شناسهٔ خبر: 75248574 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

چگونه بحران اقتصادی پایه‌های جمهوری پنجم فرانسه را لرزاند؟

روز‌های پرالتهاب الیزه در سایه افول اروپا

فرانسه، قدرت سنتی اروپا، این روز‌ها درگیر بحرانی چندلایه است که نه‌تنها جایگاه بین‌المللی‌اش را متزلزل کرده، بلکه روند افول اروپا را نیز شتاب بخشیده است. بی‌ثباتی سیاسی، کسری بودجه و کاهش نفوذ جهانی فرانسه، نشانه‌ای از شکاف عمیق در ساختار قدرت قاره سبز است.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری آنا- علی رحمانی: این یک واقعیت تلخ، اما انکارناپذیر برای کشور‌های اروپایی است که در سایه هژمونی اقتصادی چین و ظهور سازمان‌های غیرغربی مانند شانگهای و بریکس، دوره یکه‌تازی دلار و یورو به‌عنوان سودآورترین ارز‌های بین‌المللی عرصه معاملات جهانی، به پایان نزدیک شده و چشمان کنشگران اقتصاد سیاسی به اقتصاد‌های جوان و تازه‌نفس خیره مانده است. در این میان، اقتصاد‌های پیر و بیمار اروپایی دیگر تحمل جاه‌طلبی‌های سیاسی سردمداران خود و تأمین هزینه جنگ‌های خانمان‌سوز را ندارند.

با نگاه به سیر تند حوادث سیاسی در کشور‌هایی نظیر فرانسه که زمانی کوس رقابت با آمریکا و حتی شوروی سابق را می‌نواختند؛ درمی‌یابیم که اروپای امروز نه تنها محوریت خود را در عرصه بین‌الملل ازدست‌داده بلکه با سرعت عجیبی در حال سقوط آزاد سیاسی-اقتصادی و تجربه نوعی تضعیف درونی است.

مصاحبه پیش‌رو با «مرتضی مکی» پژوهشگر مسائل فرانسه و غرب اروپا، روایتی از افول قدرت‌های اروپایی با تمرکز بر وقایع سیاسی فرانسه است.

آنا: علت یا علل اصلی تغییر پیاپی دولت‌ها در فرانسه چیست و این وضعیت در صورت ادامه چه تأثیری بر کنش‌های سیاسی این کشور در حوزه بین‌الملل خواهد داشت؟

فرانسه یکی از کشور‌های بزرگ اروپا و یکی از قدرت‌های هسته‌ای این قاره است. این کشور همچنین یکی از دو موتور محرکه اتحادیه اروپا در کنار آلمان است و نقش جدی و اثرگذاری در روند‌های سیاسی اروپا و برخی حوزه‌های نفوذ خود در آفریقا و خاورمیانه دارد. بااین‌حال، فرانسه در سال‌های اخیر با بی‌ثباتی‌های سیاسی و شرایط اقتصادی نسبتاً وخیمی مواجه بوده است به‌نحوی‌که شاهد بحرانی زنجیره‌ای از سقوط دولت‌ها گرفته تا افت محبوبیت «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور بوده‌ایم.

سیاست‌های اقتصادی که دولت‌های فرانسه اعم از چپ و راست جهت کاهش کسری بودجه و بدهی‌ها اتخاذ کرده‌اند، باعث افزایش اعتراضات و اعتصابات و افول جایگاه راست و چپ سنتی در این کشور شده است

شرایط اقتصادی فرانسه به‌گونه‌ای است که این کشور با کسری بودجه زیاد و سطح بدهی‌های فراوان مواجه است. کسری بودجه فرانسه به بالاتر از ۵% از تولید ناخالص داخلی این کشور رسیده درحالی‌که طبق پیمان مربوط به رشد اقتصادی اروپا، کشور‌های قاره سبز باید همواره کسری تجاری خود را در حد ۳% نگاه دارند و اگر کسری تجاری آنها بالاتر از این میزان باشد؛ با مجازات‌هایی از سوی اتحادیه اروپا مواجه خواهند شد. سطح بدهی‌های ملی فرانسه نیز رقمی حدود بالاتر از ۱۳۰% تولید ناخالص ملی است درحالی‌که در چارچوب پیمان فوق‌الذکر، میزان بدهی‌های ملی کشور‌های اروپایی نباید بالاتر از ۹۰% تولید ناخالص ملی باشد. اینها همه نشان می‌دهد که فرانسه با چه شرایط اقتصادی وخیمی مواجه است.

به‌علاوه، اپیدمی کرونا و شرایط اقتصادی که بر اروپا تحمیل کرد و پیش از آن موج بحران اقتصادی در اروپا که از سال ۲۰۰۸ سراسر این قاره را فراگرفته بود؛ به‌نوعی جلوی رشد اقتصادی فرانسه را گرفت و سایر دولت‌های اروپایی هم برای این که به یک بودجه متوازن دست پیدا کنند؛ چاره‌ای جز اجرای اصلاحات و ریاضت اقتصادی نداشتند.

 اصلاحات اقتصادی هم معمولاً در چند محور عمده شکل می‌گیرد و هدف اصلی آن کاهش کسری بودجه و سطح بدهی کشور‌ها است. برای کاهش کسری بودجه، دولت‌ها باید سیاست‌هایی را در جهت کاهش هزینه‌های عمومی اتخاذ کنند و کاهش هزینه‌های عمومی در ابتدای امر همواره با کاهش خدمات رفاهی، اقتصادی و آموزشی-بهداشتی همراه است. به همین دلیل، بیشترین طبقاتی که از این سیاست‌های ریاضت اقتصادی متأثر می‌شوند؛ طبقات پایین جامعه هستند.

زمانی که یک رئیس‌جمهور نتواند در داخل یک پایگاه مستحکم و قوی داشته باشد؛ قطعاً در عرصه اروپایی و جهانی هم نمی‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای برای پیشبرد سیاست خارجی فرانسه داشته باشد

مردم فرانسه طی دو دهه گذشته همواره با کاهش قدرت خرید خود و افزایش تورم روبه‌رو بوده‌اند. این سیاست‌های اقتصادی که دولت‌های فرانسه اعم از چپ و راست جهت کاهش کسری بودجه و بدهی‌ها اتخاذ کرده‌اند، باعث افزایش اعتراضات و اعتصابات و افول جایگاه راست و چپ سنتی در این کشور شد؛ چراکه «نیکلا سارکوزی» راست‌گرا نتوانست بیش از یک دوره در مسند ریاست جمهوری بماند و پس از او «فرانسوا اولاند» چپ‌گرا به قدرت رسید که او هم نتوانست بیش از یک دوره رئیس‌جمهور فرانسه باقی بماند. در پی این نارضایتی‌ها «امانوئل مکرون» با طرح شعار میانه‌روی و ایده «نه چپ و نه راست» به دنبال طرح جدیدی برای مقابله با بحران‌های سیاسی-اقتصادی فرانسه بود. اما مکرون هم در دوره کنونی پس از حدود ۷ سال نتوانسته هیچ اقدام جدی‌ای در جهت اصلاح بودجه، حل مشکلات اقتصادی و جلب رضایت مردم فرانسه انجام دهد؛ زیرا دوره ریاست جمهوری مکرون با سقوط پیاپی دولت‌ها مواجه شده آن هم به این دلیل که جریان راست افراطی و جریان چپ افراطی عملاً کنترل مجمع ملی فرانسه را در دست گرفته‌اند و اجازه نمی‌دهند که مکرون و دولت‌مردان وی سیاست‌های اقتصادی مدنظر خود را اجرا کنند.

 به همین دلیل ما در حال حاضر با یک ناپایداری سیاسی بی‌سابقه‌ای در جمهوری پنجم فرانسه مواجه هستیم. قطعاً این مشکلاتی که مکرون در داخل کشور با آنها مواجه شده اثرگذاری خودش را در سیاست‌خارجی فرانسه خواهد داشت؛ زیرا زمانی که یک رئیس‌جمهور نتواند در داخل یک پایگاه مستحکم و قوی داشته باشد؛ قطعاً در عرصه اروپایی و جهانی هم نمی‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای برای پیشبرد سیاست خارجی فرانسه داشته باشد و این مسئله باعث شده که عملاً آلمان بیش از فرانسه در خیلی از حوزه‌های سیاسی-امنیتی اروپا و خاورمیانه مثل موضوع اوکراین و موضوعات دیگر اثرگذار باشد و کشور فرانسه به‌تدریج در عرصه بین‌المللی نفوذ خود را از دست بدهد. زیرا با توجه به شرایط سیاسی-اقتصادی این کشور بیشتر تمرکز امانوئل مکرون روی اوضاع داخلی فرانسه جهت برون‌رفت از بحران‌های فوق‌الذکر است.

آنا: مهم‌ترین علت اوضاع نابسامان اقتصادی فعلی در فرانسه و مسائلی مانند کسری بودجه چیست و در صورت تداوم وضع فعلی احتمال ظهور و بروز جنبش‌های اعتراضی نظیر جلیقه زرد‌ها در این کشور وجود دارد؟

هرچقدر فضای سیاسی درون فرانسه بی‌ثبات باشد؛ در عرصه اروپایی نیز به همان اندازه وضعیت متزلزل و شکننده‌ای در سطح اروپا خواهد داشت و تأثیر آن در روند همگرایی اروپایی و مواجهه اروپا با بحران‌های سیاسی-امنیتی و اقتصادی موجود کمتر خواهد بود

همان‌طور که گفتم ۲ بحران بزرگ یعنی بحران اقتصادی پس از سال ۲۰۰۸ م و دیگری اپیدمی کرونا مانع رشد اقتصادی فرانسه و باعث افزایش کسری بودجه در این کشور شدند. طبیعی است کشوری که نتواند رشد اقتصادی داشته باشد؛ قطعاً نمی‌تواند به مطالبات مردم جهت حفظ و افزایش خدمات اجتماعی پاسخ دهد و برون‌داد این ناتوانی دولت‌ها در پاسخگویی به مطالبات و خواسته‌های مردم در وضعیت سیاسی فرانسه بازتاب پیدا می‌کند. در کشور‌های اروپایی به نسبت نقاطی مانند شرق آسیا و آمریکای لاتین اقتصاد‌هایی وجود دارند که رو به افول هستند و دیگر رشد بالایی ندارند. سطح رشد اقتصادی این دسته از کشور‌ها بین ۱ تا ۲.۵% است. درواقع بالاترین رشد‌های اقتصادی در اروپا اکنون بین ۲ تا ۳% است و اقتصاد‌های پیری مثل آلمان و فرانسه وقتی ۱ تا ۲% رشد داشته باشند؛ خدا را شکر می‌کنند که توانسته‌اند هزینه‌های اصلی خودشان را از طریق رشد اقتصادی و کسب مالیات‌های بیشتر جبران کنند. دولت فرانسه هم نتوانست از دل دو بحران بزرگ اقتصادی و اپیدمی کرونا بیرون بیاید و برای اداره جامعه مجبور به افزایش کسری بودجه و سطح بدهی‌های عمومی شده است که همین مسئله موجب افزایش فشار اقتصادی به دولت هم در داخل جامعه فرانسه و هم در درون اتحادیه اروپا شد و دولت هم برای متوازن کردن بودجه دست به اصلاحات اقتصادی زده که در نوع خود نارضایتی‌های زنجیره‌ای را به دنبال دارد و قطعاً دوباره امکان وقوع اعتصابات و راهپیمایی‌های زنجیره‌ای وجود دارد.

همین حالا هم دولت فرانسه به دلیل ناپایداری سیاسی موجود به‌اندازه کافی تحت‌فشار افکار عمومی قرار دارد و احزاب مخالف به‌شدت در تلاش هستند که مکرون را مجبور به برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی و حتی ریاست جمهوری بکنند. این مشکلی است که آقای مکرون با آن مواجه است و سقوط پیاپی دولت‌ها در فرانسه ناشی از همین بحران سیاسی و اقتصادی است که در این کشور نهادینه شده است.

آنا: با توجه به استعفای اخیر آقای لکورنو (نخست‌وزیر) و شکاف سیاسی موجود در جناح میانه‌رو فرانسه، احتمال استعفای آقای مکرون و آینده سیاسی این کشور را چگونه می‌بینید؟

ببینید احتمال این‌که آقای مکرون استعفا دهد خیلی کم است البته در عالم سیاست هیچ‌چیز غیرممکن نیست ولی با توجه به این‌که تابه‌حال در جمهوری پنجم فرانسه چنین اتفاقی نیفتاده و ریاست جمهوری از قدرت و اختیار بسیار بالایی برخوردار است؛ این وضعیت ناپایدار سیاسی در فرانسه احتمالاً تا انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور در سال ۲۰۲۷ م ادامه خواهد داشت. همان‌طور که اشاره کردم هرچقدر فضای سیاسی درون فرانسه بی‌ثبات باشد؛ در عرصه اروپایی نیز به همان اندازه وضعیت متزلزل و شکننده‌ای در سطح اروپا خواهد داشت و تأثیر آن در روند همگرایی اروپایی و مواجهه اروپا با بحران‌های سیاسی-امنیتی و اقتصادی موجود کمتر خواهد بود.

آنا: با عنایت به ضعف فعلی فرانسه و افول ستاره اقبال مکرون که زمانی خود را قطب‌نمای سیاسی اتحادیه اروپا معرفی می‌کرد؛ آینده اروپا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ببینید قاره اروپا الآن با بحران بزرگی مثل بحران جنگ در اوکراین مواجه است و از جهت اقتصادی نیز به‌شدت گرفتار بحران‌های بودجه‌ای و بدهی‌های عمده است. از طرف دیگر با فشار آمریکا و ناتو برای افزایش بودجه دفاعی خود مواجه است. مجموعه این مسائل باعث می‌شود که در سال‌های آتی، اروپا نتواند به‌عنوان یک قطب قدرت اقتصادی-سیاسی در عرصه جهانی اثرگذاری گذشته را داشته باشد. روند‌ها نشان می‌دهد که اروپا در سال‌های آتی در مقایسه با دو قطب دیگر قدرت اقتصادی-سیاسی در جهان یعنی چین و آمریکا در شرایط رو به افول قرار خواهد گرفت.

آنا: همان‌طور که می‌دانید فرانسه قدرتمندترین ارتش اروپا را دارد و آقای مکرون اخیراً پیشنهاد داده که چتر هسته‌ای این کشور را بر سر قاره اروپا بگستراند؛ این ایده از احتمال تا امکان چقدر فاصله دارد؟

شکافی که میان اروپا و آمریکا در پیرامون ناتو به‌خصوص در مواجهه با بحران اوکراین ایجاد شده، شکافی زودگذر نیست؛ زیرا پس از گذشت ۸۰ سال از تشکیل پیمان ناتو، نشانه‌هایی از اختلاف و تغییر در حوزه سیاست خارجی میان اروپا و آمریکا را شاهد هستیم. اروپایی‌ها در مواجهه با این اختلافات به سمت خوداتکایی امنیتی پیش می‌روند و در این خصوص تلاش‌هایی در حوزه دفاعی-نظامی انجام داده‌اند و به دنبال آن هستند که به‌نوعی، وابستگی خود را به آمریکا و پیمان ناتو کم کنند. بحث‌هایی هم در خصوص این‌که چتر اتمی فرانسه جایگزین چتر اتمی آمریکا بشود وجود دارد؛ اما این موضوعی است که به نظر نمی‌رسد خیلی از دولت‌های اروپایی تمایل جدی نسبت به آن داشته باشند؛ زیرا به‌خصوص کشور‌های شرق اروپا به‌شدت نسبت به برتری فرانسه در اروپا ناخرسند هستند و همچنان می‌خواهند چتر اتمی آمریکا بر سر اروپا باشد. این اختلافات باعث می‌شود که در کوتاه‌مدت، آن‌چنان‌که دولت‌های اروپایی می‌خواهند به سمت خوداتکایی امنیتی پیش بروند؛ گام‌های جدی برای رسیدن به این هدف برداشته نشود و به نظر نمی‌رسد این خوداتکایی امنیتی برای دستیابی به جایگاه مطلوب در عرصه جهانی به اروپا کمک کند.

روند‌ها نشان می‌دهد که اروپا در سال‌های آتی در مقایسه با دو قطب دیگر قدرت اقتصادی-سیاسی در جهان یعنی چین و آمریکا در شرایط رو به افول قرار خواهد گرفت

در کل، تلاش‌هایی هم که در سطح اروپا برای رسیدن به یک خوداتکایی امنیتی صورت می‌گیرد، به‌موازات پیمان ناتو است و نه در تقابل با آن.

 این مسائل باعث می‌شود که دولت‌های اروپایی بکوشند تا همچنان آمریکا را با خودشان همراه و همسو کنند و این همراهی و همسویی با پیروی اروپا از سیاست‌های آمریکایی و رسیدن به یک راه‌حل مشترک در بسیاری از پرونده‌ها تجلی پیدا می‌کند؛ بنابراین ما نباید در آینده نزدیک و حتی میان‌مدت شاهد یک اروپای قدرتمند و اثرگذار در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی جهان باشیم.

آنا: آیا ضعف فرانسه بر کنشگری آن در خاورمیانه هم مؤثر خواهد بود و یا این‌که مؤلفه‌های سیاست منطقه‌ای این کشور از استحکام کافی برخوردار است؟

ببینید قطعاً ضعف سیاسی و اقتصادی-سیاسی فرانسه بر کنشگری این کشور در عرصه سیاست‌های خاورمیانه بسیار اثرگذار است، زیرا همان‌طور که شاهد هستید اوج اثرگذاری فرانسه در روند‌های سیاسی خاورمیانه مسئله به رسمیت شناختن فلسطین به‌عنوان یک کشور مستقل بود که چند وقت پیش در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد. اما در نهایت فرانسه نیز همچون دیگر کشور‌های اروپایی روابط بسیار استراتژیکی با اسرائیل دارد، زیرا هم‌اکنون در شرایط منطقه‌ای به‌خصوص در پرونده مربوط به اسنپ‌بک و نقشی که فرانسوی‌ها در کنار آلمان و انگلیس درزمینهٔ فعال کردن مکانیسم ماشه اتخاذ کردند؛ نشان داد که آنها تحت تأثیر و پیرو سیاست‌های آمریکا و اسرائیل هستند و کنشگری مستقلی در این عرصه ندارند.

انتهای پیام/