گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی فارسی در یادداشتی با عنوان «اینستاگرامی، زبانی بی حوصله برای مردمی بی قرار» اینگونه نوشت: اینستاگرام پدیدۀ جالبی است. دنیای پر تصویری که سبک زندگی بسیاری از ما را تحت تأثیر خود قرار داده است. برای بعضی از افرادی که شیفتۀ این برنامهاند، زندگی کردن رنگ و بوی دیگری دارد. چه قهرها و آشتیهایی که از طریق اینستاگرام بوده و چه ازدواجها و طلاقهایی که به واسطۀ آن شکل گرفته است. چه کسانی که با استفاده از آن به پولهای آنچنانی رسیدهاند و چه اشخاصی که از این برنامه، به خاک سیاه نشستهاند. در این فضای پر ازدحام و رنگارنگ، دائما انگشت مخاطبان به روی صفحهها میلغزد و گاهی بی آنکه بدانند چه میکنند، برای دیگران قلب میگذارند. شیوهای نو از تعاملات اجتماعی که گاهی بسیار خوب و گاهی اوقات به شدت آسیب زننده است.
در میان کاربران جهانی اینستاگرام، شاید ایرانیان به روش خاص خود از این برنامه استفاده میکنند. یکی از محبوبیتهای این فضا آن است که افراد میتوانند برای بیان لحظات احساسی خود، شعر و تصویری را کنار هم قرار دهند. گاهی انتخاب یک موسیقی مناسب هم میتواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد. شخصی که درون هواپیما نشسته، عکسی از خود منتشر میکند و مصرعی رااز مولانا میآورد: «ما ز بالاییم و بالا میرویم...» و فردی دیگر در تصویری، کنار دریا ایستاده است و در گوشۀ بالای آن شعری را از سهراب سپهری مینویسد: «قایقی خواهم ساخت / خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب...»
جملات ناب و اشعار زیبا، ابزاری است که به تصاویر جان تازهای میبخشد و بینندگان را به دیدن تجربههایی جدید افراد دعوت میکند.
با این حال آیا اینستاگرام برای زبان و ادبیات فارسی یک تهدید است یا میتوان به عنوان یک فرصت به آن نگاه کرد؟
پیش از هرچیز باید دانست که این برنامه یک فضای «تصویر محور» است و در آن به متن یا نوشته کمتر توجه میشود. شاید برای ما این تجربه وجود داشته باشد که تنها در حدود ۳ ثانیه، بیشتر، عکسها را میبینم یا به ذهن میسپاریم. بی قراری ما در مواجه با انبوه اطلاعات، باعث میشود تا کمتر به متن توجه داشته باشیم. به نظر میرسد مخاطبان اینستاگرام هم علاقۀ چندان زیادیبه خواندن به اصطلاح کپشنهای طولانی نداشته باشند بنابراین کسی که در این عرصه، کوتاه نویسی کند، مخاطبان واقعی بیشتری خواهد داشت. در نتیجه برای بینندگان در وهلۀ اول این پیام تصویری است که منتقل میشود، نه پیام شعری یا متنی!
دیگر آنکه اگر کاربری به عنوان مثال، تصویری شاعرانه از «باران» منتشر کند و برای توضیح این عکس بنویسد: «باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ لاله روید و در شوره زار خس»
چیزی که به نظر میرسد آن است که میخواهد بگوید احساس من را ببینید و لایک کنید. شاید همین که در یک شعری کلمۀ «باران» وجود داشته باشد، کافی است. به فرض اگر به جای آن مینوشت: «آخرین برگ سفرنامۀ باران این است / که زمین چرکین است» شاید تفاوتی به حال خوانندگان هم نداشت. این نوع از کاربران معمولا از طریق جستجوی اینترنتی یا استفاده از هوش مصنوعی به عنوان مثال کلمات «شعر»، «دلتنگی» و «باران» را جستوجو میکنند و یافتههای خود را عینا روی تصویر مینویسند.
آنها میدانند که مخاطبانشان چندان در پی معنای شعر و زیبایی شناسی ادبی آن نخواهند بود. اما این برای تمام کاربران هم مصداق ندارد. گاهی هم علاقهمندان به شعر و ادبیات از میان صفحات متعدد در اینستاگرام، شعری از یک استوری یا پست را میپسندند و به معنای آن توجه ویژهای دارند.
در مواردی دیگر، افرادی هستند که در انتخاب شعر یا انتقال پیاممیکوشند تا مناسبترین شعر یا متن ادبی را انتخاب کنند. خوش سلیقگی این اشخاص و تأثیرگذاری آنها در این فضا موجب میشود که تناسب بهتری میان احساس، تصویر و شعر ایجاد شود و خوانندگان، معنای ادبی کلمات را هم بهتر درک کنند. این فرصتی است که میتوان به بهترین شکل از آن استفاده کرد، اما در کنار این، تهدیدهایی هم وجود دارد.
یکی از معضلات ادبی در اینستاگرام آن است که گاهی کاربران در استفاده از شعر یا متون ادبی، از آوردن نام شاعر یا نویسندۀآن نوشته خودداری میکنند. عادت بسیار بدی که گریبانگیر ماست و آنچه به اصطلاح «کپی رایت» گفته میشود، برای کاربران ایرانی معنای چندانی ندارد. درج نام نویسنده یا شاعر احترامی متقابل به شعور خود و فهم مخاطبان است. روشی که لازم است بطور جدی در میان ایرانیان فرهنگ سازی شود.
علاوه بر این بهتر است برای نقل شعر یا نوشتهای از نام شاعر یا نویسندۀ آن اطمینان حاصل کنیم. در اینستاگرام مطالب بسیار غلطی به نام دیگران وجود دارد که متأسفانه دست به دست میچرخد. شعر نویی را به اسم صائب تبریزی نقل میکنند و سهراب سپهری را سرایندۀ قصیدهای میگویند. روح این بزرگان را در قبر نلرزانیم!
تهدید دیگر، ساده نویسی کاربران است که بسیار جدی «وقار» زبان را به خطر میاندازد.
ایموجیها و شکلکهایی که به جای کلمات زیبای فارسی مینشینند و روح ادبیات را خدشه دار میکند. علاوه بر این از آنجایی که فارسی اینستاگرامی، فرزند عجول روزگار ماست؛ برای نوشتن، بسیاری از نشانه گذاری ها، دستور و دقت واژگانی قربانی شتاب میشود. محصول این بی سلیقگی، اشتباه نویسی کلمات و استفاده از جملات بی معنی، بریده بریده و گاه بی سر و تهی است که نه برای کاربران و نه برای خوانندگان اینستاگرام هیچ سودی ندارد.
باید بپذیریم که شاید بسیاری از کاربران اینستاگرام در زمینۀ شعر و ادبیات دغدغهای ندارند. فرآیندی که استمرار و تداوم آن باعث از بین رفتن زحمات سعدی، حافظ، مولانا و هزاران سال قدمت فرهنگی و زبانی ماست. به راستی که اگر امروز فردوسی در میان ما بود، خود یکی از منتقدان اصلی کاربران ایرانی به شمار میآمد.
فراموش نکنیم که ادبیات امروز ایران شرایط ویژهای دارد و بیشتر از هر زمانی نیازمند به کمک ما ایرانیهاست. به یاد داشته باشیم که اگر هر کدام از ما در قبال ادبیات و زبان فارسی به وظیفۀ انسانی خود عمل نکنیم، متأسفانه به زودی شاهد انقراض و نابودی آن خواهیم بود. این میراثی هزاران ساله است که از گذشتگان به دیگران و از آنها به ما رسیده، از این ارثیۀ کهن محافظت کنیم تا آن را به دست آیندگان بسپاریم.
انتهای پیام/