شناسهٔ خبر: 75238731 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

آنا گزارش می‌دهد

انحراف گفتمان زن ایرانی از عدالت به نمایش؛ وقتی مطالبات اصلی در حاشیه می‌ماند

در حالی‌ که زنان ایرانی از آغاز تمدن این سرزمین، نقشی محوری در شکل‌گیری فرهنگ، سیاست و پیشرفت اجتماعی داشته‌اند، گفتمان رسانه‌ای امروز به‌گونه‌ای نگران‌کننده از عمق به سطح لغزیده است. پرداخت افراطی به موضوعاتی چون موتورسواری، نوع پوشش یا حضور در ورزشگاه‌ها، تصویری تقلیل‌یافته از مطالبات زنان ترسیم کرده است؛ در حالی‌ که به گفته کارشناسان، چالش‌های واقعی جامعه زنان ایران در امنیت شغلی، عدالت در فرصت‌های مدیریتی، حمایت از مادران شاغل و دسترسی برابر به منابع اقتصادی نهفته است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، تمدن ایران، با بیش از دو هزار و پانصد سال سابقه مکتوب، همواره در برگیرنده نقش‌آفرینی بانوانی بوده است که نه‌تنها در حاشیه جامعه قرار نداشته‌اند، بلکه به عنوان نیروهای فعال و تعیین‌کننده در مسیر تاریخ ایستاده‌اند.

الواح هخامنشی که از پرداخت مزد به زنان کارگر در تخت‌جمشید سخن می‌گوید، سندی روشن از این حضور است؛ حتی مزد روزانه برخی زنان نسبت به مردان هم‌رتبه‌شان بالاتر بوده که نشان از ارزش اجتماعی و اقتصادی آنان نزد کارگزاران حکومت هخامنشی دارد.

در دوران ساسانی، این نقش به سطح فرمانروایی نیز رسید. پوراندخت و آزرمیدخت، دو بانوی پادشاه ایرانی، نه‌تنها اداره حکومت را به‌دست گرفتند بلکه در بزنگاه‌های سیاسی حساس، تصمیمات کلان کشور را رقم زدند.

این حضور، برخلاف آنچه برخی مورخان غربی در دوره‌های گذشته ادعا کرده‌اند، نه استثنایی لحظه‌ای، بلکه امتداد طبیعی یک فرهنگ بود که زنان را در نظام اجتماعی و سیاسی محترم و قابل اعتماد می‌دانست.

تحولات بعدی نیز نشان داد که زنان ایرانی حتی در دوره‌های دشوار، از جمله حملات خارجی و دوره‌های پرتلاطم اجتماعی، نقش خود را حفظ کرده‌اند. در دوره صفویه، هرچند زنان کمتر در ساختار حکومتی دیده شدند، اما در زمینه هنر، صنعت و حتی نظام آموزشی نقش مهمی داشتند. اسناد موجود از کارگاه‌های صنایع دستی و نساجی صفوی نشان می‌دهد که زنان در اداره کارگاه‌ها و تولید محصولات صادراتی سهم جدی داشتند. در قاجار، با وجود سلطه ساختار سنتی، زنان نخبگانی چون تاج‌السلطنه با قلم خود به نقد ساختار استبدادی و فرسوده جامعه پرداختند.

ورود به عصر مشروطه نقطه عطفی بزرگ بود. زنان نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی، از انجمن‌های مخفی گرفته تا انتشار نشریات زنان، پرچم آگاهی‌بخشی را به‌دست گرفتند. آن‌ها در دوران خفقان سیاسی، اهدافی چون آموزش دختران و به رسمیت شناختن حقوق قانونی زنان را دنبال می‌کردند. نشریاتی مانند «دانش» و «شکوفه»، علاوه بر اطلاع‌رسانی، برای نخستین‌بار مفهوم حق رأی و برابری در حقوق مدنی را به متن گفتمان عمومی ایران آوردند.

در دهه‌های میانی قرن بیستم، با گسترش آموزش رسمی، زنان در حوزه‌های دانشگاهی حضور یافتند و این حضور به سرعت از حاشیه به متن حرکت کرد. نام‌هایی نظیر سیمین دانشور، نخستین زن داستان‌نویس حرفه‌ای ایران، فرخ‌رو پارسا، نخستین وزیر زن، و پروین اعتصامی، شاعر بزرگ، همگی نشان می‌دهد که زنان ایرانی در حوزه‌های علم، فرهنگ و سیاست، نه‌تنها حضور داشتند، بلکه مسیر را تغییر دادند. اگر به حوزه ورزش نیز نگاه کنیم، خواهیم دید که زنانی همچون ایران درودی در هنرهای بصری، یا تیم‌های ورزشی بانوان دهه ۵۰، سرآغاز جریان‌هایی بودند که توانستند خود را در فضای بین‌المللی مطرح کنند.

امروز، این مسیر دیرینه با نمونه‌های معاصر ادامه یافته است. مریم میرزاخانی، نخستین زن و نخستین ایرانی برنده مدال فیلدز، نام ایران را در بالاترین قله ریاضیات جهان نشاند.

ناهید کیانی، قهرمان تکواندو، با کسب مدال در المپیک پاریس ۲۰۲۴، یکی از نمادهای جدید توانمندی زنان ایرانی در عرصه‌های جهانی شد. این‌ها تنها نام‌های مشهور رسانه‌ای هستند و در پشت این جلوه‌ها، هزاران زن پژوهشگر، کارآفرین، هنرمند، پزشک، مهندس و مدیر وجود دارند که در سکوت و بی‌هیاهو، بخش بزرگی از پیشرفت علمی، صنعتی و فرهنگی کشور را شکل می‌دهند.

با وجود این پیشینه، پرسش جدی آن است که چرا در گفتمان عمومی، مطالبات زنان ایرانی به مسائل محدود و نمادین تقلیل یافته است؟ در سال‌های اخیر، رسانه‌ها و برخی جریان‌های اجتماعی، عمدتاً موضوع زنان را به مباحثی چون نوع پوشش، امکان موتورسواری، یا حضور در ورزشگاه‌ها پیوند زده‌اند. بی‌تردید این موضوعات در جای خود قابل بررسی و تصویب قوانینی شفاف و منصفانه‌اند، اما وقتی این موارد به محور اصلی گفت‌وگوی اجتماعی درباره زنان تبدیل می‌شوند، پیامد آن غفلت از مشکلات ساختاری و عمیق زنان است.

این پدیده منحصر به ایران نیست. تجربه اروپا در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که تمرکز رسانه‌ای بر آزادی‌های شکلی، بدون توجه به عدالت اقتصادی و اجتماعی، نه‌تنها مشکلات بنیادی را حل نکرد، بلکه آسیب‌های تازه‌ای پدید آورد. در کشورهایی که سیاست‌ها بیش از حد بر نمایش آزادی‌های فردی تمرکز داشتند، پیامدهایی چون بحران خانواده، افزایش نرخ تجرد و کاهش فرزندآوری، و حتی تنهایی مزمن زنان به شکل جدی نمود یافت. این‌ها بحران‌هایی هستند که ریشه در کنار زدن گفتمان عدالت و برابری ساختاری دارند.

در ایران نیز خطر آن وجود دارد که با تمرکز رسانه‌ها بر چند موضوع محدود، مسائلی مانند امنیت شغلی زنان، تبعیض در استخدام، شکاف در دسترسی به مناصب مدیریتی، فقدان حمایت کافی از مادران شاغل، و نبود سازوکارهای متوازن برای کرامت انسانی زنان، به حاشیه رانده شود. در حالی که حل مسائل ظاهری شاید با یک مصوبه یا تغییر آیین‌نامه ممکن باشد، اما ایجاد فرصت برابر در عرصه مدیریت، مقابله با تبعیض جنسیتی در بازار کار، و تغییر نگاه فرهنگی به نقش زنان، نیازمند اصلاحات بنیادین و سیاست‌های بلندمدت است.

کارشناسان اجتماعی هشدار می‌دهند که اگر این رویکرد اصلاح نشود، نابرابری جنسیتی در حوزه‌های اقتصادی و مدیریتی طی دهه آینده افزایش خواهد یافت، حتی اگر آزادی‌های نمادین گسترش یابد. به بیان دیگر، توانمندسازی واقعی زنان بدون عدالت در آموزش، اشتغال و مدیریت، شعاری بدون پشتوانه است.

نگاهی تطبیقی به کشورهای شرق آسیا، از جمله ژاپن و کره‌جنوبی، نکات آموزنده‌ای دارد. این کشورها در دهه‌های اخیر با ترکیب سیاست‌های خانواده‌محور، حمایت از مادران شاغل، و کاهش تبعیض اقتصادی، توانستند هم مشارکت زنان را بالا ببرند و هم نرخ ازدواج و فرزندآوری را تا حدی تثبیت کنند. برعکس، مدل‌های غربی که تنها بر آزادی‌های فردی بدون سیاست حمایتی متمرکز شدند، امروز با چالش‌های اجتماعی بزرگ مواجه‌اند. این واقعیت نشان می‌دهد که رویکرد فرهنگی و سیاست‌گذاری کلان، در تعیین مسیر آینده زنان بسیار مؤثرتر از صرفاً تغییرات ظاهری است.

زنان ایرانی، بر اساس تجربه تاریخی خود، نه به دنبال نمایش، بلکه در پی اثرگذاری پایدار بوده‌اند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در هر دوره‌ای که به زنان فرصت تصمیم‌سازی داده شده، جامعه مسیر پیشرفت سریع‌تری را طی کرده است. امروز، برای بازگشت به همان مسیر، لازم است رسانه‌ها و سیاست‌گذاران، اولویت را از سطح به عمق منتقل کنند: تمرکز بر عدالت اقتصادی، امنیت شغلی، فرصت برابر در مدیریت، کرامت انسانی، و مشارکت واقعی در سیاست‌گذاری.

آینده ایران، همان‌گونه که گذشته‌اش نشان داده، بدون حضور فعال و عادلانه زنان در همه عرصه‌ها ممکن نیست. مسیری که باید طی شود، نه راهی پر از نمادسازی و نمایش رسانه‌ای، بلکه راهی مبتنی بر اصلاحات عمیق و قانون‌گذاری هوشمندانه است؛ مسیری که در آن زن ایرانی به عنوان رکن اساسی پیشرفت ملی شناخته شود، نه تنها به عنوان موضوعی برای حاشیه‌پردازی.

انتهای پیام/