خبرگزاری آنا ـ حسین بوذری؛ ارزیابی نتایج عملیات نظامی و جنایات گسترده رژیم جعلی و فاسد صهیونیستی در نوار غزه، پس از انقضای ضربالاجلهای تعیینشده برای دستیابی به اهداف کلیدی، آشکارساز یک شکست راهبردی محوری در محاسبات تلآویو است.
اسناد و شواهد میدانی حاکی از آن است که سه مولفه اصلی که ستون فقرات دکترین نظامی و سیاسی بنیامین نتانیاهو را تشکیل میداد؛ یعنی انحلال کامل ساختار فرماندهی و عملیاتی گروه حماس، آزادی بدون قید و شرط تمامی اسرای نگهداریشده و تثبیت سلطه کامل نظامی بر کل پهنه جغرافیایی غزه همه در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندهاند.
این ناکامی بنیادین، رژیم صهیونیستی را در موضعی قرار داده که برخلاف ادعاهای اولیه مبنی بر امکانپذیری پیروزی مطلق، ناگزیر به پذیرش شرایطی برای توقف درگیریها شده که ماهیتی جز تحمیلی ندارد.
مداخله بهاصطلاح قدرتهای فرامنطقهای، بهخصوص ایالات متحده آمریکا در این مرحله نشان از تلاش برای جلوگیری از فروپاشی کامل موقعیت ژئوپلیتیک رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت مستمر دارد.
بنابراین آتشبس کنونی نه یک توافق براساس نیت صلحطلبانه ترامپ یا حل مشکلات بینالمللی، بلکه یک توافق مبتنی بر بنبست نظامی است که رژیم صهیونیستی در آن فرو افتاده و هدف آن انتقال نبرد از عرصه میدانی به ساحت دیپلماسی بینالمللی است.
این انتقال، نمایانگر آغاز فاز دوم جنگ است که در آن اهداف میدانی محققنشده اکنون با اهرمهای فشار سیاسی و تحریک لایههای نفوذی در منطقه پیگیری میشود.
مخاطرات این فاز جدید در تلاش صهیونیستها برای تحقق اهدافی چون خلع سلاح جنبش مقاومت حماس و جایگزینی ساختار حکومتی فعلی با یک دولت دستنشانده تحت قیومیت بینالمللی نهفته است که تحقق آن، بزرگترین پیروزی استراتژیک برای طرف صهیونیستی محسوب خواهد شد و هوشیاری کامل در سطوح مقاومت سیاسی و دیپلماتیک را طلب میکند.
این تحول ناگزیر تحت تأثیر مستقیم پایداری رزمندگان و نیروهای جهادی حماس و تغییر محسوس در افکار عمومی جهانی و همچنین نگرانیهای فزاینده در میان دولتهای عربی همسو با محور سازش، رقم خورده است.
خبرنگار آنا در راستای اعلام آتشبس میان حماس و رژیم جعلی صهیونیستی و برای تحلیل دقیقتر و موشکافانهتر این آتشبس گفتوگویی را با «مهدی زارع» دکتری روابط بینالملل، عضو هیأت علمی دانشگاه و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی لارستان ترتیب داده است.
گپ و گفت آنا با زارع در پی میآِید:
اهداف جنگی رژیم صهیونیستی و شکست راهبردی
آنا: با توجه به اعلام آتشبس میان حماس و رژیم صهیونیستی، لطفاً تحلیلی جامع از شرایط منطقهای ارائه دهید، برخی کارشناسان معتقدند این آتشبس تلهای از سوی بازیگرانی مانند ترامپ است؛ نظر شما چیست؟
زارع: درباره تحولات غزه و آتش بس میان حماس و رژیم جعلی صهیونیستی، باید اذعان کرد که اسرائیلیها پس از دو سال جنگ، سه هدف راهبردی و علنی خود را بیمحابا تعیین کرده بودند که بارها به شهروندان جعلی خود و دنیا تکرار کردند؛ نخست. نابودی کامل حماس، دوم. آزادی تمامی گروگانها و سوم. تصرف کامل نوار غزه. این سه مولفه سیاست اعلامی رژیم فاسد و کودککُش صهیونیستی بوده، نه اینکه براساس تحلیل بوده باشد.
رژیم صهیونیستی با وجود دو سال جنگ و جنایات در غزه با وجود ادعای داشتن قویترین ارتش و نیروی هوایی منطقه، به هیچیک از سه هدف راهبردی که در بالا اشاره شد نرسیدند و نه توانستند گروگانها را آزاد کنند، نه غزه را به طور کامل در اختیار بگیرند (حتی در تصرف کوچکترین مناطق نیز با تلفات سنگین مواجه و مجبور به جابهجایی سریع شدند) و مهمتر از همه، در نابودی و از بین بردن حماس شکست مفتضحانهای خوردند، نتیجه این شد که آنها مجبور به مذاکره با همان گروهی شدند که مدعی بودند باید نابود شود.
صهیونیستهای جنایتکار و کودککُش به این نتیجه رسیدند که اگر این دو سال جنایت و جنگ تبدیل به چند سال هم شود هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد، نه اسرای صهیونیستی آزاد میشود، نه غزه بهطور کامل در اختیار آنان قرار میگیرد و نه حماس از بین خواهد رفت.
به همین دلیل، آمریکای جنایتکار برای نجات رژیم صهیونیستی و نه نیت صلحطلبانه یا حل مشکلات بینالمللی مانند جنگ تحمیلی ۳۳ روزه علیه حزبالله لبنان و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران اسلامی دوباره پیشقدم شد تا حیات ننگین رژیم غاصب صهیونیستی را از خفت و فضاحتی که به بار آورده، نجات دهد و وارد مرحله جدیدی کند.
بنابراین این آتشبس را باید یک آتشبس تحمیلی بر رژیم صهیونیستی دانست که توسط بازیگرانی مانند ایالات متحده آمریکا با هدف نجات تلآویو از بنبست فعلی و فضای شرمساری نظامی به وجود آمده، دیکته شده؛ نه اینکه اقدامی در راستای صلح یا حل مشکلات بینالمللی باشد، چراکه راهی هم به جز این نداشتند.
آنا: پس تحلیل شما این است که این آتشبس در عمل به منزله پذیرش یک شکست راهبردی و استراتژیک برای تلآویو تلقی میشود؟
زارع: قطعاً همینگونه است، صهیونیستها خوشبختانه متحمل شکست راهبردی و استراتژیک شدهاند، اما این پایان کار نیست و این بدان معنا نیست که آنها تسلیم شدهاند یا اهدافشان تغییر کرده است.
معتقدم صهیونیستها درصددند اهدافی که در میدان نبرد به دست نیاوردند، از طریق مذاکرات و دیپلماسی محقق سازند تا از طریق فشار بهاصطلاح قدرتهای بینالمللی و متأسفانه برخی دولتهای عربی منطقه که برخلاف اینکه نام عربیت و اسلامیت را با خود یدک میکشند در عمل به مهرههای رژیم فاسد صهیونیستی و آمریکای جنایتکار تبدیل شدهاند، بتوانند هدف خطرناک خلع سلاح حماس را پیش ببرند.
دشمنان صهیونیستی و آمریکایی اعلام کردهاند که یک نهاد مستقل فلسطینی و حکومتی تحت نظارت تونی بلر و ترامپ شکل بگیرد که اگر انجام شود پیروزی بزرگی برای آنان خواهد بود تا چیزی که در میدان جنگ بهدست نیاوردهاند از این طریق بهدست بیاروند و درصورتی که مراقبت و مواظبت نشود ممکن است در کنش و تعامل سیاسی بازیگران منطقهای و مهرههای آمریکا برای صهیونیستها حاصل شود که این نیازمند هوشمندی بیشتر و مقاومت خردمندانه سیاسی و درایت بیشتر در عرصه دیپلماسی است.
اهداف پنهان در میز مذاکره و نیاز به مقاومت سیاسی
آنا: اگر اهداف نظامی محقق نشده، اهداف رژیم صهیونیستی در میز مذاکره چیست و چگونه میخواهند آنها را پیش ببرند؟
زارع: همانطور که عرض کردم رژیم فاسد و جعلی صهیونیستی در تلاش است تا با فشار قدرتهای بینالمللی و متأسفانه فشار برخی دولتهای عربی منطقه به دو هدف اصلی برسد: نخست. آزادسازی گروگانها و دوم. اجرای هدف خطرناک خلع سلاح حماس.
علاوه بر این، هدف سوم و خطرناک آنها تشکیل حکومتی مستقل از نهادهای فلسطینی (حکومتی تحت نظارت چهرههایی مانند تونی بلر و ترامپ) در غزه است.
آنا: رژیم صهیونیستی در ابتدا اصرار بر کوچاندن فلسطینیان به کشورهای دیگر (مانند آفریقا یا سینا) داشت، اما عقبنشینی کرد، آیا فشار خارجی میانجیها (قطر، مصر، آمریکا) تنها عامل وادارکننده صهیونیستها به پذیرش آتشبس بود یا عوامل دیگری در پس این تصمیم وجود داشت؟
زارع: معتقدم چند عامل کلیدی صهیونیستها را وادار به کنار گذاشتن استراتژیهای اولیه خود (از جمله کوچاندن جمعیت) کرد، چراکه موفق به تصرف غزه نشدند و شکست مفتضحانهای خوردند، نخست، مقاومت میدانی نظامی حماس بود که با وجود سانسور شدید در تلآویو بهعنوان پادگان بزرگ نظامی در منطقه تلفات سنگینی به ارتش رژیم جعلی صهیونیستی وارد آورد، چراکه صهیونیستها این تلفات را قطرهچکانی اعلام میکردند که با واقعیت فاصله داشت و دچار تلفات سنگینی شده بودند.
در حالی که افکار عمومی داخل سرزمینهای اشغالی بهشدت تحریک شده بودند و فشار را بر دولت جلّاد اصلی یعنی بنیامین نتانیاهو بیشتر کرده بود.
دوم. حرکت هوشمندانه حماس در عرصه رسانه، حماس توانست افکار عمومی جهانی را به نفع خود بسیج کند و خیزش جهانی سنگینی به وجود آورد و اینگونه نبود که حماس بجنگد، اما افکار عمومی دنیا برای این گروه مهم نباشد.
مشاهده کردیم که خیزش جهانی سنگینی در دنیا حتی آمریکا و اروپا بهوجود آمد و منجر به محکومیت رژیم جعلی صهیونیستی و بهرسمیت شناختن فلسطین توسط برخی دولتها شد و این افکار عمومی موجب شد فشار زیادی به صهیونیستها وارد شود و سران رژیم صهیونیستی نگران اتفاقاتی شدند که ممکن بود در پی عصبانیت و فوران خشم در مرزهای آنان به وقوع بپیوندد و هم به برخی دولتهای سرسپرده عربی که فکری به حال خود بکنند و متوجه باشند که این خیزشها ممکن است وارد مرزهای آنان شود که این مرزها بسیار شکننده است، دولتی که مردم عصبانی دارد و ممکن است اقداماتی علیه دولتشان انجام دهند.
بنابراین اصرار کردند که مشکل سریعتر حل و نارضایتیهای اجتماعی کنترل شود، علاوه بر این، خیزش و نارضایتی در سرزمینهای اشغالی برای آزادسازی گروگانها و بینتیجه بودن جنگ موجب نگرانی سران رژیم صهیونیستی شد و در نهایت نتانیاهو را مجبور به پذیرش آتشبس کرد.
تأثیر اختلافات داخلی و چشمانداز آینده
آنا: علاوه بر نارضایتیهای مردمی و خیزش جهانی، یک عامل حیاتی در پذیرش آتشبس، اختلاف شدید میان ارتش و کابینه امنیتی سیاسی رژیم صهیونیستی مطرح شده است. آیا این اختلافات داخلی که میتوانست منجر به فروپاشی رژیم شود، اصلیترین عامل پذیرش آتشبس بود تا نتانیاهو کنترل اوضاع را از دست ندهد؟
زارع: بله. به هر حال، زمانی که یک بحران حل نمیشود، طبیعی است که اختلافات بین سطوح مختلف فرماندهی، بهخصوص سرمدارانی که کلافه و سردرگم هستند، ایجاد شود. آنها یکدیگر را بهدلیل ناکامی در سیاستهای تعیین شده متهم میکنند.
این اختلافات میتوانستند به جامعه شکننده رژیم صهیونیستی که به صورت وصلهای از فرهنگهای مختلف به زور کنار هم نگه داشته شدهاند، سرریز کرده و جامعه بسیار شکننده رژیم صهیونیستی که با وصله به هم چسبیده شدهاند و افراد را با فرهنگهای مختلف به اجبار جمعآوری کرده و به دروغ و فریب در مرزها نگه داشته شدهاند وارد بحران داخلی کند.
با این حال، معتقدم این اختلافات، تنها یا مهمترین دلیل پایان جنگ نبود، بلکه مهمترین دلیل پایان این جنگ، مقاومت جانانه مردم غزه، مجاهدان حماس و واکنش افکار عمومی جهانی بود.
آنا: با توجه به نکات مطرح شده، آیا میتوان این آتشبس را پایان بحران در منطقه در نظر گرفت و چشمانداز آینده منطقه براساس تحلیل شما چیست؟
زارع: نباید تصور کنیم که این آتشبس پایان بحران در منطقه خواهد بود و سیاستمداران رژیم صهیونیستی ممکن است پس از اینکه خیالشان از غزه راحت شد و اگر توانستند در عرصه مذاکره و دیپلماسی حماس را خلع سلاح و کنترل کنند، اقدامات بعدی خود را علیه دیگر نیروهای محور مقاومت آغاز کنند، بهطور مشخص هدف بعدی آنها میتواند حزبالله و پس از آن نیروهای مبارز عراقی و یمنی باشند، بنابراین این مقطع بسیار حساسی است و لازم است که با تفکر راهبردی و خردمندانه به مسائل نگاه شود.
انتهای پیام/