شناسهٔ خبر: 75256004 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

۶۰ سالگی تماشاخانه سنگلج در گفت‌وگوی ایبنا با داود فتحعلی‌بیگی؛

سنگلج میراث زنده نمایش ایرانی است/ جریانی که در سنگلج شکل گرفت روی تئاتر معاصر ایران تاثیر داشت

داود فتحعلی‌بیگی، پیشکسوت تئاتر معتقد است، جریانی که در تالار سنگلج شکل گرفت بر تئاتر معاصر ایران تاثیر داشت.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا تأسیس تماشاخانه سنگلج در ۱۸ مهر سال ۱۳۴۴ را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ تئاتر ایران دانست؛ زمانی که اندیشه ساخت سالنی ویژه نمایش‌های ایرانی در سیاست‌های فرهنگی کشور جای خود را باز کرد. این سالن تئاتر نه تنها محلی برای اجرا بود، بلکه پاتوقی برای تجربه و پرورش هنرمندانی بود که امروز آنها را نسل طلایی این عرصه می‌دانند. گروه‌های نمایشی در اداره تئاتر آثار خود را در سنگلج تمرین و اجرا می‌کردند و همین امر منجر به خلق جریانی منسجم در دهه ۴۰ و ۵۰ انجامید. در سال ۱۳۵۹ به پیشنهاد جمشید مشایخی، نام این سالن را به «تماشاخانه سنگلج» تغییر دادند.
حال پس از گذشت ۶۰ سال می‌توان گفت سنگلج در پرورش نسل طلایی تئاتر ایران نقش داشت و ضمن جریان‌ساز بودن، شاید بتوان گفت در شکل‌گیری مفهوم تئاتر ملی ایران تاثیر بسزایی داشته است. به مناسبت شصتمین سال تاسیس تماشاخانه سنگلج با داود فتحعلی‌بیگی، پیشکسوت تئاتر و نمایش‌های آئینی و سنتی گفت‌وگو کردیم.

شما سال‌هاست با تماشاخانه سنگلج در ارتباط هستید. از نظر تاریخی، تأسیس این تالار در سال ۱۳۴۴ چه نقطه عطفی در تئاتر ایران بود؟

مهم‌ترین نکته این بود که تماشاخانه‌ای تاسیس شده بود که به مفهوم عام، ویژه نمایش‌های ایرانی باشد. یعنی در آنجا آثاری که نویسندگان ایرانی می‌نوشتند، اجرا شود و بعدها برخی از نمایشنامه‌های فرنگی نیز در آنجا اجرا شد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها این بود که تماشاخانه سنگلج در دوره‌ای به گروه‌هایی اختصاص پیدا کرده بود که در اداره تئاتر سابق تاسیس شده بودند. یعنی هنرمندان اداره تئاتر آن دوره در دهه ۴۰ تا نیمه‌های دهه ۵۰ به چند گروه تقسیم شده بودند و با این گروه‌ها به ترتیب آثاری را تمرین و تولید کرده و در آن تماشاخانه اجرا می‌کردند.

مطمئناً این رویه در ارائه آثار حائز اهمیتی در قلمرو تئاتر تاثیر بسزایی داشته و در آثار نمایشی که بعدها پدید آمد بسیار موثر بوده است. نویسندگان بنامی مانند اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، بهمن فرسی، علی نصیریان و تعداد دیگری از هنرمندان که در دهه ۴۰ در زمینه نمایش ایرانی فعال بودند، در این سالن آثار قابل توجهی ارائه دادند که بعدها چاپ شدن آن آثار، زمینه‌ای برای تمرین و نمایش آثار در شهرستان‌ها نیز مهیا کرد. یکی دیگر از ویژگی‌های این مجموعه و تاثیراتش این بود که بعضی از نمایش‌هایی که گروه‌های اداره تئاتر سابق تمرین می‌کردند، از طرف همان اداره فرهنگ تور برگزار می‌کردند و این نمایش‌ها را به شهرستان‌هایی که زمینه و ظرفیت اجرا داشت می‌بردند. همین موضوع فرصت‌هایی ایجاد کرد که هنرمندان شهرستانی هم آثار حرفه‌ای ببینند و هم بتوانند یاد بگیرند. این موضوع گام موثری در ترویج فرهنگ تئاتر در ایران بود.

سنگلج میراث زنده نمایش ایرانی است/ جریانی که در سنگلج شکل گرفت روی تئاتر معاصر ایران تاثیر داشت

اگر اشتباه نکنم تماشاخانه سنگلج در دوره‌ای افتتاح شد که تئاتر هنوز در قهوه‌خانه‌ها و پاتوق‌های سنتی اجرا می‌شد.

نه. نه..ببینید.. پیش از آن در لاله‌زار تماشاخانه‌های مدل فرنگی ساخته شده بود و در دوره‌ای راسته لاله‌زار، مرکز تئاتر تهران بود. ۶-۷ تماشاخانه بودند که هر شب تئاتر جدی داشتند. نمایش‌هایی امثال آثار عبدالحسین نوشین و هنرمندان تراز اول آن دوره در لاله‌زار اجرا می‌رفتند. آنجا محلی بود که افرادی نظیر زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی و مرتضی احمدی و دیگران تئاتر اجرا می‌کردند. بسیاری از هنرمندان به مرور در اثر تمرین، ممارست و حضور روی صحنه‌های تئاترهای لاله‌زار به سینما راه پیدا کردند.

در آن دوره اینگونه نبود که فلان نمایش اول در قهوه‌خانه اجرا و بعد در تالار سنگلج اجرا شود. اجرای نمایش‌ها در قهوه‌خانه‌ها مربوط به دوران قبل‌تر است، پیش از آنکه این تماشاخانه‌ها رواج پیدا کند. این قهوه‌خانه‌ها به نوعی جلوه‌های اولیه شکل‌گیری تئاتر برای اجرای عمومی بود. چون نمایش‌های سنتی (چه تعزیه و چه نمایش‌های روحوضی) اغلب مناسبتی بود و گروه‌ها آن را اجرا می‌کردند. پیش از اینکه تئاتر سنگلج تاسیس شود، تئاتر در شهرهای مختلف ایران اجرا می‌شد. زمانی که این تالار افتتاح شد تئاتر ۲۵ شهریور نام داشت. پیش از آن هنرستان هنرپیشگی دایر شده بود و بسیاری از تماشاخانه‌ها اجرا داشتند. سالن سنگلج را اداره فرهنگ و هنر ساخت و گفته شد که ویژه اجرای نمایش‌های ایرانی است. اغلب هم آثاری که توسط گروه‌های اداره تئاتر تمرین می‌شد در آنجا به اجرا در می‌آمد. این یک امر بسیار ضروری است که زمانی که موسسه‌ای تعداد قابل توجهی هنرمند در اختیار دارد، یک تماشاخانه احتیاج داشته باشد. حتی دانشکده‌های تئاتر هم اصولاً باید سالن اجرا داشته باشند تا آنچه که دانشجو یاد می‌گیرد به صورت عملی بتواند اجرا کند. همانطور که در برخی از تماشاخانه‌های لاله‌زار زمانی که کلاس می‌گذاشتند و آموزش می‌دادند، هنرمند در یک طرف آموزش می‌دید و از یک طرف روی صحنه می‌رفت؛ حتی اگر یک نیزه‌دار بود. بدین‌ترتیب رفته‌رفته با اصول و مبانی تئاتر هم آشنا می‌شدند و تجربه می‌کردند.

هدف اولیه از ساخت این سالن چه بود؟ آیا دولت وقت به دنبال مدرن‌سازی نمایش ایرانی بود یا حفظ سنت؟

اگرچه در شروع و افتتاحیه این سالن چند نمایش سنتی مثل سیاه‌بازی و تعزیه اجرا شد، اما قصدشان این بود که آثار نویسندگان ایرانی در آنجا اجرا شود. وقتی می‌گوییم نمایش ایرانی، دو تعبیر از آن می‌شود؛ یکی اینکه نمایش‌هایی که به زبان فارسی نوشته شده باشد و دیگر اینکه برخی روی ساختار ایرانی بودن نمایش تاکید دارند. در هر صورت می‌توان گفت این سالن ویژه نمایش‌های ایرانی بود که نویسندگان ایرانی می‌نوشتند. نه اینکه ساختارش، ساختار سنتی باشد. چون یک ساختار سنتی روایی داریم و یک ساختار سنتی غیرروایی که متاثر از شیوه تئاتر غربی است.

اجراهای اولیه که در سالن سنگلج انجام شد چه چالش‌هایی داشت؟ آیا مردم و هنرمندان به راحتی با فضای رسمی سالن تئاتر کنار می‌آمدند؟

مردم از خیلی قبل‌تر از آن در تهران و برخی شهرستان‌ها تئاتر می‌دیدند و با فضای تئاتر آشنا بودند. البته زمانی که سالن سنگلج افتتاح شد من کلاس هفتم یا هشتم دبیرستان بودم و چندان گذرم به آنجا نمی‌افتاد. ولی طبق چیزی که در تاریخ تئاتر معاصر خوانده‌ایم و نوشته‌اند، تماشاخانه‌ها دایر بوده‌اند و به دنبال آن تئاترهایی که در سنگلج اجرا می‌شد مورد توجه مردم بود. پیش از آنکه به دانشگاه بروم موفق شدم یکی دو بار در این سالن تئاتر ببینم. بلیت‌های آن پیش از موعد رزرو می‌شد. مثلاً یکی از نمایش‌هایی که من در آنجا دیدم «سرگذشت مرد خسیس» با بازی مرحوم پرویز فنی‌زاده بود. زمان دانشجویی نیز یکی دیگر از نمایش‌هایی که در آنجا دیدم «لبخند با شکوه آقای گیل» از اکبر رادی و «بلبل سرگشته» از علی نصیریان، «ابرام توپچی و آقابیک» با بازی جعفر والی و جمشید لایق بود. به طور کلی، سالن سنگلج جایی بود که در آن تئاتر روشنفکری اجرا می‌شد. چون زمانی دایر شد که تماشاخانه‌های لاله‌زار بعد از کودتای ۲۸ مرداد به سمت آتراکسیون و ژانگولر رفته بودند.

به نظرتان آیا تئاتر سنگلج توانست به هدفش برسد و در شکل‌گیری مفهوم تئاتر ملی ایران تاثیری داشته باشد؟

باید دید این مفهوم را چه کسی تعریف می‌کند. برخی معتقدند که هر پدیده نمایشی که اقوام مختلف یک کشور در شکل‌گیری، تداوم و ادامه حیات آن نقش داشته باشند، نمایش ملی آن کشور شمرده می‌شود. مثل تعزیه که بیش از ۳۰۰ سال پیشینه داشته و اقوام با سلیقه‌های مختلف در شکل‌گیری و بوجود آمدن آن و اعتلای هنر شبیه‌خوانی دست داشتند. حال باید دید که نمایش وارداتی از چه منظری تعریف می‌شود که به آن بگوییم «تئاتر ملی» یا خیر.

آیا نمایش‌های سنتی مثل سیاه‌بازی و نقالی فقط در افتتاحیه اجرا شد؟

بله، بعد از آن برخی تئاترها مانند «امیر ارسلان» و «بنگاه تئاترال» و از این قبیل نمایش‌ها پیش می‌آمد که اجرا شود. اما زمانی این اتفاق افتاد می‌خواستند این نوع تئاترها را برای صحنه تئاتر تنظیم کنند که برای ما سوغات فرنگستان بود. در قالب و شکل روحوضی نمی‌توانست انجام شود چون تماشاخانه یک طرفه بود. اما نمایش‌هایی مانند تعزیه که تنها شکلی‌ست که از قدیم باقی مانده و هنوز در ساختارش دخل و تصرفی نشده، چهار طرفه است.

آیا سنگلج همچنان کارکرد خود را حفظ کرده یا تغییر داده؟ آیا آن هدف اولیه در سنگلج دنبال شده؟

به هر حال سنگلج تماشاخانه‌ای است که همچنان خوشبختانه دایر بوده و کارکردش عوض نشده است. آن تعریفی که از کارکرد سنگلج کرده‌اند کماکان ادامه دارد و تا حد امکان سعی می‌کنند نمایش‌های ایرانی در آنجا اجرا شود. منتها ذکر کردم که از نمایش ایرانی دو تعبیر می‌توان داشت؛ به قول دکتر ناظم‌زاده یک شکل نمایش ایرانی، غربی سان بوده و تحت تاثیر ساختار درام فرنگی است. شکل دیگرش تحت تاثیر ساختار نمایش‌های سنتی و آئینی است.

اگر بخواهید چند نمایش شاخص تاریخ سنگلج را نام ببرید که تأثیر عمیقی بر مسیر تئاتر گذاشتند، کدام آثار را مثال می‌زنید؟

در گذشته نمایش «بنگاه تئاترال» و بعضی از نمایشنامه‌های مرحوم اکبر رادی بسیار تاثیرگذار بودند. به طور کلی جریانی که در تالار سنگلج شکل گرفت روی تئاتر معاصر ما تاثیر داشت، چرا که در آن دهه چند نویسنده برجسته معرفی شدند، آثارشان چاپ شد و به دفعات در جاهای مختلف اجرا شد. در خود سنگلج هم هنرمندان نام‌آور و باسابقه‌ای نمایش اجرا کردند. بعضی نمایش‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفتند. جریانی که در سنگلج حاکم بود همان جریانی بود که در دهه ۴۰ شکل گرفته بود و تا انقلاب هم ادامه داشت.

چه اقداماتی لازم است تا سنگلج دوباره تبدیل به قطب تئاتر مردمی و سنتی ایران شود؟

سنگلج هنوز هم قطب تئاتر مردمی است. نکته اینجاست که باید زمینه‌های شناخت این پدیده‌ها به طور علمی فراهم شود. اگر شرایطی فراهم شود و کسانی که به هنر ایرانی علاقه‌مند هستند این ساختار را از جهت دراماتیک و شیوه اجرایی آن بشناسند، مطمئناً می‌توانند از آن پیروی کنند، الگو بگیرند و آثار قابل توجهی را خلق کنند. در آن هیچ شکی نیست و این اتفاق می‌افتد. نمی‌توان گفت به سرعت نور، بلکه نرم‌نرمک این مقوله در حال شکل‌گیری است. البته تاثیر خودش را هم داشته است. همین جشنواره نمایش‌های آیین سنتی هم باز یکی از ثمرات همین طرز تفکر است و رفته رفته متبلور می‌شود.

آیا می‌تواند در تغییر ذائقه نسل جوان تاثیر بگذارد؟

ذائقه نسل جوان چیز عجیب غریبی نیست. بحث آئین و سنت در قلمرو هنر نمایش، بیشتر به آن ساختار دراماتیکی برمی‌گردد. بیشتر ساختار نمایش روایی است؛ نمایش روایی در هر دوره‌ای می‌تواند کارایی‌های خودش را داشته باشد. نمایش روایی ویژگی‌هایی و امکانات بالقوه‌ای دارد که هر قصه‌ای را می‌توانید نشان بدهید و به اصطلاح در آن قالب ارائه دهید؛ مثل بعضی از آثار استاد بهرام بیضایی همچون «افرا»، «مرگ یزدگرد» و «سلطان مار». این‌ها یعنی یک هنرمند پیشرو این ساختارها را خوب شناخته و حالا جلوه‌های نوینی از آنها را ارائه داده است. همان را اگر افراد الگو قرار دهند، می‌توانند به آثار قابل توجهی برسند.