شناسهٔ خبر: 75230104 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در گفت‌وگو با مولف کتاب «دسیسه در کریا»؛

طوفان الاقصی، افسانه توانمندی مطلق اسرائیل را فرو ریخت

محمدحسین واسعی گفت: حماس در عملیات طوفان‌الاقصی اهدافی استراتژیک را نیز دنبال می‌کرد از جمله به چالش کشیدن بازدارندگی اسرائیل و اسطوره شکست‌ناپذیری». افزون بر آن هدف اصلی این عملیات، وارد کردن ضربه‌ای اطلاعاتی و نظامی بی‌سابقه به ارتش و سرویس‌های امنیتی اسرائیل بود.

صاحب‌خبر -

سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مائده مرویان حسینی: عملیات «طوفان‌الاقصی» که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط جنبش حماس علیه رژیم صهیونیستی اجرا شد، یکی از رویدادهای نظامی و امنیتی سال‌های اخیر محسوب می‌شود. این عملیات با حمله‌ای هم‌زمان از زمین و هوا، شامل راکت‌پرانی گسترده، نفوذ از طریق خودرو و موتورسیکلت، و ورود نیروها با پاراگلایدر به مناطق مرزی و پایگاه‌های نظامی همراه بود. هدف اصلی آن، ضربه‌زدن به مراکز نظامی و امنیتی، غافلگیر کردن سامانه‌های دفاعی و ایجاد اختلال در شبکه‌های اطلاعاتی و نظارتی دشمن عنوان شد. در ساعات ابتدایی عملیات، سامانه‌های ارتباطی و راداری اسرائیل دچار اختلال شدند و مسیرهای نفوذ نیروهای مقاومت به عمق سرزمین‌های اشغالی گشوده شد. رهبر انقلاب اسلامی، این عملیات را «شکستی غیرقابل ترمیم» برای رژیم صهیونیستی توصیف کردند و آن را نقطه عطفی در معادلات منطقه دانستند.

در کتاب «دسیسه در کریا» بخشی از وقایع پیش از طوفان‌الاقصی و شرح بخش‌هایی از این عملیات بازتاب یافته است. این اثر با نگاهی تحلیلی و روایی، تلاش دارد لایه‌های پنهان و واقعیات پشت صحنه این رخداد را آشکار سازد. به همین منظور و برای بررسی بیشتر ابعاد فکری و هنری این اثر، با محمدحسین واسعی؛ یکی از مولفین کتاب «دسیسه در کریا» به گفت‌وگو نشستیم.

کتاب «دسیسه در کریا» در معرفی‌ها به عنوان اثری نیمه‌مستند شناخته شده است. از دیدگاه شما، کدام قسمت‌های داستان مستند و مبتنی بر اسناد است و کدام بخش‌ها به صورت بازسازی داستانی ارائه شده‌اند؟
این کتاب به دلیل پرداختن به رخدادی سیاسی نظامی واقعی و بسیار حساس، یعنی عملیات «طوفان‌الاقصی» در اکتبر ۲۰۲۳ و وقایع پس از آن، ماهیتی میان واقعیت مستند و بازسازی داستانی دارد. مرز میان این دو وجه، ویژگی اصلی ژانر «نیمه‌مستند» این اثر را شکل می‌دهد. به طور کلی، ساختار کتاب را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد: نخست؛ بخش مبتنی بر اسناد و واقعیت‌های تاریخی بخش عمده‌ای از چارچوب این اثر بر پایه حقایق و گزارش‌های خبری مستند بنا شده و شالوده تاریخی روایت را تشکیل می‌دهد. چارچوب زمانی و رخدادهای کلیدی؛ روایت کتاب از آغاز عملیات «طوفان‌الاقصی» در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شروع می‌شود و ترتیب وقایع و تحولات مهم در سرزمین‌های اشغالی را دنبال می‌کند. شخصیت‌های واقعی و نقش‌های محوری؛ حضور و عملکرد شخصیت‌های سیاسی شناخته‌شده‌ای همچون بنیامین نتانیاهو و فرماندهان مقاومت، از جمله شهید محمد یحیی سنوار، از عناصر اصلی روایت به شمار می‌رود. تم‌ها و گزارش‌های بین‌المللی، کتاب به موضوعاتی چون شکست‌های اطلاعاتی اسرائیل، تأثیر اعتراضات جهانی بر افزایش نفرت از این رژیم، واکنش‌ها و نشست‌های مقامات آمریکایی و غربی، و نیز حوادث مرتبط با ترور رهبران مقاومت می‌پردازد. اسناد عمومی‌شده و اطلاعات فاش‌شده، هرگونه گزارش رسمی یا غیررسمی، از جمله تحلیل‌های سیاسی درباره طرح‌ها و استراتژی‌های داخلی دو طرف، به‌عنوان منبع برای ترسیم بستر تاریخی وقایع مورد استفاده قرار گرفته است.

بخش دوم کتاب نیز مبتنی بر بازسازی داستانی نویسندگان است؛ بخشی که نقش اصلی آن دراماتیزه‌کردن رخدادها و انتقال لایه‌های پنهان‌تر پیام اثر است. گفت‌وگوهای داخلی و پشت‌صحنه گفت‌وگوهایی همچون مذاکرات میان نتانیاهو و مسئولان نظامی یا گفت‌وگوهای محرمانه میان فرماندهان مقاومت و مقامات اسرائیلی، از آنجا که متن واقعی آن‌ها هرگز منتشر نشده است، بر اساس تحلیل و گمانه‌زنی درباره نیت‌ها و استراتژی‌ها بازآفرینی شده‌اند. نفوذ اطلاعاتی و دسیسه‌ها، جزئیات مربوط به عملیات‌های اطلاعاتی، اقدامات استراتژیک و روش‌های نفوذ که ماهیتی محرمانه دارند، در قالب روایت داستانی و با بهره‌گیری از تخیل نویسندگان بازسازی شده‌اند تا مخاطب به عمق پیچیدگی‌های امنیتی و شکست‌های ساختاری نزدیک‌تر شود. درونیات و تفکرات شخصیت‌ها؛ بخش‌هایی از کتاب که به اندیشه‌ها، دغدغه‌ها و برنامه‌ریزی‌های ذهنی شخصیت‌های محوری می‌پردازد، کاملاً زاییده تخیل نویسندگان است و به هدف بازآفرینی فضای پرتنش و پرالتهاب آن روزها نگاشته شده است.
به بیان ساده‌تر، وقوع رویدادها؛ مانند عملیات نظامی، سفر مقامات یا شکست‌های اطلاعاتی بر پایه واقعیت‌ها و گزارش‌های تاریخی بنا شده است؛ اما شیوه روایت آن‌ها، شامل جزئیات، گفت‌وگوها و انگیزه‌های شخصی، حاصل بازسازی داستانی و خلاقیت نویسندگان است.

در این اثر، صحنه‌هایی از اعتراضات داخلی اسرائیل و به آتش کشیدن پرچم‌های ملی توسط مردم در خیابان‌های تل‌آویو توصیف شده است. این روایت‌ها تا چه حد مبتنی بر اسناد و مستندات رسمی است؟
اعتراضاتی که در کتاب به آن‌ها اشاره شده است، به دو مقطع پیش و پس از ۷ اکتبر تقسیم می‌شود و نشان از اشراف کامل نویسندگان بر تحرکات داخلی رژیم صهیونیستی دارد. «اعتراضات کاپلان» به مجموعه‌ای از تظاهرات گسترده و هفتگی اشاره دارد که معمولاً در تقاطع خیابان کاپلان و خیابان بگین در قلب شهر تل‌آویو، مرکز اقتصادی و فرهنگی اسرائیل، برگزار می‌شده است. این اعتراضات در واقع به نماد اصلی جنبش‌های ضد دولتی و سکولار در اسرائیل تبدیل شده و هسته اصلی آن بر دو محور عمده استوار است؛ محور نخست، مخالفت با اصلاحات قضایی ۲۰۲۳ نخستین و مهم‌ترین دلیل شکل‌گیری این تظاهرات در ژانویه ۲۰۲۳، اعتراض به طرح موسوم به «اصلاحات قضایی» دولت بنیامین نتانیاهو بود. معترضان، این طرح را تلاشی برای تضعیف قوه قضائیه، محدود کردن اختیارات دیوان عالی و تبدیل اسرائیل به یک «حکومت دیکتاتوری» می‌دانستند. این اعتراضات صدها هزار نفر از اقشار مختلف جامعه اسرائیل، از جمله نخبگان فناوری، پزشکان، نظامیان ذخیره و طبقه سکولار را دربر گرفت و به بزرگ‌ترین جنبش اعتراضی در تاریخ این رژیم تبدیل شد.

محور دوم؛ مربوط به پس از عملیات «طوفان‌الاقصی» است؛ استعفای نتانیاهو و تبادل اسرا پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ در غزه، تمرکز اعتراضات کاپلان را تغییر داد، هرچند ماهیت ضد دولتی آن همچنان حفظ شد. محور اصلی اعتراضات جدید را خانواده‌های اسرای اسرائیلی و حامیان آنان تشکیل می‌دهند که خواستار پذیرش فوری توافق تبادل اسرا و پایان دادن به جنگ هستند. معترضان؛ کابینه نتانیاهو را مسئول شکست‌های امنیتی و ادامه بحران گروگان‌ها می‌دانند و به‌طور فزاینده‌ای خواستار استعفای فوری نخست‌وزیر و برگزاری انتخابات زودهنگام شده‌اند.

نکته کلیدی درباره اعتراضات کاپلان وجود دارد و آن است که کانون اصلی اعتراضات یعنی خیابان کاپلان به مرور به «میدان دموکراسی» شهرت یافت و به قرارگاه اصلی تظاهرات هفتگی، به‌ویژه در شب‌های شنبه، تبدیل شد. گروه اصلی سازمان‌دهنده این اعتراضات، تشکلی موسوم به «نیروی کاپلان» است که خود را یک سازمان چتر حمایتی از گروه‌های لیبرال و دموکراسی‌خواه معرفی می‌کند. این اعتراضات اغلب با درگیری میان معترضان و پلیس همراه بوده است. معترضان برای اعمال فشار، بارها جاده‌های اصلی از جمله بزرگراه آیالون را مسدود کرده‌اند. همچنین گزارش‌هایی از آتش‌زدن لاستیک‌ها یا موانع و استفاده پلیس از ماشین‌های آب‌پاش برای متفرق کردن جمعیت منتشر شده است. خشونت پلیس و نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی موجب شد تا برخی از معترضان، که با وجود نفرت از نتانیاهو پرچم اسرائیل را با خود حمل می‌کردند، در نشانه‌ای از خشم و سرخوردگی، همان پرچم را نیز به آتش بکشند؛ اقدامی که نمادی از اوج کینه و تنفر نسبت به حاکمیت قبیله‌ای و اقتدارگرای نتانیاهو تلقی می‌شود.

در بخشی از کتاب به شرح عملیات «طوفان الأقصی»، از زبان فرمانده‌ای به نام محمد یحیی پرداخته شده است. آیا این شخصیت بازسازی داستانی است یا فردی واقعی و از فرماندهان حماس؟ همچنین، این جزئیات دقیق از کجا به دست آمده‌اند؟
شخصیتی که در کتاب «دسیسه در کریا» با نام «محمد یحیی» به عنوان فرمانده‌ای که به تشریح عملیات «طوفان‌الاقصی» می‌پردازد معرفی شده، ترکیبی از نام و ویژگی‌های دو فرمانده واقعی و محوری جنبش حماس است؛ شهید یحیی السنوار رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه و از طراحان اصلی عملیات طوفان‌الاقصی و محمد الضیف، فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس و فرمانده اصلی عملیات. ترکیب دو نام «محمد» و «یحیی» برای خلق شخصیتی واحد در این اثر، چهره‌ای محوری و نمادین از فرماندهی عملیات است.

منابع و مستندات مورد استفاده در کتاب و جزئیات به‌کار رفته در آن، که ماهیتی داستانی اما مبتنی بر واقعیت دارد، عمدتاً از منابع واقعی و مستند استخراج شده‌اند، از جمله؛ تحلیل‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای، نویسندگان با بررسی گزارش‌ها و تحلیل‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی، به‌ویژه رسانه‌های اسرائیلی و رسانه‌های نزدیک به محور مقاومت، چارچوب تحلیلی اثر را شکل داده‌اند. در بخش‌هایی از کتاب نیز، از بیانات و مواضع رسمی فرماندهان حماس، از جمله یحیی السنوار و محمد الضیف که از طراحان و مغز متفکر عملیات طوفان‌الاقصی شناخته می‌شوند؛ بهره گرفته شده است و همچنین از داده‌ها و تصاویر منتشرشده توسط جنبش حماس و شبکه‌های خبری همچون الجزیره، به‌ویژه در مستندهایی نظیر «ما خفی أعظم»، الهام گرفته است. این منابع به مراحل برنامه‌ریزی، آماده‌سازی و اجرای عملیات طوفان‌الاقصی پرداخته و تصاویری از حضور فرماندهانی چون السنوار و الضیف در اتاق عملیات ارائه می‌کنند. هرچند بنیان رویدادها بر واقعیت استوار است، اما نحوه‌ی ارائه جزئیات، گفت‌وگوها و صحنه‌پردازی‌ها در کتاب جنبه‌ای تخیلی و داستانی دارد تا روایت از جذابیت و کشش دراماتیک بیشتری برای مخاطب برخوردار باشد.

به نظر شما، انگیزه اصلی حماس از آغاز این عملیات چه بود؟
انگیزه اصلی جنبش حماس از اجرای عملیات «طوفان‌الاقصی» را می‌توان در آموزه‌ها و اندیشه‌های شهید فتحی الشقاقی، از بنیان‌گذاران جریان جهادی نوین در فلسطین، جست‌وجو کرد. او دو اولویت اساسی برای مبارزه با رژیم صهیونیستی ترسیم کرده بود؛ شهید فتحی شقاقی در نخستین اولویت؛ مبارزه مسلحانه را ستون اصلی فعالیت سیاسی و استراتژی بنیادین رهایی فلسطین می‌دانست. از نگاه او، تنها از مسیر مقاومت نظامی می‌توان به هدف آزادسازی سرزمین‌های اشغالی دست یافت. دومین اولویت را وحدت اسلامی می‌دانست. شهید فتحی الشقاقی بر ضرورت ایجاد همبستگی میان جنبش‌های اسلامی و گروه‌های جهادی تأکید داشت و آن را پیش‌شرط آغاز یک رویارویی همه‌جانبه با رژیم صهیونیستی می‌دانست.

علاوه بر این مبانی فکری، حماس در عملیات طوفان‌الاقصی اهدافی استراتژیک را نیز دنبال می‌کرد از جمله به چالش کشیدن بازدارندگی اسرائیل و اسطوره شکست‌ناپذیری». افزون بر آن هدف اصلی این عملیات، وارد کردن ضربه‌ای اطلاعاتی و نظامی بی‌سابقه به ارتش و سرویس‌های امنیتی اسرائیل بود؛ اقدامی که به‌طور مستقیم مفهوم بازدارندگی و قدرت‌نمایی رژیم صهیونیستی را در سطح منطقه تضعیف کرد. همچنین این حمله باعث تغییر معادلات شد؛ چرا که عملیات «طوفان‌الاقصی» در مقطعی حساس صورت گرفت که مذاکرات برای عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی، از جمله عربستان سعودی، در مراحل نهایی قرار داشت. اقدام حماس موجب شد مسئله فلسطین بار دیگر به کانون توجه جهان عرب و افکار عمومی بین‌المللی بازگردد و روند عادی‌سازی به‌طور جدی متوقف یا دست‌کم به تعویق افتد. این عملیات فرصتی برای حماس بود تا توانایی نظامی، انسجام تشکیلاتی و نفوذ عملیاتی خود را به نمایش بگذارد و جایگاهش را در میان ملت فلسطین و جریان مقاومت منطقه‌ای بازسازی کند؛ به‌ویژه در فضایی که ناامیدی از روند صلح و انفعال سیاسی افزایش یافته بود. همچنین از نگاه حماس، دولت راست‌گرای اسرائیل با تداوم سیاست‌های توسعه‌طلبانه در کرانه باختری و قدس، در پی حذف کامل راه‌حل دو دولتی و تثبیت حاکمیت خود بر تمامی سرزمین‌های فلسطینی بود. عملیات طوفان‌الاقصی واکنشی مستقیم به این روند و تلاشی برای متوقف‌کردن پروژه یهودی‌سازی به‌شمار می‌رفت.

طوفان الاقصی، افسانه توانمندی مطلق اسرائیل را فرو ریخت

در اثر به بحران‌های متعدد داخلی در اسرائیل همزمان با حمله حماس پرداخته شده است. لطفاً توضیح دهید این بحران‌ها شامل چه مواردی بوده و چه نقشی در وقوع غافلگیری امنیتی رژیم صهیونیستی ایفا کرده‌اند؟
چالش‌های اجتماعی و سیاسی داخلی اسرائیل پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، با ایجاد تفرقه و شکاف عمیق در جامعه و نظام حکومتی، و همچنین انحراف تمرکز رهبران این رژیم از تهدیدات امنیتی خارجی، به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم زمینه‌ساز بزرگ‌ترین غافلگیری اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در دهه‌های اخیر شد. دلایل اصلی این غافلگیری را می‌توان در سه محور کلیدی زیر خلاصه کرد؛ نخست، تشتت و شکاف‌های عمیق سیاسی و اجتماعی بر سر اصلاحات قضایی؛ در ماه‌های منتهی به ۷ اکتبر، اسرائیل درگیر بحرانی سیاسی بی‌سابقه بر سر طرح‌های دولت بنیامین نتانیاهو برای «اصلاحات قضایی» بود. این مسئله به بروز اعتراضات گسترده‌ای انجامید که نه‌تنها خیابان‌ها، بلکه نیروهای ذخیره ارتش و برخی بخش‌های جامعه اطلاعاتی را نیز درگیر کرد. در نتیجه، شکاف داخلی و بی‌ثباتی سیاسی، تمرکز رهبران و نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی را از تهدیدات خارجی منحرف ساخت. رؤسای دستگاه‌های امنیتی اسرائیل بارها هشدار داده بودند که اختلافات سیاسی و بحران‌های درونی، آسیب‌پذیری امنیتی این رژیم را افزایش داده است. شکاف‌های اجتماعی و فرهنگی، روند انسجام درونی جامعه صهیونیستی را مختل کرده و منجر به شکل‌گیری گسست‌ها و گروه‌بندی‌های متضاد در درون این جامعه ناهمگون شده بود. این وضعیت، هماهنگی و آمادگی لازم برای مقابله با یک حمله بزرگ را به‌طور قابل‌توجهی تضعیف کرد.

دوم؛ در پی تشدید اختلافات سیاسی داخلی، تمرکز بسیاری از فرماندهان نظامی اسرائیل به مسائل داخلی و تحولات کرانه باختری معطوف شد. این وضعیت باعث کاهش نیروهای مستقر در مرز غزه و انحراف منابع اطلاعاتی و نظامی از رصد دقیق تحرکات حماس گردید. جامعه اطلاعاتی اسرائیل دچار خطای تحلیلی عمیقی شد که از آن با عنوان «توهم آرامش» (Peace Illusion) یاد می‌شود. این ارزیابی نادرست بر پایه این فرض شکل گرفته بود که حماس پس از جنگ‌های گذشته، نه قصد و نه توانایی اجرای عملیات بزرگ و پیچیده‌ای را دارد و صرفاً در پی امتیازات اقتصادی است. با وجود دسترسی به برخی اطلاعات مقدماتی و حتی طرح‌های محرمانه حماس برای انجام حمله، این داده‌ها به‌درستی تفسیر و ارزیابی نشدند و از سوی تصمیم‌گیران امنیتی جدی گرفته نشدند. شکست اطلاعاتی اسرائیل بیش از آنکه ناشی از کمبود داده باشد، نتیجه‌ی تحلیل نادرست و سوءبرداشت از اطلاعات موجود بود.

سوم؛ اسرائیل به قدرت نظامی و فناوری پیشرفته خود، از جمله سامانه‌های اطلاعاتی و دفاعی مانند «دیوار مرزی هوشمند»، «نظارت الکترونیکی بر غزه» و سامانه «گنبد آهنین» برای مقابله با حملات موشکی، بیش از اندازه اعتماد کرده بود. این اتکای بیش از حد به ابزارهای فناورانه، جایگزین یک راهبرد اطلاعاتی و امنیتی عمیق و چندلایه شده بود. در نتیجه، رژیم صهیونیستی از درک واقعی ظرفیت‌ها و تاکتیک‌های در حال رشد حماس بازماند. حماس نیز با استفاده از روش‌های ساده اما غافلگیرکننده، از جمله بهره‌گیری از پاراگلایدرها و پهپادها برای از کار انداختن برج‌های دیده‌بانی و شلیک انبوه راکت‌ها، موفق شد سامانه‌های دفاعی اسرائیل را از کار بیندازد و از خطوط امنیتی عبور کند. به‌طور کلی، ترکیب بحران‌های داخلی، خطاهای تحلیلی و اتکای بیش از حد به فناوری، منجر به یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های اطلاعاتی و امنیتی در تاریخ رژیم صهیونیستی شد؛ شکستی که معادلات قدرت در منطقه را به‌طور بنیادین دگرگون ساخت.

سه روز پس از عملیات، رهبر انقلاب در سخنرانی خود از «شکست غیرقابل ترمیم رژیم صهیونیستی رد عملیات طوفان الاقصی» سخن گفتند. به نظر شما، این عبارت دقیقاً به چه ابعاد و لایه‌هایی از شکست اسرائیل اشاره دارد؟ آیا منظور از «غیرقابل ترمیم» فروپاشی نظامی، اطلاعاتی، یا روانی رژیم است؟
رهبر انقلاب اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای، در تحلیل خود از عملیات «طوفان الاقصی» تأکید کردند که این رویداد، «شکستی نظامی و اطلاعاتی غیرقابل ترمیم» برای رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. سخنان ایشان در سومین روز جنگ و در دانشگاه افسری امام علی (ع) ایراد شد. این تعبیر عمیق از سوی رهبر انقلاب، ناظر بر پیامدهای راهبردی و ساختاری عملیات برای رژیم صهیونیستی است. از دیدگاه ایشان، ۷ اکتبر صرفاً یک شکست مقطعی در یک نبرد نبود، بلکه ضربه‌ای بنیادین به پایه‌های حاکمیت و مشروعیت اسرائیل وارد کرد.

یکی از دلایل کلیدی توصیف «شکست غیرقابل ترمیم» از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای؛ فروپاشی اسطورۀ شکست‌ناپذیری اسرائیل است. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند که عملیات ۷ اکتبر، افسانۀ توانمندی مطلق امنیتی و نظامی اسرائیل را در هم شکست. رژیمی که همواره به برتری اطلاعاتی خود می‌بالید، نتوانست حمله‌ای با چنین ابعاد گسترده‌ای را پیش‌بینی یا مهار کند و در برابر نفوذ هم‌زمان و چندلایه نیروهای مقاومت، کاملاً غافلگیر و فلج شد. به تعبیر ایشان، این عملیات «زلزلۀ ویرانگری» بود که بخشی از «سازه‌های اصلی حاکمیت» رژیم صهیونیستی را فرو ریخت؛ سازه‌هایی که بازسازی آن‌ها به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. دومین دلیل؛ شکست ۷ اکتبر مستقیماً به ماهیت و موجودیت رژیم صهیونیستی بازمی‌گردد. بنیان این رژیم بر مفهوم «امنیت مطلق» و «بازدارندگی دائمی» استوار بود؛ اما با فروریختن این بنیان‌ها، ضربه واردشده صرفاً نظامی نیست، بلکه ماهیتی راهبردی و حیاتی دارد. ایشان صراحتاً فرمودند: «از شنبه پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی دیگر رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست.» بدین معنا که این رژیم، ضربه‌ای بنیادین خورده است که ترمیم آن در کوتاه‌مدت ممکن نخواهد بود.

دلیل سومی ایشان؛ عملیات «طوفان الاقصی» را ترمیم‌ناپذیر خواند؛ نقش بر آب شدن طرح جامع آمریکا و صهیونیست‌ها برای بازسازی نظم سیاسی جدید در منطقه بود. این طرح که شامل «پیمان‌های ابراهیم» و روند عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی می‌شد، بر این رویه بود که مسئلۀ فلسطین را به حاشیه براند و اسرائیل را به‌عنوان یک واقعیت تثبیت کند. آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند که عملیات طوفان الاقصی، در «لحظه‌ای حساس»، این نقشه را باطل کرد و امید به احیای آن را از بین برد. چهارمین دلیل؛ واکنش طبیعی به ظلم و جنایت بی‌حد رژیم صهیونیستی است. رهبر انقلاب، این عملیات را «واکنشی غیورانه و فداکارانه از سوی یک ملت مظلوم» در برابر دهه‌ها اشغال، محاصره، درنده‌خویی و تجاوز به مقدسات اسلامی، به‌ویژه مسجدالاقصی دانستند. ایشان در بیانات خود خطاب به سران رژیم صهیونیستی هشدار دادند: «مقصّر خود شما هستید؛ عامل این طوفان خود شما هستید؛ خودتان بلا را به سر خودتان آوردید.» این تعبیر، تأکیدی است بر این نکته که تا زمانی که ظلم، اشغالگری و تجاوز ادامه دارد، امکان تکرار چنین ضرباتی نیز وجود خواهد داشت. از منظر رهبر انقلاب، شکست اسرائیل در این جنگ یک رخداد استثنایی نیست، بلکه واقعیتی بنیادین و تکرارشونده در مسیر فروپاشی این رژیم است.

با توجود اهمیت تاریخی عملیات «طوفان الأقصی»، به‌نظر می‌رسد آثار مکتوب اندکی درباره آن منتشر شده است. به نظر شما، چرا فضای فکری و رسانه‌ای محور مقاومت در بازخوانی عمیق این عملیات تا امروز کم‌کار بوده است؟
این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله؛ ضرورت نیاز به فاصله زمانی برای خلق اثری ماندگار و عمیق که فراتر از یک گزارش خبری صرف باشد. نویسندگان و پژوهشگران باید ابعاد انسانی، عاطفی، استراتژیک و پیامدهای بلندمدت واقعه را درک و درونی کنند تا بتوانند آن را در قالب روایتی منسجم و تأثیرگذار بازآفرینی کنند. رویدادی که به‌تازگی رخ داده، هنوز به‌طور کامل در حافظه فردی و جمعی تثبیت نشده و از این رو، فاصله زمانی برای پردازش هنری آن ضروری است.

دلیل دوم؛ از منظر نظامی، سیاسی و اطلاعاتی این عملیات؛ رویدادی پیچیده و چندوجهی است. روایت داستانی از چنین رخدادی مستلزم پژوهش و تحلیل عمیق است تا نویسنده بتواند جزئیات واقعی را با دقت و دلالت مناسب در اثر خود بازتاب دهد. بدون درک درست از ابعاد فنی و انسانی ماجرا، روایت داستانی ممکن است از واقعیت فاصله بگیرد و اعتبار خود را از دست بدهد. سومین دلیل؛ از آنجایی که این رویداد در مرکز توجه رسانه‌های جهانی با دیدگاه‌های کاملاً متضاد قرار گرفت. این فضای پرهیاهو و مملو از روایت‌های متناقض، کار نویسنده را دشوار می‌کند؛ زیرا او باید در میان انبوه اطلاعات، تبلیغات و تحلیل‌های مغرضانه، مسیر حقیقت و روایت مستقل خود را بیابد.

دلیل چهارم این است که معمولاً ابتدا آثار غیرداستانی همچون گزارش‌ها، تحلیل‌ها، خاطرات و مقالات تحلیلی منتشر می‌شوند. در حوزه ادبی نیز در مراحل اولیه، قالب‌های کوتاه‌تر مانند شعر یا داستان کوتاه رواج بیشتری دارند، زیرا فرایند نگارش و انتشار آن‌ها سریع‌تر است. در مقابل، نگارش رمان فرایندی زمان‌بر و چندمرحله‌ای است که نیازمند تحقیق، بازنویسی و پردازش عمیق است.همچنین برخی آثار داستانی که پیش از وقوع عملیات طوفان الأقصی درباره مقاومت، محاصره غزه یا زندگی روزمره در این منطقه نوشته شده‌اند، به‌صورت غیرمستقیم به زمینه‌ها و ریشه‌های وقوع این عملیات اشاره کرده‌اند و تا حدی خلأ موجود را پر کرده‌اند. برای نمونه، از برخی نوشته‌ها و آثار داستانی منسوب به یحیی السنوار به‌عنوان متونی یاد می‌شود که می‌توانند به درک ریشه‌های فکری و روانی عملیات طوفان الأقصی کمک کنند.

در باره چهره‌هایی چون یحیی سنوار، محمد ضیف و اسماعیل هنیه به عنوان فرماندهان حماس هم هنوز کتاب مستقلی منتشر نشده و به نقش‌شان در عملیات طوفان الاقصی پرداخته نشده بنظرتون چه علتی داره که کمتر پرداخته شده است؟
عدم انتشار آثار مستقل و جامع درباره چهره‌های کلیدی جنبش حماس، مانند یحیی السنوار، محمد الضیف و اسماعیل هنیه، به‌ویژه در ارتباط با نقش آنان در عملیات «طوفان الأقصی»، دلایل متعددی دارد که عمدتاً ریشه در ماهیت فعالیت‌های این جنبش و وضعیت امنیتی منطقه دارد. فرماندهان حماس به‌دلیل قرار داشتن در فهرست ترور رژیم صهیونیستی، به‌شدت از اصل پنهان‌کاری و رعایت حفاظت اطلاعات پیروی می‌کنند. محمد الضیف به‌عنوان فرمانده گردان‌های عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) و یحیی السنوار به‌عنوان رهبر سیاسی این جنبش در غزه، زندگی کاملاً زیرزمینی دارند و ارتباطات آنان بسیار محدود و محرمانه است. بخش امنیتی حماس در شرایط کنونی، ضرورتی برای انتشار یا افشای شیوه‌ها و تاکتیک‌های خود احساس نمی‌کند و به‌درستی آگاه است که انتشار اخبار و اطلاعات جزئی می‌تواند پیامدهای امنیتی جبران‌ناپذیری به‌دنبال داشته باشد.

همچنین؛ زندگی مخفی فرماندهان حماس موجب شده است که نویسندگان، روزنامه‌نگاران و پژوهشگران به‌ندرت بتوانند به اطلاعات موثق، دست‌نوشته‌ها یا گفت‌وگوهای عمیق دسترسی پیدا کنند تا بر اساس آن‌ها یک بیوگرافی یا تحلیل جامع ارائه دهند. به‌ویژه درخصوص عملیات «طوفان الأقصی»، فاش شدن جزئیات مربوط به نقش فرماندهان و چگونگی طراحی و اجرای عملیات می‌تواند از منظر امنیتی برای حماس بسیار خطرناک باشد. از همین‌رو، بسیاری از اسرار و جزئیات این نبرد تاکنون منتشر نشده‌اند.

در فرهنگ جنبش‌های مقاومت، تمرکز اصلی بر آرمان‌ها و ساختار جمعی است، نه بر شخصیت فردی رهبران. به همین دلیل، حماس تمایل چندانی به برجسته‌سازی زندگی شخصی فرماندهان خود ندارد، چراکه هدف اصلی، تداوم مسیر مقاومت حتی پس از ترور یا شهادت رهبران است. ساختار تشکیلاتی حماس به‌گونه‌ای طراحی شده است که در صورت ترور یا شهادت هر فرمانده، فرد دیگری بلافاصله جایگزین او می‌شود. این ویژگی که پس از ترور چهره‌هایی مانند اسماعیل هنیه و یحیی السنوار نیز مشاهده شد؛ مانع از وابستگی حیات سازمان به یک فرد خاص می‌گردد و استمرار عملکرد آن را تضمین می‌کند.

افزون بر آن؛ عملیات «طوفان الأقصی» رویدادی بسیار تازه، پیچیده و در حال تداوم است و هنوز از منظر تاریخی و تحلیلی به مرحله جمع‌بندی نهایی نرسیده است. هنوز زود است تا بتوان با نگاهی جامع، آرام و فارغ از هیجانات جنگ، به تحلیل دقیق نقش رهبران حماس در طراحی و اجرای این عملیات بزرگ پرداخت. پژوهشگران و تحلیلگران برای نگارش آثار مستقل و جامع در این زمینه، نیازمند گذشت زمان، فاصله‌گیری از فضای درگیری و انتشار اسناد جدید هستند. حتی کارشناسان و ناظران امنیتی نیز اذعان دارند که هنوز نمی‌توان با اطمینان کامل، سطح هماهنگی میان شاخه‌های سیاسی و نظامی حماس در آغاز عملیات را مشخص کرد، چراکه بسیاری از جزئیات همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.