به گزارش خبرگزاری آنا، در بامداد هفتم اکتبر ۲۰۲۳، هنگامی که آسمان غزه در آرامشی شکننده فرو رفته بود، صدای زوزهی راکتها، فصل تازهای از تاریخ خاورمیانه را گشود. عملیاتی که در ابتدا بسیاری آن را «حملهای غافلگیرکننده» مینامیدند، در واقع نقطهی پایان یک دوران بود؛ دوران «اسطورهی شکستناپذیری اسرائیل». از همان ساعات نخست، نهفقط دیوارهای امنیتی، بلکه ستونهای فکری و عقیدتی ارتش اسرائیل یکییکی فرو ریختند.
این رویداد نه صرفاً یک عملیات نظامی، بلکه تغییر پارادایم در مفهوم امنیت و قدرت در منطقه بود. در کمتر از ۱۰ ساعت، تمامی سامانههای اطلاعاتی، شنود، پهپادی و رصدی اسرائیل در برابر یک طراحی پیچیدهی انسانی فروپاشیدند. مقاومت فلسطین توانست با تکیه بر شبکهای از انضباط، پنهانکاری، و کنترل دقیق اطلاعات، ساختار امنیتیای را که دههها با میلیاردها دلار حمایت غربی ساخته شده بود، در هم بشکند.
نظامیان و تحلیلگران اسرائیلی سالها چنین روزی را غیرممکن میدانستند. اما همان چیزی که غیرممکن تصور میشد، در روزی آفتابی در غزه به واقعیت پیوست. از منظر تحلیلی، این عملیات نهتنها یک حملهی فیزیکی، بلکه تجلی کامل «ناکامی شناختی» اسرائیل بود: نظامی که همهچیز را میدید، اما حقیقت را نمیفهمید.
سقوط چشم و گوش رژیم صهیونیستی
در نخستین ساعات پس از طوفانالاقصی، رسانههای اسرائیلی با سردرگمی و شوک مواجه بودند. در حالیکه نیروهای مقاومت از زمین، هوا و دریا در حال نفوذ بودند، سامانههای هشدار سریع اسرائیل حتی یک پیام هشدار عمومی صادر نکردند. این نه خطای انسانی، بلکه نشانهای از شکست کامل سیستم اطلاعاتی چندلایه اسرائیل بود.
«موساد»، «شاباک» و واحد ۸۲۰۰ ارتش اسرائیل که بهعنوان دقیقترین شبکههای شنود خاورمیانه شناخته میشدند، در برابر یک طراحی خاموش و پنهان، بهطور کامل کور و کر شدند. بعدها در گزارش رسمی کمیسیون آمیت لوی (منتشرشده در کنست، ژانویه ۲۰۲۴)، آمده بود:مقاومت فلسطین توانست با استفاده از الگوهای فریب رادیویی، پویشهای ارتباطی ما را به سمت اهداف غیرواقعی منحرف کند. اطلاعات ما دقیق بود، اما درک ما از رفتار دشمن اشتباه بود.
این جمله، خلاصهی فاجعهای بود که اسرائیل در آن غوطهور شد؛ فاجعهای به نام غرور اطلاعاتی.
اسرائیل سالها خود را «پادشاه دادهها» میدانست؛ اما در عصر اشباع دادهها، دچار «نابینایی شناختی» شد. هرچه بیشتر میدانست، کمتر میفهمید.
مقاومت در این میان از یک اصل ساده استفاده کرد: خاموشی بهعنوان سلاح.
تمامی ارتباطات عملیاتی در سطح میدانی با ساختار محلی و بدون استفاده از کانالهای دیجیتال انجام شد. گروههای مقاومت با تمرکز بر ارتباطات چهرهبهچهره، انتقال شفاهی، و هماهنگی میدانی چندلایه، توانستند نظمی بیصدا اما کشنده ایجاد کنند.
در مقابل، شبکه اطلاعاتی اسرائیل که بر تحلیل الگوریتمی، هوش مصنوعی، و رصد آنلاین تکیه داشت، دقیقاً در همان نقطهای شکست خورد که فکر میکرد غیرقابل نفوذ است: در پیشبینی انسان.
این ناکامی، نهفقط شکست موساد، بلکه پایان اعتماد اسرائیل به برتری تکنولوژیک خود بود. از دیدگاه امنیتی، طوفانالاقصی نشان داد که فناوری بدون فهم انسانی از دشمن، به تلهای برای خود تبدیل میشود.
وقتی ارتش شکست نمیخورد، اما دکترینش فرو میپاشد
طوفانالاقصی صرفاً یک شکست تاکتیکی نبود؛ یک شکست ساختاری بود. هنگامی که نیروهای مقاومت فلسطین با سرعت و دقت وارد صحنه شدند، بخش عمدهای از ارتش اسرائیل در شوک کامل فرو رفت. تانکها و زرهپوشها در حالی حرکت میکردند که هیچ اطلاعاتی از موقعیت دقیق دشمن نداشتند و پهپادهای نظارتی، توان رصد دشمن را از دست داده بودند.
در تحلیل میدانی و گزارشهای داخلی ارتش، آمده است که تمام دکترینهای مقابله با حملات غیرمتعارف از پیش شکست خورد. تمرکز ارتش بر دفاع در خطوط مشخص، تسلط هوایی، و پوشش الکترونیکی، نتوانست کوچکترین فشار میدانی مقاومت را پیشبینی یا مهار کند.
واحدهای زمینی در مواجهه با تونلها و مسیرهای پنهانی مقاومت، بدون دستور عملیاتی واضح باقی ماندند.
واحدهای هوایی با اطلاعات ناقص و تأخیر در هدفگیری، عملاً از نقش بازدارنده خود عاجز شدند.
دکترین امنیتی که دهها سال با تمرکز بر پیشبینی تحرکات دشمن طراحی شده بود، در برابر خلاقیت میدانی مقاومت فلسطین شکست خورد.
بهعبارت دیگر، ارتش اسرائیل نه از لحاظ تجهیزات، بلکه از لحاظ منطق عملیاتی و ساختار فرماندهی ناکام ماند. تحلیلگران نظامی منطقهای معتقدند که طوفانالاقصی نشان داد:قدرت واقعی در هماهنگی، خلاقیت میدانی و توان انعطافپذیری است، نه صرفاً برتری تکنولوژیک یا اطلاعاتی.
این ناکامی ساختاری باعث شد که اسرائیل ناگزیر به بازنگری در سیاست نظامی، آموزش نیروها و دکترین دفاعی شود. طوفانالاقصی درسی بزرگ به همه قدرتهای منطقهای و جهانی داد: هیچ برتری تکنولوژیک بدون فهم دقیق دشمن، تضمینکننده امنیت نیست.
طوفان الاقصی نهتنها شکست نظامی اسرائیل را رقم زد، بلکه ساختار دکترین امنیتی و بازدارندگی آن را فرو ریخت و معادلات قدرت در خاورمیانه را به نفع محور مقاومت بازتعریف کرد. از این پس، هیچکدام از بازیگران منطقه نمیتوانند اسرائیل را همچون گذشته بهعنوان قدرت بلامنازع قلمداد کنند.
۱. شکست نظامی و فروپاشی دکترین اسرائیل
طوفانالاقصی نه تنها یک عملیات نظامی موفق برای مقاومت فلسطین بود، بلکه نماد فروپاشی کامل دکترین امنیتی و نظامی اسرائیل شد. سه رکن اصلی دکترین ارتش این رژیم—پیشدستی، برتری اطلاعاتی، و جنگ کوتاه و تعیینکننده—در کمتر از چند ساعت فرو ریخت.
پیشدستی: نیروهای مقاومت ابتکار عمل را در دست گرفتند و حملات را به عمق خاک اسرائیل کشاندند.
برتری اطلاعاتی: سامانههای پیشرفته راداری و پهپادی شکست خورد و تحلیلهای امنیتی موساد و شاباک ناکام ماند.
جنگ کوتاه و تعیینکننده: برنامهریزی برای نبرد سریع و محدود، جای خود را به جنگ فرسایشی و چندمحوری داد که همچنان ادامه دارد.
۲. فروپاشی روانی و اجتماعی
این شکست فراتر از میدان جنگ، به بحران اعتماد عمومی و سیاسی در داخل اسرائیل انجامید. رسانهها و گزارشهای داخلی، شکاف عمیق میان ارتش، موساد و شاباک را آشکار کردند. استعفای مقامات ارشد امنیتی و کاهش انگیزه نیروهای ذخیره، نشاندهنده فروپاشی ستونهای اعتماد ملی است.
۳. تغییر موازنه قوا در منطقه
عملیات طوفان الاقصی و واکنشهای محور مقاومت از لبنان تا یمن نشان داد که اسرائیل دیگر قدرت بلامنازع نظامی خاورمیانه نیست. این رویدادها منجر به:
افزایش قدرت بازدارندگی محور مقاومت در سطح منطقهای
تأثیر مستقیم بر سیاست کشورهای عربی در تعامل با اسرائیل
تغییر نگرش آمریکا و متحدانش نسبت به پایداری دکترین نظامی اسرائیل
۴. اهمیت درسهای میدانی و آینده جنگها
تحلیلگران نظامی بر این باورند که: دستاورد اصلی طوفان الاقصی، اثبات این است که ایمان، خلاقیت و انسجام میدانی میتواند بر فناوری پیشرفته غلبه کند.
مقاومت فلسطین با استفاده از تاکتیکهای نامتقارن، شبکه تونلها، حملات چریکی و پهپادهای ساده، توانست قدرت ارتش کلاسیک اسرائیل را ناکام کند و نشان دهد که در جنگهای مدرن، انعطافپذیری انسانی بر برتری سختافزاری ارجح است.
دو سال پس از طوفان الاقصی، اثرات این عملیات همچنان در خاورمیانه احساس میشود:
ارتش اسرائیل از یک نیروی تهاجمی پرادعا به ارتشی تدافعی و آسیبپذیر تبدیل شده است.
دکترینهای امنیتی و نظامی این رژیم یکی پس از دیگری فرو ریختهاند.
محور مقاومت با انسجام میدانی و خلاقیت تاکتیکی، جایگاه خود را در منطقه تثبیت کرده است.
معادلات قدرت در خاورمیانه هرگز به گذشته بازنخواهد گشت.
طوفان الاقصی، نه یک حادثه مقطعی، بلکه نقطه عطفی در تاریخ معاصر خاورمیانه است؛ روزی که مقاومت فلسطین نشان داد حتی پیچیدهترین ماشین جنگی منطقه در برابر اراده و ایمان یک ملت، ناتوان است.
انتهای پیام/