعیین‌شده، برداشت قانونی انجام دهند. در مقابل، صید تجاری و تفریحی که عمدتاً با انگیزه سود مالی انجام می‌شود باید به‌طور کامل ممنوع و کنترل شود. در حال حاضر، شکار تفریحی در شمال کشور به‌سرعت در حال تبدیل شدن به یک تجارت غیرقانونی است و این موضوع باید جدی گرفته شود.

خبرنگار:در کنار این تهدیدها، خشک شدن تالاب‌ها نیز از عوامل اصلی کاهش جمعیت پرندگان است. وضعیت تالاب‌ها و مسئولیت سازمان محیط زیست در این زمینه چگونه است؟

ماهان مه‌رو پرنده شناس اینگونه تاکید داشت: خشک شدن تالاب‌ها شاید یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های زیست‌محیطی امروز ایران باشد. بسیاری از پرندگان مهاجر، به‌ویژه پرندگان آبزی، در مسیر مهاجرت خود به تالاب‌های ایران متکی هستند. برخی از این تالاب‌ها میزبان دائمی پرندگان در طول سال هستند، و برخی دیگر به‌صورت موقت در فصل مهاجرت مورد استفاده قرار می‌گیرند. پرندگان در مسیر مهاجرت، نیاز دارند در فواصل معینی فرود بیایند، استراحت کنند و انرژی از دست‌رفته خود را بازیابند. اما امروز بسیاری از این زیستگاه‌ها یا کاملاً خشکیده‌اند یا در وضعیتی بحرانی قرار دارند.زمانی که یک تالاب فاقد آب کافی، پوشش گیاهی مناسب یا امنیت زیستی باشد، پرندگان آن منطقه را ترک می‌کنند و تلاش می‌کنند هرچه سریع‌تر به زیستگاه مناسب‌تری برسند. این مسئله باعث افزایش تلفات در مسیر مهاجرت و کاهش زادآوری در نسل بعدی می‌شود.

اینگونه افزود: بر اساس قانون «حفاظت و احیای تالاب‌ها»، سازمان حفاظت محیط زیست موظف است میزان «حق‌آبه زیست‌محیطی» هر تالاب را تعیین کرده و آن را به وزارت نیرو ابلاغ کند. وزارت نیرو نیز از نظر قانونی مکلف است این حق‌آبه را تأمین نماید. اما متأسفانه با توجه به وضعیت فعلی کشور و بحران کم‌آبی، تأمین حق‌آبه تالاب‌ها در بسیاری از مناطق به‌شدت دشوار شده است. در شرایطی که حتی تأمین آب شرب برای مردم با چالش روبه‌روست، انتظار تأمین کامل آب تالاب‌ها چندان واقع‌بینانه نیست.بنابراین در وضعیت فعلی، راهکار مؤثر این است که تالاب‌های موجود که هنوز کارکرد زیستی خود را حفظ کرده‌اند، با حداکثر دقت و توان حفاظت شوند. مدیریت منابع آب باید هوشمندانه‌تر صورت گیرد و مناطق حساس‌تر در اولویت حفاظت قرار گیرند تا پرندگان مهاجر بتوانند همچنان در مسیر مهاجرت خود به ایران پناه بیاورند و از این زیستگاه‌ها استفاده کنند.