به گزارش سرویس بینالملل جماران، میدلایستمانیتور در گزارشی آورده است: طرح ۲۰ بندی «صلح غزه»ِ دونالد ترامپ بیش از آنکه یک برنامهٔ واقعی برای برقراری صلح باشد، شبیه برنامهای برای مدیریت فلسطینیان است: تکنوکراتهای متخصص، میلیاردرهای خارجی و یک «هیئت صلح» به رهبری غرب قرار است غزه را بازسازی کنند، اما این بازسازی بدون کسب رضایت ساکنان غزه صورت میگیرد. این، خطرناکترین حذف در طرح است. در هیچ بخش از سند، اسرائیل بهخاطر کمپین «زمینسوخته» خود مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد، حتی با وجود توییت اخیر رئیسجمهور آمریکا. طرح تنها حملهٔ هفتم اکتبر حماس را بهعنوان محرک فرایند معرفی میکند؛ طوری که انگار سالها اشغال، محاصره و بمباران غزه هرگز رخ نداده است. واقعیت آن است که عملکرد اسرائیل در غزه، با بیش از شصت و پنج هزار کشتهٔ فلسطینی و تخریب گستردهٔ محلهها، یک جنایت بزرگ انسانی بوده، اما طرح ترامپ هیچ اشارهای به این واقعیت ندارد. در ادامه به نقایص و کاستیهای آشکار این طرح میپردازیم.
نقش فلسطینیان نادیده گرفته شده است
مردم غزه عملاً در این سند کنار گذاشته شدهاند. طرح، تشکیل هیئتهای خارجی و کمیتهای متشکل از سرمایهگذاران را برای نظارت بر امور غزه پیشبینی میکند؛ همانطور که یک کارشناس صریحاً گفته است: «هیچ رهبر فلسطینی که من میشناسم مشورتی نشده است… نمیتوان بدون فلسطینیها به صلح رسید.» هیئت صلح پیشنهادی که قرار است به ریاست ترامپ و با حضور افرادی مانند تونی بلر تشکیل شود، تنها یک فلسطینی در میان هفت تا ده عضو خواهد داشت.
تنها حماس مقصر شناخته شده است
در هر بند از سند، حماس بهعنوان مقصر اصلی نشان داده میشود. بر اساس طرح، غزه باید به «منطقهای عاری از تروریسم و رادیکالیسم» تبدیل شود، تونلها و سلاحها نابود گردد و مقامات حماس تنها در صورت «تعهد به همزیستی مسالمتآمیز» بتوانند بازگردند. به بیان دیگر، پایان جنگ مشروط به تسلیم حماس است. طرح روی «تسلیم حماس» پافشاری میکند و تهدید میکند که در صورت عدم همکاری، اسرائیل «دست بازتری» برای ادامهٔ حملات خواهد داشت. رهبران اسرائیلی که با ترامپ همصدا هستند، اعلام کردهاند که نیروهای خود را در مرزهای غزه بهطور نامحدود نگه خواهند داشت. بنابراین، در حالی که از مبارزان حماس انتظار میرود خلع سلاح و عقبنشینی کنند، نیروهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل تا زمانی که غزه برای اسرائیل «بهطور دائمی امن» اعلام شود، حضور خواهند داشت؛ عبارتی که در طرح تعریف مشخصی برای آن ارائه نشده است.
هیچ مسئولیتی برای جنایات جنگی اسرائیل وجود ندارد
واژهٔ «محکومیت» بهطرز عجیبی در متن طرح غایب است. سند بخش بلندبالایی را به تبادل گروگانها و آزادسازی زندانیان اختصاص میدهد، اما هیچ اشارهای به کشتهشدگان غزه، مدارس و بیمارستانهای تخریبشده یا مشکلات اساسی همچون کمبود آب نمیکند. طرح ترامپ وعدهٔ بازسازی آب، برق و جادههای غزه را میدهد، اما تنها پس از اعلام منطقهای «صلحآمیز.» بازسازیِ زیرِ نام صلح بدون توجه به درد و رنج قربانیان، بیمعنی خواهد بود. در روایت طرح، جمعیت غزه بهطور پیشفرض «سابقاً حماس» تلقی شده و پیشبینی میشود «غزهٔ جدید کاملاً متعهد به ساختن اقتصادی شکوفا باشد.» با این حال، رهبران فلسطینی میگویند که مردم غزه این پیشنهاد را در واقع بهمعنای «گسترش مداوم دولت اسرائیل در اراضی فلسطینی» تفسیر میکنند؛ نوعی بازی کلامی که عملاً جنگ را به نفع اسرائیل خاتمه یابد.
هیئتی خارجی، طرحی خارجی
در کنفرانس خبری کاخ سفید، ترامپ با افتخار اعلام کرد که غزه توسط «تکنوکراتهای فلسطینی» اداره خواهد شد؛ افرادی که نه از سوی مردم غزه، بلکه توسط نهادی بینالمللی انتخاب میشوند. در عمل، این به معنای تشکیل هیئتی از سرمایهداران غربی و رهبران سابق است. پیشنویس فاششده حتی نام میلیاردرهای مصری و آمریکایی و یک خاخام ارتدوکس را بهعنوان فرمانداران احتمالی غزه مطرح کرده است؛ «چند میلیاردر» که قرار است «اختیار سیاسی عالی» غزه را در دست داشته باشند.
در واقع، تنها یک تکنوکرات فلسطینی در صورت «احراز صلاحیت» اجازه حضور در هیئت را خواهد داشت و رهبران منتخب غزه هیچ جایگاهی در آن ندارند. این موضوع صرفاً حدس و گمان نیست؛ پیشنویس طرح، نهاد اجرایی تشکیلات خودگردان فلسطینی را در پایینترین سطح نمودار سازمانی قرار داده و مقرر کرده است که مدیرعامل غزه توسط خارجیها منصوب شود. این دقیقاً نسخهای مدرن از قیمومیت استعماری است.
میراث تونی بلر و طنینهای استعماری
حتی برای ناظران باتجربه نیز دیدن نام تونی بلر بهعنوان رهبر احتمالی غزه شوکهکننده است. معمار بریتانیایی این طرح، تونی بلر، بیش از هر چیز بهدلیل نقش خود در «تبدیل» عراق به هرجومرج شناخته میشود، اما اکنون بهعنوان گزینهای برای «رهبری هیئت غزه» مطرح شده است. این انتخاب موجی از انتقادها را برانگیخت. وزیر پیشین دارایی یونان، یانیس واروفاکیس، آن را «کمدی گرانبها» توصیف کرد و گفت: «جنایتکاران جنگی، جنایتکار جنگی دیگری را بهعنوان رئیس غزه معرفی میکنند.» مورخ بریتانیایی، ویلیام دالریمپل نیز با کنایه گفت: «با توجه به سابقه درخشان بلر در خاورمیانه، چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود؟» پاسخ این پرسش را باید در تاریخ جستوجو کرد.
قدرتهای غربی سالهاست که مداخلات «خیرخواهانه» خود را در فلسطین تکرار میکنند؛ از سایکس–پیکو و قیمومیت بریتانیا گرفته تا کنفرانسهای اهداکنندگان تحت رهبری خارجی در اسلو. در همه این موارد، فلسطینیان نقش حاشیهای داشتهاند. امروز نیز همان الگو تکرار میشود: اسرائیل اشغال و بمباران میکند، سپس یک «طرح صلح» خارجی میرسد که هیچ اشارهای به بیعدالتیهای ریشهای ندارد.
درسهایی از تاریخ
رد شدن طرحهایی که در خارج از سرزمینها تهیه میشوند، تصادفی نیست. تجربه نشان داده است که توافقهای تحمیلی سرانجامی جز شکست ندارند. به جنگ داخلی لبنان بنگرید: دههها دخالت خارجی تنها باعث طولانیتر شدن درگیری شد، تا زمانیکه جناحهای لبنانی خودشان به توافق تقسیم قدرت موسوم به «توافق طائف» رسیدند. یا تجربهٔ اروپا پس از جنگ جهانی دوم؛ طرح مارشال زیرساختها را بازسازی کرد، اما اداره کشورها به دست مردم همان کشورها سپرده شد. غزه اما قرار است برای مردم غزه بازسازی شود، بدون حضور و ارادهٔ آنان. این دقیقاً یادآور قیمومیتهای استعماری است، نه صلحی مبتنی بر همکاری.
حتی اشارهٔ مبهم طرح ترامپ به «دولت آیندهٔ فلسطین» نیز با شرط و شروط فراوان همراه است. رهبران بینالمللی در سراسر جهان از راهحل دو دولتی حمایت میکنند و دهها کشور تاکنون فلسطین را بهعنوان دولت مستقل به رسمیت شناختهاند، اما آمریکا و اسرائیل همچنان بهشدت مخالفاند. بند بیستم طرح ترامپ تنها «آرزوی فلسطینیان برای دولت مستقل» را «زمانیکه شرایط فراهم شود» به رسمیت میشناسد؛ وعدهای دور که شاید هرگز تحقق نیابد. اگر این وعده به معنای تشکیل دولت پس از چند سال از رویداد هفتم اکتبر باشد، باید یادآور شد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پیشتر هرگونه دولت فلسطینی را «دیوانهوار» توصیف کرده است. به بیان دیگر، طرح ترامپ هیچ چیز تازهای ارائه نمیدهد: غزه باید آرام شود و بازسازی گردد، اما حق حاکمیت و استقلال واقعی به تعویق افتاده است.
بهسوی صلح واقعی
اگر طرح ۲۰ بندی ترامپ آغازگر صلح نیست، پس طرحی منصفانه چه ویژگیهایی دارد؟ طرح واقعی باید با حقیقت و پاسخگویی آغاز شود؛ یعنی کمپین نظامی و محاصرهٔ اسرائیل باید به رسمیت شناخته شده و جنایات همه طرفها، نه فقط حماس، مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد. غزه باید بهصورت متقابل خلع سلاح شود: شبهنظامیان فلسطینی سلاحهای خود را کنار بگذارند و نیروهای اشغالگر اسرائیل نیز کاملاً به مرزهای توافقشده عقبنشینی کنند. صدای مردم غزه باید در تمام مراحل شنیده شود. دولتی موقت از شخصیتهای محلی مورد احترام — از طیفهای سیاسی گوناگون، نه صرفاً تکنوکراتهای مورد تأیید خارجی — باید با میانجیگری سازمان ملل یا کشورهای عربی تشکیل شود.
بازسازی غزه باید به خود غزهنشینان سپرده شود. کمکها باید از طریق سازمانهای مردمنهاد محلی و نهادهای فلسطینی ارائه گردد، نه صرفاً از مسیر پروژههای تجاری وارداتی. بهطور خلاصه، صلح تنها زمانی معنا دارد که فلسطینیان واقعاً در میز مذاکره حضور داشته باشند، نه آنکه تنها نقش تماشاگر را ایفا کنند. صلح پایدار تنها هنگامی آغاز میشود که عدالت برقرار شود و بیگانگان دست از مدیریت سرنوشت یک ملت بردارند. با این حال، در طرح ۲۰ بندی ترامپ داستان دیگری روایت میشود: رنج یک طرف تنها در حد یادداشتی کوتاه آمده و طرف دیگر پایان داستان را مینویسد. اگر صلح نیازمند حقیقت و نقشآفرینی باشد، آیا میتوان قراردادی را صلح نامید که در آن، یک ملت به ابزاری برای مدیریت تبدیل شده است؟