سرزمین ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود همواره با بحرانهای درونی و تهدیدهای بیرونی مواجه بوده است؛ از درگیریهای داخلی تا تهاجمات خارجی. با اینحال آنچه در میان این دگرگونیها همواره پایدار مانده «ایران» به مثابه مفهومی تاریخی فرهنگی و تمدنی است. اگرچه در برخی دورهها مرزهای جغرافیایی ایران دستخوش تغییرات اساسی شده اما ایده ایران به عنوان یک موجودیت فرهنگی-تاریخی همچنان استمرار یافته و بار دیگر به واقعیت سیاسی و اجتماعی بدل شده است.
در طول قرون این مفهوم در قالب روایتهایی متنوع و متکثر بازنمایی شده است؛ روایتهایی که در برخی دورهها کمرنگ و حاشیهای و در ادواری دیگر پررنگ و حتی هژمونیک بودهاند. این روایتهای تاریخی بازتابی از چگونگی مواجهه ایرانیان با مفهوم وطن هویت و پایداری فرهنگی در برابر تحولات و تهدیدات گوناگوناند.
اگر تاریخ را «شالوده شناسی حیات کنونی» و علمی برای پاسخ به مسائل امروز و افقهای پیشِرو بدانیم بازخوانی این تجربهها در پرتو تحولات اجتماعی و نیازهای امروز جامعه ایران ضرورتی انکارناپذیر بهنظر میرسد. بهویژه در برههای که پرسش از «ایران» بار دیگر در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است واکاوی تاریخی این مفهوم میتواند راهگشای درک وضعیت معاصر و افقهای پیشِرو باشد.
بر این اساس در پرونده «روایت ایران» تلاش خواهد شد تا با تمرکز بر ۲ محور «پژوهشهای تحلیلی» و «مصاحبه با صاحبنظران و اساتید» بازتاب مفهوم ایران در دورههای مختلف تاریخی مورد واکاوی قرار گیرد. این بازخوانی نه با نگاهی نوستالژیک بلکه با رویکردی مسئلهمحور و انتقادی صورت میگیرد تا زمینهساز گفتوگویی علمی پیرامون تابآوری تاریخی و همبستگی اجتماعی در بستر مفهوم ایران شود.
اولین و دومین گزارش این پرونده با عنوان «تدام ایران در دوره باستان؛ وقتی حتی مهاجمان مغلوب فرهنگ یک ملت شدند»، «ساسانیان چگونه ایران را دوباره ساختند؟» و «جعفریدهقی: بحرانها و فشارهای خارجی، روایتهای «ایران» و هویت ملی را برجسته میکند» منتشر شدند. گزارش پیشرو حاصل گفتوگوی پژوهشگر ایرنا با «امیر حسین حاتمی» دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) قزوین است که در ادامه میآید.
حفظ فرهنگ ایرانی در دل اسلام: داستانی از مقاومت هویتی
ایرنا: اگر ورود اسلام را یک دگرگونی بزرگ در نظر بگیریم، مقایسه کنید که چگونه مفاهیم «ایران» و «هویت ایرانی» در مقایسه با دورههای پیش از اسلام و دورههای پس از اسلام بازتعریف شده است؟
حاتمی: واقعیت این است که زمانی که ایران در سال ۱۳ هجری با حملات اعراب مواجه شد ارتش ایران که به شدت مجهز بود به شکل شگفتآوری شکست خورد. این واقعه باعث شد که ایران تاریخی بسیاری از دستاوردهای خود را از دست بدهد؛ نظام سیاسیاش فروپاشید، نظام اقتصادیاش متلاشی شد و نظام مذهبیاش دچار فروپاشی شد. در طول یکی دو سه قرن پس از آن ایران به طور کامل مسلمان شد و اسلام در تار و پود جامعه ایرانی وارد گردید. با این حال ایرانیان یک چیز مهم را حفظ کردند و آن فرهنگ ایرانی بود که هرگز رها نشد و از بین نرفت. بنابراین نظام فرهنگی ما یا به طور کلی آنچه ما به عنوان فرهنگ ایرانی میشناسیم تا حد زیادی باقی ماند و البته به شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفت.
اگر زبان را به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای فرهنگ در نظر بگیریم میبینیم که اعراب هر جایی که رفتند زبان عربی را بر آن مناطق مسلط کردند. برای مثال در شمال آفریقا که مردم آن عرب نیستند اما اکنون زبان عربی صحبت میشود، یا در عراق و شام که در واقع عرب نیستند فرهنگ عربی آنقدر قوی بود که زبان عربی که مهمترین شاخص یک فرهنگ است را بر آنها تحمیل کرد. اما غنای فرهنگ ایرانی اجازه نداد این اتفاق در ایران بیفتد و ما امروز همچنان به زبان فارسی صحبت میکنیم. این موضوع نشان میدهد که اگر بخواهیم مفهوم ایران را بازتعریف کنیم میتوان گفت که ایران فرهنگی در اولویت قرار دارد نه ایران سرزمینی یا جغرافیایی. ایران سرزمینی و جغرافیایی از ابتدای قرن دهم و با ظهور صفویه شکل گرفت اما آنچه ما میدانیم این است که پس از ورود اسلام ایران در نظام خلافت عباسی به نوعی مستحیل شد اما زبان فارسی ایران فرهنگی و مفهوم ایران به عنوان هویت ایرانی و فرهنگی ایرانی باقی ماند و دوباره بازتعریف و بازآفرینی شد. معضلات امروز جامعه، به ویژه سه خطری که داریوش بزرگ در کتیبهاش ذکر کرده هجوم خارجی، خشکسالی و دروغ یا بیاخلاقی همچنان تهدیدهای جدی هستند. به خصوص خشکسالی که امروز به شدت ما را تهدید میکند.
ایرنا: آیا میتوان از تداوم فرهنگی ایران در قرون نخستین اسلامی سخن گفت یا شاهد گسستهای بنیادین بودیم؟ در این دوره نقش زبان و ادبیات (بهویژه فارسی دری) در بازسازی هویت ایرانی چه اندازه تعیینکننده بود؟
حاتمی: قطعاً میتوان درباره این موضوع صحبت کرد؛ همانطور که اشاره کردم، ایرانیها بسیاری از ابعاد زندگیشان از جمله نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی را از دست دادند اما نظام فرهنگی و فرهنگشان حفظ شد و تداوم یافت. اگر مفهوم «دو قرن سکوت» را بپذیریم که به نظر من قابل قبول است، میبینیم که از پایان این دو قرن سکوت، یعنی از ابتدای قرن سوم هجری و با ظهور سلسلههای طاهریان، صفاریان و سامانیان تداوم فرهنگی به وضوح قابل مشاهده است. از نظر سیاسی این دوره مهم است اما مهمتر از آن ظهور نوعی حماسهنویسی است که در آن فرهیختگان ایرانی به سوی ادبیات حماسی گرایش پیدا کردند تا هویت ملی، تاریخی و فرهنگی ایرانی را بازسازی کنند.
این بازآفرینی فرهنگی در قرن اول هجری چندان فضای مناسبی نداشت زیرا مجاهدان عرب هنوز با مظاهر علم و دانش ایرانی آشنا نشده بودند و به کتاب و نوشته میانهای نداشتند. برای نمونه کتابهایی که در دست افراد بود اغلب متعلق به کسانی بود که هنوز مسلمان نشده بودند. اما با ورود به قرن دوم و سوم هجری، حماسهسرایانی مانند مسعودی، دقیقی طوسی، ابو منصور معمر و دیگر شاعران از روایات و حماسههای ایرانی بهره گرفتند و با شور و شوق این حماسهها را برای حفظ آیین و تداوم فرهنگ و هویت ایرانی به کار بستند. اوج این حرکت، جنبش حماسهسرایی در شاهنامه فردوسی بزرگ است. بنابراین اگر بخواهیم بررسی کنیم که آیا این تداوم فرهنگی وجود داشته، پاسخ قطعاً مثبت است و به نظر من تحقق و جلوه آن را باید در جنبش حماسهسرایی جستجو کنیم زیرا کمتر حوزهای مانند حماسه توانسته است این تداوم فرهنگی را حفظ و متحقق کند.
ایده ایران؛ مقاومت فرهنگی در برابر مستحیل شدن سیاسی
ایرنا: به نظر شما آیا ایده «ایران» در این قرون بیشتر یک مفهوم فرهنگی-تمدنی بود یا سیاسی-جغرافیایی؟
حاتمی: واضح است ایده ایران بیشتر یک مفهوم فرهنگی و تمدنی بوده تا سیاسی یا جغرافیایی چون از نظر سیاسی و جغرافیایی ایران عملاً وجود نداشت و در خلافت عباسی مستحیل شده بود. البته از نظر سیاسی سلسلههای نیمهمستقل ایرانی مانند طاهریان، صفاریان، سامانیان و آلبویه وجود داشتند که همگی ریشه ایرانی داشتند اما مشروعیتشان هرچند ظاهری از خلیفه عباسی میآمد. بنابراین آنچه ایده ایران را حفظ و متحقق کرد بیشتر یک مفهوم فرهنگی و تمدنی بود.
فرهنگ ایرانی آنقدر قوی و غنی بود که فرهنگ عرب-اسلامی نتوانست آن را از بین ببرد، به ویژه به خاطر زبان فارسی که هرچند تحت تاثیر عربی بود و بر عربی هم تاثیر گذاشت اما حفظ شد و توانست جایگاه خود را حفظ کند. اگر زبان فارسی نمیماند ما امروز مانند مصریها به عربی صحبت میکردیم و عرب شده بودیم. به همین دلیل باید قدر کار بزرگ فردوسی و حماسهسرایانی مانند دقیقی، طوسی، مسعودی و مروزی را بدانیم که ایده ایران را استمرار بخشیدند و این هویت فرهنگی را حفظ کردند.
ایرنا: نقش سلسلههای ایرانیتبار (مانند طاهریان صفاریان و سامانیان) در احیای هویت ایرانی چه بود؟
حاتمی: من بدون اینکه بخواهم نقش این سلسلهها را کماهمیت کنم، معتقدم نقش فرهیختگان ایرانی بسیار بیشتر بود. بخواهم واضح بگویم، فردوسی برای خودش یک غول فرهنگی و ادبی بود؛ شاید واژه «غول» کمی منفی به نظر برسد، پس بهتر است بگویم یک قهرمان فرهنگی و ادبی بود که به اندازه تمام سلسلههای ایرانی در تاریخ ما تأثیرگذار بود. البته اگر بخواهیم به این سلسلهها مثل طاهریان، صفاریان و سامانیان نگاه کنیم، درجه تأثیرگذاری آنها متفاوت است. طاهریان که از روستای پوشنگ نزدیک هرات بودند شهری بزرگ ایرانی که امروز جغرافیای آن از ما جداست کاملاً مطیع خلفای عباسی بودند و کمتر احساس ایرانی بودن داشتند.
برعکس، صفاریان کاملاً در تقابل با خلافت عباسی قرار داشتند و حتی به جنگ با آنها کشیده شدند. اگر به دزفول بروید، آرامگاه یعقوب لیث صفار را خواهید دید که متأسفانه در وضعیت ویرانی است. صفاریان اهل سیستان بودند و نقش برجستهتری نسبت به طاهریان داشتند. دادههای تاریخی نشان میدهد که آغاز رویآوری ایرانیان به زبان فارسی در حوزه سیاسی و ادبی به دوره صفاریان و سپس سامانیان برمیگردد که تأثیر جدی در بازآفرینی و بازتولید هویت ایرانی داشتند. خراسان بزرگ، به عنوان یک منطقه فرهنگی و تاریخی غنی و به دلیل فاصله زیادش با بغداد نقش مهمتری در احیای ایده فرهنگ ایران داشت تا نواحی غربی مثل زاگرس که به عراق عرب نزدیکتر بود و کمتر توانست به این فرایند کمک کند.
تاریخ فقط دانستن نیست؛ راهحل بحرانهای امروز است
ایرنا: اگر تاریخ را پاسخی به مسائل امروز بدانیم تجربه ایرانیان در این دوره چه آموزههایی برای مواجه با بحرانهای هویتی معاصر دارد؟
حاتمی: واقعیت این است که جمله معروف «تاریخ به درد امروز نمیخورد» کاملاً درست است اگر فقط برای خودش و به صورت صرف مطالعه شود؛ یعنی اگر تاریخ را فقط برای دانستن وقایع مثل اینکه داریوش کبیر چه کرد بخوانیم، عملاً هیچ فایدهای ندارد. اما اگر تاریخ را به عنوان گنجینهای از تجربیات گرانبها همراه با شادی و رنج، پیروزی و شکست ببینیم آنوقت میتواند راهگشای بحرانهای معاصر به ویژه بحرانهای هویتی باشد. مثلاً ایران، یونان و مصر هر سه تمدنهای بسیار کهن و غنی در آسیا، اروپا و آفریقا هستند اما امروز جایگاه جهانیشان تفاوت دارد؛ یونان و مصر وضعیت اقتصادی و سیاسیشان به مراتب ضعیفتر است و نقشی برجسته در نظام جهانی ندارند، در حالی که ایالات متحده با تاریخی کمتر از ۴۰۰ سال جایگاهی بسیار قوی و اثرگذار دارد. نکته این است که تاریخ زمانی به درد ما میخورد که بتواند به بحرانهای امروز نه فقط هویتی بلکه اقتصادی، سیاسی و مذهبی پاسخ بدهد.
با احترام به همه اقوام و گویشهای مختلفی که در ایران زندگی میکنند، اگر ما ایدۀ ایران بزرگ، ایران فرهنگی و زبان فارسی را به عنوان نقطه مرکزی قرار دهیم و همه در اطراف این مفهوم جمع شویم، میتوانیم بسیاری از بحرانهای هویتی معاصر را که در مواجه با تمدن غرب، فناوریهای پیشرفته، عصر اینترنت و جهانیشدن گریبانگیر ما شده، حل کنیم. بلوچ، کرد، لر، آذری، گیلک، اصفهانی، خراسانی، فارس، کرمانی و مازنی همه زیر چتر ایران فرهنگی قرار دارند و حتی اقوام و ملل خارج از مرزهای امروز ایران که به ما نزدیکاند، میتوانند تحت تأثیر این مفهوم قرار بگیرند.
نمیتوان گفت فقط با خواندن تاریخ، بحرانهای هویتی حل میشود، بلکه تاریخ میتواند کمک کند اگر در کنار آن، اقتصاد، سیاست و مذهب هم به درستی مدیریت شود.
البته باید توجه داشت که بحرانهای هویتی فقط به دلایل تاریخی برنمیگردد؛ مشکلات اقتصادی، سیاسی و مذهبی نقش مهمی دارند و همه این عوامل در کنار هم بر هویت ما تأثیر میگذارند. بنابراین نمیتوان گفت فقط با خواندن تاریخ، بحرانهای هویتی حل میشود؛ بلکه تاریخ میتواند کمک کند اگر در کنار آن، اقتصاد، سیاست و مذهب هم به درستی مدیریت شود.
سه تهدید بزرگ ایران از نگاه داریوش همچنان جدی هستند
ایرنا: به نظر شما بازخوانی این مقطع تاریخی چه کمکی به فهم «تابآوری اجتماعی» ایرانیان میکند؟
حاتمی: تابآوری اجتماعی ایرانیان یعنی اینکه وقتی قرون نخستین اسلامی را بازخوانی کنیم، بفهمیم چگونه این جامعه توانسته است در برابر فشارها و بحرانها مقاومت کند. اگر ما تاریخ ایران را از شکلگیری اولین نظم سیاسی آریاییها در همدان توسط مادها تا امروز بررسی کنیم، متوجه میشویم که ایرانیان بیش از آنکه شادی و رفاه تجربه کنند رنج کشیدهاند؛ رنجی که شامل ظلم سیاسی، خشکسالی، مشکلات اقتصادی و بحرانهای مختلف بوده است.
در دو سده اخیر به ویژه ایران شاهد جنگهای خانمانسوز با روسیه، دو انقلاب بزرگ، دو اشغال خارجی در جنگهای جهانی، یک جنگ هشت ساله تحمیلی و اخیراً جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بوده است. حتی پیش از آن، در دوران اولیه اسلامی هم وضعیت چندان بهتر نبوده است. با این حال، ایده ایران چنان قوی و غنی بوده که هویت ایرانی هیچگاه از دست نرفته است.
جغرافیای خاص ایران باعث شده که هر مسیری از شرق به غرب یا بالعکس، ناچار از عبور از این سرزمین باشد؛ این موقعیت تاریخی همواره آسیبهایی به ما زده، اما همچنین موجب مهاجرتها و ادغامهای جمعیتی بزرگ شده است. از جمله این مهاجرتها و اختلاطها میتوان به اشغال ایران توسط اسکندر و یونانیان، ورود اعراب، ترکهای سلجوقی و غزنوی و مغولان اشاره کرد. با وجود همه این تغییرات، هنوز هم ما فارسی صحبت میکنیم و خود را ایرانی میدانیم. حتی اگر از نظر ژنتیکی هیچ آریایی خالصی وجود نداشته باشد، ترکیبی از نژادها و فرهنگها هستیم اما هویت ایرانی همچنان پابرجاست.
تابآوری ایرانیان یعنی مقاومت در برابر فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی طی بیش از دو هزار و پانصد سال تاریخ مدون. این نشاندهنده قدرت و استقامت ماست. اما نباید فکر کنیم این تابآوری همیشه پابرجا خواهد ماند. معضلات امروز جامعه، به ویژه سه خطری که داریوش بزرگ در کتیبهاش ذکر کرده؛ یعنی هجوم خارجی، خشکسالی و دروغ یا بیاخلاقی همچنان تهدیدهای جدی هستند. به خصوص خشکسالی که امروز به شدت ما را تهدید میکند. امیدوارم که بتوانیم با حفظ این تابآوری و عبرت گرفتن از تاریخ از این خطرات به سلامت عبور کنیم و ایران را از نابودی این سه عامل حفظ کنیم.
گفتوگو از فرشته آرشامفر